امام جواد(ع)-ولادت

 

 

امشب شب گدایی و عرض ارادت است

باب المراد آمده و وقت حاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است

وقت نزول آیه ی ناب امامت است

یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت

نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن

بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است

وقت زیارتت همه در فکر مشهدند

از بس میان این دو عمارت شباهت است

حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد

با این حساب عاشقتان با سعادت است

ما را ولایت تو زآتش نجات داد

خواندی مرا که عادت  این در مروّت است

ما سائلان سفره ی پر برکت توایم

هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است

توحید بی ولای شما کفر مطلق است

دینِ بدون نام تو عین ضلالت است

تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...

...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم

لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات

عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود

نامت برای قلب سیاهم طهارت است

شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت

آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است

امام جواد(ع)-ولادت

 

 

ستاره سحری مژدۀ سحر می داد

فروغ صبح ز پایان شب خبر می داد

ز صحن سینۀ ما دست عاطفت از شوق

کبوتر دل ما را به عرش پر می داد

فضای شهر مدینه معطر از گل بود

شبی که گلبن باغ ولا ثمر می داد

مگر نسیم ز باغ بهشت آمده بود

که بوی ناب گل وسبزه های تر می داد

سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکند

خدا به حجت خود کوثری دگر می داد

فلک به یمن قدومش ستاره باران بود

خدا به شمس سپهر ولا قمر می داد

زدیدگان پدر اشک شوق جاری بود

شبی که بوسه به رخسارۀ پسر می داد

برای خلق گنهکار در شب میلاد

خدا به نخل شفاعت دوباره بر می داد

نهم سپهر ولایت جواد اهل البیت

کریم بود و به هر بینوا گهر می داد

هنوز کعبه شهادت دهد بدان محفل

هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد

دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب

چنان نسیم به کویش مرا گذر می داد

چه عقده ها که« وفایی» زدل نمی شد باز

به ما اگرکه خدا برگۀ سفر می داد 

امام جواد(ع)-مدح و ولادت

 

 

آنان که پی کاسبی رزق حلالند

تا روز قیامت دَرِ این خانه وبالند

باید که سر سجده به این خاک بمالند

- این ها-  همه سرچشمه ی آن آب زلالند

ما را که سلوک علی و آل مرام است

رزقی بجز از سفره ی ارباب حرام است

ذِکرُالله ما می شد این یاد ائمّه

این مجلس و این لطف خداداد ائمّه

هستیم به یاریّ و در امداد ائمّه

در حزن و غم و شادی و میلاد ائمّه

این کف زدن و سینه زنی جوهر دین است

عَجِّل لِوَلیِّ الفَرَجِ شیعه همین است

ای منتظران مقدم موعود مبارک

در مجلستان عطر خوش عود مبارک

میلاد کرم، لطف و عطا، جود مبارک

ازبس که شد این فاطمه مولود مبارک

ازدست علی هرچه گدا تاج گرفتند

در عرش ملائک همه معراج گرفتند

عالم همه پست و پسر فاطمه بالاست

یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست

از نسل علیّ و نوه ی حضرت موساست

مولام رضا، او علیِ اکبرِ مولاست

اسفند بپاشید سر آتش ایمان

او آمده تا کور کند چشم حسودان

رویید زِ لبهای علی اکبری اش گل

چیدند ملاک زِ رخ دلبری اش گل

از لعل مناجاتیِ پیغمبری اش گل

از سمت پدر گل، نسب مادری اش گل

به به! چه گلی آمده در خاطر این باغ

قنداقه ی گلپوش شده قبله ی عشاق

او عبد خدا بود، در این باره سخن گفت

" لاحول و لا" خواند و به گهواره سخن گفت

پر نور شد آن خانه چو مه پاره سخن گفت

با هر دل بیچاره ی آواره سخن گفت:

"تنها نه به هر مفلس در بند جوادم

حتی به امامان خداوند جوادم"

خوب است زِ قنداقه ی او توشه بگیریم

از مزرعه ی صورت او خوشه بگیریم

فیض حرم صاحب شش گوشه بگیریم

روی قدمش سر بگذاریم و بمیریم

چون مرگ به روی قدمش عین حیات است

او منبع جود است و دَلیلُ البرکات است

وَاللهِ بنی فاطمه سرمایه ی دینند

هم سایه حقّند وَ هم سایه نشینند

فردوس خدایند و بهشتند و بریند

ما رعیت واینان همه ارباب ترینند

این ها سر شاخه رطب کال ندارنند

اولاد علی، طفل و کهنسال ندارند

او کودک ارباب ولی شیخُ الائمه است

دشمن شده از جامِ میِ معرفتش مست

خوردند بزرگان همه در بحث به بن بست

پیش پسر شاه خراسان شده اند پست

در محضر او اوج نشینان همه پستند

محکوم به درماندگی و عجز و شکستند

در وادی دل وجه خدا کیست بجز او

دروازه و مفتاح دعا کیست بجز او

ابن الکرم و ابن سخا کیست بجز او

ابن علی و ابن رضا کیست بجز او

او ابن علی، ابن علی، ابن علی هاست

آری نهمین معجزه ی حضرت زهراست

او کارگشای گره روز معاد است

سرچشمه ی جود است و جواد است و جواد است

برسفره ی او رزق خداداد زیاد است

از آمدن ابن رضا، فاطمه شاد است

ما سایه نشین کرم ابن رضاییم

مشتاق طواف حرم ابن رضاییم

باید که بسازیم دوباره حرمش را

بر عرش رسانیم شکوه علمش را

چون لشگری از شمع بسوزیم غمش را

در روضه بمیرم غمِ سنّ کمش را

مدّاح فلک در غم او زمزمه دارد

او ارثیه ی عمر کم از فاطمه دارد

امام جواد(ع)-مدح

 

 

هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد

از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد

سرمایه ی عشق شما راه نجات است

بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد

لازم نکرده که مرا فردا بخوانند

جنت اگر از نامتان سردر ندارد

باب الجوادی مطمئنا هست آن جا

محشر از این در هیچ بالاتر ندارد

گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا

مولود پر خیر و مبارک تر ندارد

کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی

کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟

دردانه ی سلطان طوسی یا محمد

والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد

عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید

عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد

در کودکی در قله های علم بودی

علم تو را عیسای پیغمبر ندارد

گشتم ولی هم ارزش خاک عبایت

در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد

فهمیده ام از نامه ی سلطان، که عالم

کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد

در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند

راهی بجز این راه تا آخر ندارد

"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس

عالم بجز چشم شما محور ندارد

می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت

مرغی که در وقت پریدن پر ندارد

محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را

هرکس تو را در این جهان باور ندارد

امام جواد(ع)حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

 

یک کوزه ی بی آب، از دریا چه میداند

یک مشت خاک ، از غربت صحرا چه میداند

یک سائل بیچاره از آقا چه میداند

از چهارده خورشید عقل ما چه میداند

ما دور از "قدریم" "إنا" را نمیفهمیم

"الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم"

هر کس که در این خانه قنبر شد پشیمان نیست

کارگر اولاد حیدر شد پشیمان نیست

از خاک بود عاقبت زر شد پشیمان نیست

جاروکش صحنی مطهر شد پشیمان نیست

این روزها باید رضا آباد ساکن بود

یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود

نُه بار میگیریم ذکر یا رضا و بعد

نُه بار میچرخیم در صحن و سرا و بعد

نُه بار میسازیم راهی تا شما و بعد

نُه بار می آییم تا عرش خدا و بعد

شاید سحر باب الجوادت روی ما وا شد

اولادنا اکبادنا امروز معنا شد

گفتم جواد،از بند بند شعر رحمت ریخت

از چشم های سائلم اشک خجالت ریخت

گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت

آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت

گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد

بی معرفت بودن دوباره کار دستم داد

ای حسرت سجاده ها ، یا ربنای تو

رفته ست تا به عرش اعلی ربنای تو

بوی علی دارد سحرها ربنای تو

توحید میگیریم ما ، با ربنای تو

آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن

یک کاظمیه در دل هر شیعه بر پا کن

یک "اتق الله" از تو ، ایمان داشتن با من

ابر کرامت از تو ، باران داشتن با من

شانه ز تو، زلف پریشان داشتن با من

چه کرده این عشق کریمان داشتن با من

که در خیالم کاظمینی میشوم هر روز

در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز

دل دست تو دادیم پس دل برنمیگردد

ناقص نباشد تا که کامل برنمیگردد

بی جیره از این خانه سائل برنمیگردد

یعنی از اینجا بی فضائل برنمیگردد

این دفعه را آقا بیا سائل نوازی کن

ویرانه ی قلب مرا آباد سازی کن

همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه

و یک علی دارد دوباره میرسد از راه

بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه

شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه

این شاخه طوبی ثمر دارست از امشب

بی بی رباب ما پسردارست از امشب

این طفل کوچک میشود حیدر زمان جنگ

شمشیر خود میسازد از حنجر زمان جنگ

اصغر شد اما میشود اکبر زمان جنگ

مانند مردان میسپارد سر زمان جنگ

گهواره را معراج خواهد کرد این آقا

دین را به خود محتاج خواهد کرد این آقا

بر روی دستی خوش زبانی میکند روزی

با گریه هایش خطبه خوانی میکند روزی

قد سپاهی را کمانی میکند روزی

از سنگر دین پاسبانی میکند روزی

شش ماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت

تا حد جان پای دفاع از یار خواهد رفت

تیری به سرعت حنجرش را میزند بر هم

یکجور می آید سرش را میزند بر هم

اصلا تمام پیکرش را میزند بر هم

در خیمه قلب مادرش را میزند بر هم

از گوش تا گوش سرش با تیر میپاشد

لب با سه شعبه تا شود درگیر، میپاشد

رازی ز مدفون بودنش بیرون نمی آید

کوری چشم دشمنش بیرون نمی آید

یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمی آید

صد نیزه هم باشد تنش بیرون نمی آید

دست امامی هست ، پس دستی برابر نیست

یعنی که نبش قبر شش ماهه میسر نیست

امام جواد(ع)-مدح و ولادت



ساکن کاظمین گویا از سمت «باب الجواد» می آید

چون شهابی که روی دامانش، نور در امتداد می آید

عهد فرزند با پدر این است، می شود زائرش به رسم ادب

این هم از طرز احترامش هست، موقع بامداد می آید

دست بر سینه برده می گوید: «السّلامُ علیک یا سلطان»

« وَ علیکَ السّلام » از مرقد، بال بر بال باد می آید

زائری دلشکسته می فهمد، کاظمینی شده هوای حرم

نه فقط او که هر چه زائر هست ، با همین اعتقاد می آید

آمد و با کرامت قدمش، دل هر سنگ غرق شادی شد

بانگ از عمق جانشان برخاست، این که «خیر العباد» می آید

دست در دست پنجره فولاد، فلج و کور را مداوا کرد

دیدمش سوی صحن گوهرشاد، آن گُهَر شادِ شاد می آید

باز یک روز ساکن مشهد، می رود مرقد پدر وَ پسر

«السّلام علیکُما» گفته، سمت « باب المراد » می آید

***

آخر شعر می رسم حالا، می رسم با دو چشم خون پالا

نذر آن گنبد این قد و بالا، بر لبم «إن یکاد» می آید

مجید لشکری

امام جواد(ع)-مدح



الا کرم ز تو مشهور یا امام جواد

کلام توست همه نور یا امام جواد

ائمه‌اند جواد و توئی جواد همه

که گشته جود تو مشهور یا امام جواد

سزد ز لعل لب حضرت رضا ریزد

به مدح تو دُر منثور یا امام جواد

اگر چه نزد شما آبروی نیست، مرا

مکن ز درگه خود دور یا امام جواد

گدایی‌ام به درت جز بهانه‌ای نبوَد

مراست وصل تو منظور یا امام جواد

به روی زائر تو بوسه می‌زند جبریل

به ذکر «سیعک مشکور» یا امام جواد

به کاظمینِ تو روی نیاز برده کلیم

سلام می‌دهد از طور یا امام جواد

جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقۀ گل

بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد

اگر چه ران ملخ هم ندارم ای مولا

مرا بخوان به درت مور یا امام جواد

قضا به حکم تو محکوم، ای ولیِ خدا

قدر به امر تو مأمور یا امام جواد

لباس نور مرا بر تن از ولادت توست

گناه، وصلۀ ناجور یا امام جواد

خدا ثنای تو را گفته و چگونه مرا

بوَد ثنای تو مقدور یا امام جواد

لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود

هزارها غم مستور یا امام جواد

ندید دختر مأمون جلال و قدر تو را

چو بود چشم دلش کور یا امام جواد

هزار مرتبه نفرین به دختر مأمون

که شد به قتل تو مسرور یا امام جواد

فراز بام به گرد تن تو بگرفتند

پرندگان هوا شور یا امام جواد

شهادت تو در آن حجره با لب تشنه

بوَد تجسّم عاشور یا امام جواد

عنایتی که شود روز حشر «میثم» هم

به دوستی تو محشور یا امام جواد

غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-ولادت



عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست

خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست

داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای

کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست

آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش

تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست

بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر

چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست

نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد

سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست

اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش

مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست

گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم

در حقیقت اولین نور جمال کبریاست

جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت

دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست

او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت

کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست

بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت

بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست

هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او

هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست

تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع

کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست

حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است

درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست

داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش

گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست

داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم

دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست

سر نهم بر پای او سر را چه قدر و قیمتی

جان فشانم در رهش جان را کجا اجر و بهاست

نام زیبایش محمّد چهره، مرآت الرّسول

کنیه اش آمد تقی خود خلق را کهف التقاست

گرد راه کاظمین خوش تر از مشک و عبیر

خاک زوّار حریمش بهتر از آب بقاست

نی عجب گر در طفولیت امام خلق شد

او امام خلق عالم پیش تر از پیش هاست

عرش و فرش و دوزخ و حنّت به حکمش پایبند

آدم و حور و پری، جن و ملک را پیشواست

آن که فرمودش امام هشتمین روحی فداک

هر چه مدح من رسا باشد به وصفش نارساست

من نمی گویم خدا باشد ولی گویم که او

جلوه اش بی ابتدا و رحمتش بی انتهاست

فیض بخشد از دمش بر آدم و جن و ملک

هر که را بر آستان قدس او دست دعاست

خلق عالم را چراغ رهنما خواهیم بود

تا که فرزند رضا ما را امام و رهنماست

صد چو عیسی آستان بوس حریمش با ادب

صد چو موسی خادم بیت الولایش با عصاست

هر که رو گرداند از او کلّ طاعاتش هدر

وآن که سر پیچد زحکمش جمله اعمالش هباست

بحر لطفش همچو بحر رحمت حق موج زن

دست جودش همچنان دست علی مشکل گشاست

ای که دست سائلت باشد به فرق نه فلک

وی که خاک زائرت درد و دو عالم را دواست

دست من خالیست اما کفّ جود تو پر

کار من باشد گدایی کار تو جود و سخاست

من گدایم من گدایم تو جوادی تو جواد

جود از آن جوادست و گدایی از گداست

من نه جنّت خواستم نه حور خواهم نه قصور

جنّت و حور و قصور من فقط مهر شماست

گر ندارد مهر تو زاهد زفاسق بدتر است

طاعت هر کس که دشمن با تو شد مثل زناست

گر شود در کعبه، خصمت کشت راه خدا

باز بر پیشانی اش بنوشته، این خصم خداست

پای شوم تیرگی، بر ساحت ما چون رسد

چارده مهر جهان افروز، پیش روی ماست

چارده ماه فروزان چارده خورشید نور

چارده اختر که هر یک را دو صد شمس الضّحاست

چارده مرآت داور، چارده تصویر حق

چارده کعبه که در دامانشان کوه صفاست

هر که را از دامن اینان شود کوتاه دست

آتشش گِرد سراست و دوزخش در زیر پاست

بار معبود! تو می دانی که مرغ روح من

معتکف در کاظمینِ آن شه ارض و سماست

گر چه دورم از حریمش، هست قبرش در دلم

سینه ام را از فروغش یک جهان نور و ضیاست

تا مرا در سینه باشد مهر فرزند رضا

هم تو خوشنودی و وهم پیغمبرت از من رضاست

تا که "میثم" را زبان در کام و جان در پیکراست

با زبان شعر بر این خاندان مدحت سراست

 غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-مناجات



خون شد از غم دلِ خدا جویم

درد بسیار و نیست دارویم

می فشانم سرشك و می گویم

یا جواد الائمه ادركنی

سینه ای پُر شرار دارم من

دل و جانی فكار دارم من

دو جهان با تو كار دارم من

یا جواد الائمه ادركنی

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راهِ من منتهی به چاه شده

یا جواد الائمه ادركنی

خسته و دلشكسته و زارم

گره افتاده است در كارم

جز به كویت كجا پناه آرم؟

یا جواد الائمه ادركنی

ای كه روح عبادتی ما را

عذر خواهِ قیامتی ما را

جانِ زهرا عنایتی ما را

یا جواد الائمه ادركنی

تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جواد الائمه ادركنی

دردِ من را دوا كنی چه شود؟

حاجتم را روا كنی چه شود؟

قسمتم كربلا كنی چه شود؟

یا جواد الائمه ادركنی

عزت عالمین می خواهم

نجف و كاظمین می خواهم

طوفِ قبر حسین می خواهم

یا جواد الائمه ادركنی

من كه چون شمع بر فروخته ام

از غم غربت تو سوخته ام

چشم بر رحمتِ تو دوخته ام

یا جواد الائمه ادركنی

همسرت كرد نامراد تو را

ساخت مسموم از عناد تو را

ای كه خوانده پدر جواد تو را

یا جواد الائمه ادركنی

سید رضا موید خراسانی

امام جواد(ع)-ولادت



یکبار دگر غنچه دل وا شده امشب

باغ دل ما باز مصفا شده امشب

گلزار پُر از نور ولا، رشک بهشت است

چون آینه ها غرق تماشا شده امشب

در گلشن نورانی و جاوید ولایت

یک غنچه گل یاس شکوفا شده امشب

در موسم بشکفتن این گل به سماوات

جشن طرب و عشق مهیا شده امشب

آمد خبر از عرش که میلاد جواد است

این زمزمه در عالم بالا شده امشب

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

جمعند ملائک همه در کوی مدینه

گشتند تماشاگر مینوی مدینه

از فیض قدوم گل گلزار امامت

پیچید در آفاق هیاهوی مدینه

همراه نسیم سحری ای دل عاشق!

آید به مشام دل ما بوی مدینه

تا شاد شود شمس شموس از قدم او

از عرش نظر کرد خدا سوی مدینه

با عرش نشینان خدا زمزمه سر کن

گر شد دل تو باز پرستوی مدینه

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

بر قبله گه عشق خدا کرد عنایت

حق کوثر خود را به رضا کرد عنایت

این کوثر جوشان و صفا بخش امامت

بر گلشن اسلام صفا کرد عنایت

این ساقی توحید ز صهبای ولایت

بر تشنه لبان آب بقا کرد عنایت

در سن طفولیت خود با دم جان بخش

بر کور به گهواره شفا کرد عنایت

این چشمۀ جوشان کرامت گهر ناب

تنها نه به شاه و به گدا کرد عنایت

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

او جلوه ای از آینه ی غیب و شهود است

او پرتوی از مهر دل آرای وجود است

هم ساحل امید بود ای دل مسکین!

هم بحر عطا و کرم و گوهر جود است

نامش همه جا مایه ی تسکین دل ماست

مهرش به خدا تا به خدا بال صعود است

کارش همه شب تا به سحرگاه تجلی

در گلشن سجاده قیام است و سجود است

در موکب این گل همۀ عرش "وفائی"

ذکر لب شان نغمه سرائی و سرود است

او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است

در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است

سید هاشم وفایی

امام جواد(ع)-ولادت



عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست

خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست

داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای

کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست

آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش

تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست

بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر

چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست

نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد

سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست

اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش

مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست

گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم

در حقیقت اولین نور جمال کبریاست

جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت

دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست

او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت

کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست

بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت

بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست

هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او

هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست

تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع

کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست

حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است

درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست

داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش

گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست

داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم

دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست

غلامرضا سازگار

امام جواد(ع)-ولادت



با حضورت ستاره ها گفتند

نور در خانه ی امام رضاست

کهکشان ها شبیه تسبیحی

دستِ دُردانه ی امام رضاست

 

مثل باران همیشه دستانت

رزق و روزی برای مردم داشت

برکت در مدینه بود از بس

چهره ات رنگ و بوی گندم داشت

 

زیر پایت همیشه جاری بود

موج در موج دشتی از دریا

به خدا با خداتر از موسی

بی عصا می گذشتی از دریا

 

با خداوند هم کلام شدی

علت بُهت خاص و عام شدی

"کودکی هایتان بزرگی بود"

در همان کودکی امام شدی


رزق و روزی شعر دست شماست

تا نفس هست زیر دِیْن توایم

تا جهان هست و تا نفس باقی است

ما فقط محو کاظمین توایم

 

من به لطف نگاهت ای باران

سوی مشهد زیاد می آیم

دست بر روی سینه هر بار از

سمت باب الجواد می آیم

×××

 سید حمید رضا برقعی

از وبلاگ شعر شاعر

امام جواد(ع) و حضرت علی اصغر(ع)-ولادت



هر که دل بُرد، دلبر ما نیست

هر که نازی فروخت، لیلا نیست

هر که هویی کِشَد، مسیحا نیست

هر کسی با تو نیست، با ما نیست

دلبر محض، غیر مولا نیست

عاشقان دف به کف ز حیرانی

صف کشیدند بر غزل خوانی

تا فِتد بر که فال قربانی

رحمت حق به قوم نصرانی

نزد آن شیعه کز تو شیدا نیست

مستم از عشق و خُم به دوش تویی

نُهمین بحر باده جوش تویی

پسر سلسله فروش تویی

حق تعالای هر سروش تویی

ورنه جبریل مرد این ها نیست

ای پدر خواندۀ پیاله و خُم

هو تویی ای عزیز یازدهم

ای امیر عمارت مردم

تو به «نحنُ» بناز و من «انتم»

که کتابت به شرح آتانی است

اربعینی به شیشه مِی بوده

کس نداند که تاک کِی بوده

مِهر یا این که تیر و دِی بوده

چون عروس علی ز ری بوده

نیمی از این شراب ایرانی ست

شه به بزم جلوس می آید

منکر او عبوس می آید

جان سلطان طوس می آید

یا انیس النفوس می آید

جان دهیدش، گهِ تماشا نیست

جلوات تو مشرق سحر است

خلوات تو فیض خونجگر است

سکنات تو مو به مو پدر است

حرکات تو حیدری دگر است

لمعات تو کم ز زهرا نیست

ای غروب بهانه را مرآت

گریه کم کن بخور ز آب فرات

یافتی چون ز تشنگی تو نجات

به علی اصغر و لبش صلوات

بهتر از این به آب معنا نیست

جگرش را به روی دست گرفت

پسرش را چنان که هست گرفت

گردن نازکش شکست گرفت

بوسه ی تیر تا نشست گرفت

معنی، این غیر داغ مولا نیست

 محمد سهرابی


امام جواد(ع)‌ و علی اصغر(ع)-ولادت


 

روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم، مردم گدامند

عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»

فرزندهای فاطمه با احترامند

هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

×××

و الله این پروانگی ما می ارزد

هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد

معشوق عالم می شود یک روز، عاشق

مجنون ما اندازه لیلا می ارزد

قلاده ما را همین گوشه ببندید

سگ هم کنار خانه این ها می ارزد

سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم

هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم

حالا که شد مال تو از حالا می ارزد

این گریه ها را آیه تطهیر گفتند

یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد

با کاظمین تو بهشتی دارم این جا

پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد

پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً

وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

دستی بکش بینا کنی این چشم ها را

با معجزات تو چه نابینا می ارزد!

کافی ست ما را این که بابای تو خندید

لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد

×××

آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت

دارد زیادش می کند لطف زیادت

آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه...

آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت!

تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم

من کیستم؟ من از گدایان بلادت

من از در این خانه ات جایی نرفتم

پس رو مگردان از گدای خانه زادت

آن که مرا حالا مُرید تو نوشته

حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را

نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید

عرض ارادت می کند بر بامدادت

بابای تو با دیدن تو گریه می کرد

با گریه لطف دیگری دارد عبادت

آباء و اجدادت همه یک یک جوادند

پس می نویسیمت جواد بن الجوادت

×××

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم

جبریل حتی می گذارد بال و پر هم

به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً

وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت

بال و پر ما سوخته حتی جگر هم

با آبروی تو تهجّد آبرو یافت

فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

با این جمالی که تو را دادند، باید...

بین خریداران تو باشد پدر هم

نام مرا هم بین این عشاق بنویس

بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت

یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم

در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!

این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم

هستند یک یک شیرها دنبال دامت

چشمان آهوی خراسانِ پدر هم

فهم من از لطف جوادی تو این است:

که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم

ما را ببر تا کاظمین این بار با هم

ما را بخر در کاظمین این بار درهم

×××

جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد

وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد

ما را برای در زدن معطل نکردند

اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد

این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است

نام علی که اصغر و اکبر ندارد

طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود

از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد

بین مقامات رباب این شان کافی ست

که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد

*

وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت

میدان علمداری ازین بهتر ندارد

وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت

آخر گمان کردند که لشگر ندارد

طفل است و بابای بلاتکلیف مانده

حیرانی است و کودکی که سر ندارد

*

گیرم که از فردا دوباره آب وا شد

چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد

علی اکبر لطیفیان

30/2/92

 ×××

از سایت روضه

امام جواد(ع)-ولادت




امشب به شبستان ولایت قمر آمد

خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد

طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد

در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد

میـلاد جـواد ‌بـن جـواد بـن جـواد است

این باب مراد است مراد است مراد است

خیزید که امشب شب شادی و سرور است

خیزیـد کـه میــلاد تجلی گــه نــور است

هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است

از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است

رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب

یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟

این موهبت و لطف خداداد، مبارک

بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک

این عید بود بر همه اعیاد، مبارک

میـلاد جـواد بـن ‌رضا بـاد، مبارک

جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب

قرآن به روی دست رضا باز شد امشب

سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی

کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی

جان همگـان در قـدمش باد فدایی

جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی

در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید

ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید

ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش

ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش

ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش

ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش

این باب کرم، باب دعا، باب مراد است

والله جواد است جواد است جواد است

ای چشم رضا محـو تماشای جمالت

جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت

خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت

میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت

بالیده رضا لحظه ‌به ‌لحظه به وجودت

مشهورتر از کـل امامان شده جودت

داده است خداوند به فضل تو گواهی

در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی

دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی

مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طفولیتت ای عالِم عالَم

علم ازل و علـم ابد بود مجسم

زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم

نه زادۀ اکثم که تمام علما هم

تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید

قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم

هر جا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم

موری سـر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گناهم را دانستی و دانی

آنی ز دل خویش نراندی و نرانی

هر چنـد کـه دائم خجلم از گل رویت

سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت

امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت

ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خـود هم درِ این خانه نبندی

من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم

هر جا بنشینم بـه سـر خوان شمایم

یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم

از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم

ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی

باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

غلامرضا سازگار

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)


ای که عالم ز تو فروزان است

ای که جامت به دست مستان است

می، ز جام ولای تو نوشم

چون ولای تو عین عرفان است

 

یا جواد الائمه ادرکنی

این دل من بدون سامان است

انقَدَر در شب ولادت تو

گریه کردم که دیده بی جان است

عاشقم عاشق جمال تو

تاب گیسو و زلف و خال تو

ابر بارانی دو چشم ترم

ای ولای تو گشته تاج سرم

یادی از کاظمین تو کردم

در مناجات هر شب و سحرم

کی شوم من کبوتر و از شوق

تا به بام حرم کمی بپرم

نذر کردم برای هیئتمان

از حریم تو پرچمی بخرم

تو جوادی و جود تو بسیار

دست اکرام تو بود پر کار

ای زبان عاجز از بیان شما

ای توان خدا توان شما

گشته ام از ته دلم آقا

عاشق عشق عاشقان شما

می خرم پس به قیمت جانم

معرفت را من از دکان شما

آرزویم بود به گوش خود

بشنوم نوکر از زبان شما

نوکرم نوکر غلام شما

پر کشیدم به سمت بام شما

حرکت پرچمت صفا دارد

فرش پایت چهل هما دارد

ای که موسی غلام دربارت

صد چو عیسی درت گدا دارد

نوکرت از شما در این شبها

التماس بسی دعا دارد

روی چشمم تو قیمتی بگذار

چشم خیسم چقدر بها دارد؟

گریه کردم به عشق میلادت

هستم آقا همیشه در یادت

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)


با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

امام جواد(ع)-ولادت



امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ

امشب همه جا صحبت یار است، دگر هیچ

در محفل اهل سحر و اهل مناجات

صحبت ز سر زلف نگار است، دگر هیچ

تابیده به عالم رخ چون بدر محمد

پایان شب تیره و تار است، دگر هیچ

امشب همه جا صحبت جود است و جواد است

نامش همه جا ذکر و شعار است، دگر هیچ

از یمن عطا و کرم و جود و سخایش

دارا شده هر کس که ندار است، دگر هیچ

امشب همه مشمول کرامات جوادند

در پشت درش خیل گدایان همه شادند

گردیده درِ جود خدا بار دگر باز

میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز

به به چه خبر گشته شب شهر مدینه

پابوسی او آمده خورشید و قمر باز

بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند

ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز

رو در روی هم آینه در آینه وقتی

چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز

خندان شده لعل پدر پیر مدینه

وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز

امشب سخنم شامل صد رحمت او شد

روی سخن و حرف دلم حضرت او شد...

...ای معتکف کوی تو مهتابِ شبانه

ای خیل گدایان به سویت گشته روانه

هر جا سخن از جود و عطا در وسط آید

سوی تو بچرخد سر انگشت نشانه

خورشید خجالت کشد و ماه بلرزد

تا که سخن از روی تو آید به میانه

آن قدر کرامات تو گردیده زبان زد

همیشه گدا هست به پشت در خانه

ای وارث علم رضوی، زاده ی زهرا

"یحیی" شده با علم تو رسوای زمانه

آری تو جوادی که شدی عشق موید

هم حیدر و هم آینه ی روی محمد

×××

 آقای شهریاری