امام زمان(عج)-میلاد (در آهنگ شبانگاهان)



سحرگاهان از دیار وفا

بوی عشق و صفا ، بر مشام آید

بده ساقی یک قدح پر می

زآنکه زادهی خیر الانام آید

شب میلاد نگار آمد

بشارت بر شیعه یار آمد

مرحبا مهدی - مرحبا مهدی

***

هویدا شد ماه برج شرف

سبط شاه نجف ، نوگل نرجس

برون گشته گوهری ز صدف

داده حال شعف بر دل نرجس

بیا موسی بر سرای رجا

گشته طور ولا منزل نرجس

که دلدار گلعذار آمد

بشارت بر شیعه یار آمد

مرحبا مهدی - مرحبا مهدی

***

چرا امشب بال و پر نزنم

سر به در نزنم فرصت است امشب

زمیلاد یار زهره جبین

در سما و زمین صحبت است امشب

به گوش آید نغمه ها ز لب

عاشقان که شب رحمت است امشب

ولی پروردگار آمد

بشارت بر شیعه یار آمد

مرحبا مهدی - مرحبا مهدی

***

خبر دار ای سائلان درش

عسکری به برش کیمیا دارد

از او خواهد عیدیانه اگر

در دل اهل نظر عقده ها دارد

به  او گوید غصه دل خود

هرکس آرزوی کربلادارد

خزان رفت و نوبهار آمد

بشارت بر شیعه یار آمد

مرحبا مهدی - مرحبا مهدی

***

نگار ما یار و دلبر ما

افسر سر ما حضرت مهدی است

در این گلشن سرو ناز چمن

سر فراز چمن قامت مهدی است

به کوری چشم بی خبران

جاودانه به جهان دولت مهدی است

به سر تاج افتخار آمد

جاودان به جهان دولت مهدی است

به سر تاج افتخار آمد

بشارت بر شیعه یار آمد

مرحبا مهدی- مرحبا مهدی

استاد کلامی زنجانی(کتاب پیام کلامی)

امام زمان(عج)-مناجات




پلک  بر هم زدی و شهر چراغانی شد

ماه، دیوانه ی آن حالت عرفانی شد

قل هوالله احد گفتی و همپایِ اذان

خاک ، آکنده از آن لهجه ی قرآنی شد

ماهیِ عشق، در آرامش اقیانوست

دل به امواج زد و صخره ی مرجانی شد

دکمه ی پیرهنت بین کتابم جا ماند

نخ به نخ شعر شد و مایه ی حیرانی شد

یوسف، آزاد شد از چاهِ حسادت ، اما

گوشه ی دهکده ای گمشده زندانی شد

مومیایی شده در مصر، خدایی دیگر

دلِ یعقوب همان گونه که می دانی شد

حال هر کلبه ی برفی، لبِ کوهستانت

رقت انگیز تر از خوابِ زمستانی شد

عرقِ شرمِ پدر ... آب و کمی نانِ بیات

مشقِ هر روزه ی هر طفل دبستانی شد

آهِ برخاسته از دودکشِ همسایه

در سرِ پنجره ها مایه ی ویرانی شد

بادها متفق القول، شهادت دادند

گل سرخ از شب هجران تو قربانی شد

پشت هم می شکند شاخه ی زیتون و انار

باغبان ! باز هوا ابری و طوفانی شد

باد با خود نَبَرد لانه ی زنبوران را ؟!

گلِ من ! وعده ی دیدار تو طولانی شد

شهد چشمان تو ، یک روز عسل خواهد شد

گرچه کندو پر از آهنگ پریشانی شد

زندگی نامه ی آیینه پر از ابهام است

نور، آشفته ی آن تابش پنهانی شد

هیچ کس از دل و جان درد تو را درک نکرد

گرچه شعبان شد و هر کوچه چراغانی شد
حسنا محمدزاده

امام زمان(عج)-مناجات



 

بسکه از راه محبت در کنار افتاده ام

پیش این دل هم دگر از اعتبار افتاده ام

چون بهار زندگانی را هدر بنموده ام

در خزان دائمی دور از بهار افتاده ام

بر دل خونم قسم شکم دگر گشته یقین

بسکه غفلت کرده ام از چشم یار افتاده ام

گر چه او دست مرا با دست خود کرد آشنا

من خودم باعث شدم دور  از نگار افتاده ام

روزگاری کوی من با کوی دلبر شد یکی

در بهشتش بودم  و اینک به نار افتاده ام

آنقدر دوری نمودم از در میخانه ها

از ردیف همرهان میگسار افتاده ام

کاروانی رفت و گردش هم نصیب من نشد

من جدا از فرقه ی شب زنده دار افتاده ام

کو حبیبی تا کند رحمی به جان خسته ام

تا ببینم خویش را در پای یار افتاده ام

جواد حیدری

امام زمان(عج)-مناجات




قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم

به انتظار قسم تاب انتظار ندارم

به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت

اجل رسیده دگر تاب احتظار ندارم

ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را

گمان برند گروهی به من که یار ندارم

اگر بهار شود چار فصل سال برایم

خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم

به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را

که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم

نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم

چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم

دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم

چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم

به اشک دیده بیارم مگر به دستْ دلت را

عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم

اگر تو سوز دهی جز به آتشت نگدازم

وگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم

به دار عشق تو «میثم» مگر قرار بگیرد

و گر نه تا به تنم جان بود قرار ندارم

غلامرضا سازگار

امام زمان(عج)-مناجات



 

گذر از کوچــه دلبـر جگری می خواهد

نه فقط پای که جانانه سری می خواهد

خرمن سینه مجنون به نگاهی می سوخت

گرمی محفـل لیلی شــرری می خواهد!

سال ها طی شد و ما غافل از این نکته که وصل

نفس قدســی و ورد سحـری می خواهد

پر مـا سـوخت و از قـافله برجــا ماندیم

وصل عشــاق دگر بــاره پری می خواهد

جامه ی عشــق بر این قامت رنجور گریست

فیض عظمـای وصـالش هنری می خواهد

گفت وصلم نشود قسمت هر خار و خسی

چشم بر بند که چشم دگری می خواهد

 مصطفی هاشمی نسب

امام زمان(عج)-مناجات




خواستم تا که بیایم سر بازار، نشد

تا مرا هم بنویسند خریدار، نشد

خواستم تا که پابوسی یوسف برسم

مثل هر خواسته ی قبل هم این بار نشد

در میان صف زوّار تو سرگردانم

آه آه نوبت این عبد گنهکار نشد؟!

عاشقان یک به یک از روی تو گل می چینند

ولی افسوس که روزی من این کار نشد

همه ی ترس من این است بگویند آخر:

بخت با منتظر سوخته دل یار نشد

اگر از بخت بدم زیر لحد خوابیدم

و اگر قسمت من نوکری یار نشد...

...بنویسید روی سنگ مزارم: «ناکام»

بنویسید که او زائر دلدار نشد

علّتش چیست؟ چرا از تو جدا افتادم؟

علّتش چیست؟ چرا فرصت دیدار نشد

نفس امّاره و شیطان و گناه و غفلت

علّت این هاست اگر یار پدیدار نشد

گفته بودی که به دنبال معاصی نروم

گوش من هیچ به این حرف بدهکار نشد

سر اعمال به هم ریخته ام گریانم

هر چه کردم نشوم مایه ی آزار، نشد!

تا به کی شاهد این بزم جسارت باشیم؟!

تا به کی صبر؟ چرا لحظه ی پیکار نشد؟

قبر حجر بن عدی در دل عشّاق علی ست

به خداوند اگر دشمن او خوار نشد!

مانده ام از چه به هنگام جسارت کردن

سقف و دیوار حرم بر سرش آوار نشد

حکمتی داشته که مادرتان بی قبر است

خوب شد خون به دل حیدر کرار نشد

محمد فردوسی

مناجات با امام زمان(عج) - انتظار فرج


دلم گرفته خدایا در انتظار فرج


دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج


هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز


صدای گریه زهرا  در انتظار فرج


هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست


علی است بی کس و تنها در انتظار فرج


هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش


صدای ناله مولا در انتظار فرج


هنوز ناله کشد از جگر امام حسن


گشوده دست دعا را در انتظار فرج


هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است


گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج


هنوز می رسد آوای دلربای حسین


ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج


هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری


کنار کشته سقا در انتظار فرج


هنوز خون شهیدان کربلا جاری است


ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج


هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست


چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج


غلامرضاسازگار

امام زمان(عج)-مناجات




باز هم این دل دیوانه تو را می خواهد

دل بشکسته ز دست تو عطا می خواهد

رفته از زندگی ام روشنی و مهر و صفا

بهترین دوست همان یار قدیمی باشد

ای رفیق ازلی شیعه تو را می خواهد

شکر حق می کنم از خلقت زیبای دلم

اینکه ام نوکر این خانه خدا می خواهد

نفْس من فکر جدایی من و تو باشد

کمکی کن که مرا از تو جدا می خواهد

خسته ام از همه دنیا و گرفتارانش

کرمی کن که دلم کرب و بلا می خواهد

جواد حیدری

امام زمان(عج)-مناجات




نشانه رفته غزل های من به سوی کسی

به خـون کشانده دلم را خـیال روی کسی

تـمام قـافـیه ها را به خـطّ نـسـتعلیق

نوشته دست خدا لا به لای موی کسی

غـزل بهانه ی خـوبی ست تا قـدم بزنم

میان قافیه هایش به جستجوی کسی

هزار ندبه ی مبهم، هزار جمعه ی سرد

تـمام عـمر نـشـسـتم در آرزوی کسی

کسـی شــبـیـه تـو در آســمـان رویـا نیست

کسی چنان که تویی نیست رو به روی کسی

تـو عــاشـقـانـه تـریـن آیــه هـای قــرآنـی

قسم نخورده خداوند چون تو روی کسی

پر از حـرارت عـشق است سینه ام، انگار

نشانده ام به لب خود لب سبوی کسی

دلم خوش است به پایان شاهنامه ی شب

همیشه می وزد از مـاه عطر و بوی کسی

حجت الاسلام محمد عابدینی

امام زمان(عج)-مناجات




بازآ قرار دل‌ که به دل‌ها قرار نیست

داغی به سینه سخت‌تر از انتظار نیست

هر گله‌ای به صاحب خود دارد اعتبار

ما را بدون صاحب خود اعتبار نیست

در روزگارِ غیبت تو، صبح ما به چشم

غیر از غروب غربت و جز شام تار نیست

هر چند در فراق تو یک چند زنده‌ایم

دوران انتظار به جز احتضار نیست

گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند

ما را به جز ولای شما افتخار نیست

بی‌اقتدار دولت حقِّ تو شیعه را

با اقتدار ارض و سما اقتدار نیست

بر عاشقی که می‌کشدش درد انتظار

خوشتر ز اشک و سوز دل و حال زار نیست

از بس که بی‌تو تیره شده روزگار ما

فرقی میان مغرب و لیل و نهار نیست

بر بوستان وحی حکومت کند خزان

زاغان شدند مرغ هزار و هزار نیست

گیرم که لحظه‌ها همه گردند صبح عید

دنیا برای منتظران جز مزار نیست

«میثم» برای عاشق مهدی در این زمان

بی‌لحظۀ ظهور، بهْ از اوج‌ دار نیست
غلامرضا سازگار

امام زمان(عج)-مناجات




خواهی که لبم پر آه باشد باشد

چشمم به در و به راه باشد باشد

خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل

در حسرت یک نگاه باشد باشد

***

دلبسته به روی ماه تو خیلی ها

هستند غبار راه تو خیلی ها

رفتند و به معنای حقیقی بودند

در حسرت یك نگاه تو خیلی ها

***

آنان که صفا، موسم حج داشته اند

از برکت ثامن الحجج داشته اند

آنان که امان ز فتنه پیدا کردند

توفیق دعا بهر فرج داشته اند

سید مجتبی شجاع

امام زمان(عج)-مناجات




به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیَم

به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیَم

من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران‏

که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیَم

منم ای برید و دو چشم تر ز فراق آن مه نوسفر‏

به مراد خود برسی اگر به مراد خود برسانیَم

چو برآرم از ستمش فغان گله سر کنم من خسته جان

برد از شکایت خود زبان به تفقدات زبانیَم

به هزار خنجرم ار عیان زند از دلم رود آن زمان‏

که نوازد آن مه مهربان به یکی نگاه نهانیَم

ز سموم سرکش این چمن همه سوخت چون بر و برگ من‏

چه طمع به ابر بهاری و چه زیان ز باد خزانیَم

شده‌ام چو «هاتف» بینوا به بلای هجر تو مبتلا‏

نرسد بلا به تو دلربا گر ازین بلا برهانیَم

هاتف اصفهانی

مناجات با امام زمان (عج)



سائل این خانه را از در لطفت مران

گر بکشی ناز من می شوم از نوکران

دوش من خسته که طاقت باری نداشت

گو چه کنم که شده هجر تو باری گران

سلسله ی موی دوست پیچش گیسوی توست

گردش ابروت زد طعنه به باغ جنان

هرکه به دست غمت دل بدهد میت است

میت در دست توست زنده گر دیگران

خرد و خمیرم کن و از دل من گل بساز

این دل دیوانه را پر بده تا آسمان

سروده   جعفر   ابوالفتحی(زلال)

امام زمان(عج)-مناجات



دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت

وَ عابری که پریشان به جمکران می رفت

دوباره جمعه شد و عاشقی که تا سهله

به شوق دیدن مولای انس و جان می رفت

دوباره جمعه شد و انتظار یاری که

توقّع فرجش از دم اذان می رفت

دوباره جمعه شد و ندبه های پی در پی

که از زمین به بلندای آسمان می رفت

دوباره جمعه شد و یک مدینه از اندوه

درون سینه مولای بی نشان می رفت

دوباره جمعه شد و با کتیبه ای از غم

غزل به سوی فراقش دوان دوان می رفت

خدا کند که همین جمعه بشنود کعبه

صدای زنگ ظهورش به گوش جان می رفت

محمدمهدی عبدالهی

امام زمان(عج)-مناجات

امام زمان(عج)-مناجات


خدا کند که سحر بعد شام تار بیاید

دعا کنید که روز ظهور یار بیاید

چو نخل خشک بگیرید دست خویش به بالا

دعا کنید که نخل دعا به بار بیاید

جهان ز روی محمد بهار بود، خدا را

دعا کنید که بار دگر بهار بیاید

دعا کنید که بر انتقام خون شهیدان

عزیز فاطمه با چشم اشکبار بیاید

دعا کنید که با پرچم امام شهیدان

یگانه منتقم خون کردگار بیاید

دعا کنید که این صبح جمعه از سوی مکه

قرار آخر دل‌های بی‌قرار بیاید

دعا کنید علمدار داد و قسط و عدالت

ز مکه با علم نصر و ذوالفقار بیاید

دعا کنید در این قحط سال نور، خدا را

که آفتاب از آن سوی کوهسار بیاید

دعا کنید به خون گلوی لاله‌عذاران

که باغبان ولایت به لاله‌زار بیاید

دعا کنید ز سوز درون خویش چو «میثم»

که صبح دولت جاوید هشت و چار بیاید

غلامرضا سازگار

امام زمان(عج)-مناجات



روی بالم یكی دو پر بكشید

دست مرهم بر این جگر بكشید

پای ساعات گریه های شما

چشممان را شكسته تر بكشید

محضر سبزتان نشد، عكس

یك گدا را به پشت در بكشید

كفش مجروح سرنوشت مرا

تا دم خیمه ات اگر بكشید ...

.... راضی ام، از خدام هم باشد

تن من را بدون سر بكشید

علیرضا لک

امام زمان(عج)-مناجات



روزگاری رفته و از یار دور افتاده ام

من از آن گل بس که هستم خوار دور افتاده ام

کاش مانند دلم ساکن به کویش می‌شدم

هم ز دل هم از شه دلدار دور افتاده ام

چشم بیمارش فقط منزل به بیماران دهد

من ز بی‌دردی ز چشم یار دور افتاده ام

بارها آغوش او می‌شد پذیرایم ولی

گول نعمت خوردم و هر بار دور افتاده ام

گر تواضع پیشه سازم خاک پایش می‌شوم

خودپرستی کرده ام بسیار دور افتاده ام

غم، دل بشکسته و چشم پر آبم می‌دهد

غم ندارم من از آن غمخوار دور افتاده ام

او که استغفار بهر هر گناهم می‌کند

وای اگر بینم از این رفتار دور افتاده ام

من جوانی را نکردم خرج مولای دلم

بر گنه کردم ز بس اصرار دور افتاده ام

جواد حیدری

بيا يا ابن الحسن (عج) مولا


يا بن الحسن(عج)

مسلمانان ، مسلمانان ، چه بايد كرد با دشمن ؟

كه قصد فتنه انگيزي ، ميان مسلمين دارد

بيا يا ابن الحسن (عج) مولا ، برس بر داد مظلومان

كه وهّابيت ملعون ، به سر شوري چِنين دارد

اصغر چرمي

شعر آذري مناجات با امام زمان(عج)


 

 
 
اي امام منتظر مرآت يزدان السلام
گل ئوزون ائيله بودنياني چراغان السلام

السلام اي مهدي صـاحـب زمان
السلام اي جـدينون قانيـن آلان

سن او وجه الله باقي سن که اي شاه غيور
طلعت حسنوندن ائيلر ماه و انجم کسب نور

آتش هجرونده ياندوخ ائيله تعجيل ظهور
ابرغيبتـده قالان اي مـاه تا بان السلام

يئر يوزون دولدوردي جور و ظلم ياصاحب زمان
گلستان دينه هر دمده اَسور باد خزان

کسمه لطفون گُل لروندن اي وفالي باغبان
قيل نظر گلـزار دينه اولدي خندان السلام

غيبتون طول اولدي اي شمس هدي والا مقام
مدّت عمرون اولوب مين يوز اوتوز بير ايل تمام

شيعه لردائم فراقوندا سيزيلدار صبح و شام
اي وجودي پيـکر قرآن ايچون جان السلام

کشتي دينه ازلدن سنسن آخر ناخدا
دم بدم موجه گلور دريا کيمي بحر بلا

کشتي دين آزقالور غرق اولسون اي شمس هدا
السلام اي ناجي کشتـي قرآن السلام

انتظار مقدمونله اولدي بو ديللرکباب
هانسي ساعتدور اولا بوقانلي ديللر کا مياب

قيل ظهور اي چرخ دينه بير ايشقلي آفتاب
اي جمالين روحبخش مهر رخشان السلام

اسم پاکي حجّت حق مهدي قائم لقب
آغليان جدي حسينون ماتمين ده روز و شب

قويما جدّون قاني قالسون يئرده اي والانسب
السلام اي منتقم وي صاحب قان السلام

ايليوب ايما (اشاره) بومعنايه خداي لاينام
هرکسي مظلوم اُله آلسين وليسي انتقام

يئرده قالسين تابکي خون امام مستظام
اي ايدن عدليله بوعالمده ديوان السلام

ظلم دشت کربلادن اي اولان خونين جگر
روز شب غمدن توکن گُل عارضه اشک بصر

قيل ظهورون اي وليّ حق امام منتظر
وي ظهوري شيعيانه لطف شايان السلام

حاج جواد آدلو بوشعره باني اولدي مدحيا
قسمتي اولسـا سنيله گـرديـار کربـلا

اوردا بئيله ذکر ائله اولسون سنيله همصدا
عرض ائله ياحجت الله شاه عطشان السلام

 
                                                              شاعر : حاج ميرزا حيدر مدحي

امام زمان(عج)-مناجات




در خانۀ قبر خود براتی بفرست

بر عفو گناهت حسناتی بفرست

گر منتظر یوسف زهرا هستی

از بهر ظهورش صلواتی بفرست

***

من تشنه لبم جرعۀ آبی بفرست

یک جمعه دعای مستجابی بفرست

با اشک دو دیده ام برایت ای دوست!

صد نامه نوشته ام جوابی بفرست

***

باید که به جز فرج دعایی نکنیم

جز در غم او آه و نوایی نکنیم

خوشنودی صاحب الزمان از امروز

تصمیم بگیریم، خطایی نکنیم

***

ای کاش شبی صدا کنی ما را هم

از غصه و غم رها کنی ما را هم

آیا شود ای یوسف زهرا، امشب

لطفی کنی و دعا کنی ما را هم

 شاعر : سيد مجتبي شجاع


آجرك الله يا صاحب الزمان(عج)



این نبش قبر، عقده ی دیرینه ی شماست

این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست

وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید

اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست

امام زمان (عج) از  استاد شهریار


با رنگ و بـــــــــــویت ای گل ، گل رنگ و بـو ندارد

با لعلــت آب حیــــوان آبــــــی به جــــــــــــو ندارد

از عشـق من به هر سو در شهر گفتگویی است

من عاشـــــق تو هستـــــــــــم این گفتگــو ندارد

جز وصــــــــــــف پیش رویت در پشت ســر نگویم

رو کـــــن به هر که خواهـــی گل پشت و رو ندارد

گـــــــــــــــر آرزوی وصلش پیـــــرم کند مکن عـیب

عیـب است از جوانــــــــــــــــــی کین آرزو نــــدارد

خورشیـــــــــــد روی من چون رخساره بر فــــروزد

رخ بر افروختن را خورشیـــــــــــــــــــــد رو نـــــدارد

ســـــــــــــــــــوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کـــن

هـــــــــــــــــــــــــــر چند رخنه دل تاب رفو نـــــدارد

او صبــــــــــــــر خواهد از من بختی که من نــدارم

من وصــــــــــل خواهم از وی قصدی که او نــــدارد

با شهـــــــــریار بیدل ساقی به سرگــردانی است

چشمش مگر حریفان می در سبـــــــــــــــو ندارد

امام زمان(عج)-مناجات




بیا پا بر سرم بگذار تا خاک درت گردم

غبارم کن، به بادم ده، بگو دور سرت گردم

اگر چه کم تر از سنگم، بیا آیینه ام گردان

که یک شب رو به رو با روی از گل بهترت گردم

به جای آنکه باشم کوه آتش، هیزم خشکم

سرا پا آتشم کن تا مگر خاکسترت گردم

نگاهم مرده، ای چشم خدا، اینک نگاهم کن

که هر دم زنده از فیض نگاه دیگرت گردم

نه من آن قدر دارم تا شوم خاک سپاه تو

مگر خاکم کنی تا پایمال لشگرت گردم

غبارم کن که از جا خیزم و بر پات بنشینم

نسیمم کن که دور قبر زهرا مادرت گردم

اگر از صحنۀ گیتی کنی محوم، چه غم دارم؟

نیاید لحظه ای بر من که محو از خاطرت گردم

خوش آن روزی که آید از کنار کعبه، آوایت

سراپا محو فریاد عدالت گسترت گردم

خدا را آتشی تا "میثمت" را آب گردانی

الهی اشک باشم، دور چشمان ترت گردم

 غلامرضا سازگار


امام زمان(عج)-مناجات




بازآ که مرا بی تو نه روز است و نه سال است

ای ماه مرا هفته ی بی دوست وبال است

یک مرحله از سیر جنون نیز خموشی است

بگذار بگویند که مجنون تو لال است

غم خورد دلم را و کسی معترضش نیست

در مشرب ما خوردن میخانه حلال است

منسوخ نشد چشم تو با دیده ی مردم

این فتنه ی شب خیز ز آیات قتال است

در قال شرر نیست چه دیروز چه فردا

پروانه ی ما سوختنش بسته به حال است

با طلعت مهمان نشود طالع ما جفت

رحم است بر آن میوۀ بدبخت که کال است

باید که سر از خویش به تقصیر بگیریم

با تیغ زند هر که سر خویش حلال است

زآن چشم که حق، حافظ او باد مرا دید

آیندۀ من بسته بدین قهوۀ فال است

در جلوت عشاق می افتید که کنکاش

در خلوت مردان کرامات محال است

 محمد سهرابی

امام زمان(عج)-مناجات




جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد

دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا

هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من

راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

سال ها می شود از خویش سؤالی دارم

من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم

من از این زندگیم سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم

من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

محمدجواد پرچمی

امام زمان(عج)-مناجات



رضای یار را از دست دادیم

غم دلدار را از دست دادیم

پس اندازی به جز غفلت نداریم

حضور یار را از دست دادیم

به یا مهدی اگر انسی نداریم

به لب اذکار را از دست دادیم

به سر شوق شهادت نیست دیگر

چه شد ایثار را از دست دادیم

چو سربند از سر خود باز کردیم

دل بیدار را از دست دادیم

برای حاجت از زهرا گرفتن

دگر اصرار را از دست دادیم

دگر اشک فراوان پای دردِ

در و دیوار را از دست دادیم

 جواد حیدری

امام زمان(عج)-مناجات




در خانۀ قبر خود براتی بفرست

بر عفو گناهت حسناتی بفرست

گر منتظر یوسف زهرا هستی

از بهر ظهورش صلواتی بفرست

***

من تشنه لبم جرعۀ آبی بفرست

یک جمعه دعای مستجابی بفرست

با اشک دو دیده ام برایت ای دوست!

صد نامه نوشته ام جوابی بفرست

***

باید که به جز فرج دعایی نکنیم

جز در غم او آه و نوایی نکنیم

خوشنودی صاحب الزمان از امروز

تصمیم بگیریم، خطایی نکنیم

***

ای کاش شبی صدا کنی ما را هم

از غصه و غم رها کنی ما را هم

آیا شود ای یوسف زهرا، امشب

لطفی کنی و دعا کنی ما را هم

 سیدمجتبی شجاع

امام زمان(عج)-مناجات



شب ما را سحر روی تو باشد

مسیحای دلم بوی تو باشد

لقاء الله را آری توان گفت

همان  دیدار نیکوی تو باشد

مقام آخر عاشق همین است

سرش بر روی زانوی تو باشد

تویی سرچشمۀ عشق و محبت

که چشم عاشقت جوی تو باشد

کتاب عشق ما رخساره ی توست

که بسم الله اش ابروی تو باش

به چشمانت قسم چشم امیدم

به هر سو بنگرم سوی تو باشد

به هر که خوی تو دارد اسیرم

که آرام دلم خوی تو باشد

دل بشکسته را باید طلب کرد

که آن جا بهترین کوی تو باشد

جواد حیدری


امام زمان(عج)-مناجات




جان آمد از فراق تو بر لب، نیامدی

امروز هم سرآمد و شد شب، نیامدی

چتر سیاه غم همه جا را فرو گرفت

ای در سپهر عاطفه کوکب! نیامدی

از آه و اشک و ناله و سوزِ دل و دعا

کردم بساط خویش مرتّب، نیامدی

گفتند در رواج ستم می کنی ظهور

دنیا شد از فساد لبالب، نیامدی

خواندیم هر چه ندبه و عهد و کمیل را

گفتیم هر چه یا حق و یا یا رب نیامدی

گفتم بیا به خاطر زهرا، اثر نداشت

گفتم قسم به حرمت زینب، نیامدی

 سید رضا مؤید


امام زمان(عج)-مناجات-وفات حضرت ام البنین(س)




دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ما هم کن

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد

این جگر سوخته، رسوای همه عالم کن

من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار

التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن

گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما

فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن

دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست

پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن

می رسد بوی تو اما خبری نیست ز تو

یوسفا چارۀ این شام پر از ماتم کن

کاش می شد که شبی خواب تو را می دیدم

دوستم داری اگر، قلب مرا محکم کن

دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی

گوشه چشمی به من و نالۀ پر دردم کن

نازداری تو و، ناز تو کشیدن سخت است

رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن

به علمدار قسم پای رکابت هستم

شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن

همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من

هوس یک سحر کرببلا دارم من