امام زمان(عج)-مناجاتی-حضرت ام البنین(س)

امام زمان(عج)-مناجاتی-حضرت ام البنین(س)


الا که دست خدایت در آستین باشد

بیا که مانده به در دیده زمین باشد

گناه می کنم اما به خود نمی گویم

شرار قهر تو شاید که در کمین باشد

«فدای یار کن این جان نازنین ای دل!

چه جان عزیزتر از یار نازنین باشد»1

بدم ولی به غبار سرای تو سوگند

گدای کوی تو باید که بهترین باشد

خوشا به حال گدایی که دستِ چشمانش

ز ابرِ خرمنِ چشمِ تو خوشه چین باشد

چه می شود که دم مرگ پا نهی به سرم

خودت بخواه که تقدیرم این چنین باشد

×

کنار اشک غم فاطمیه ات باید

دوباره چشم تو با غصّه ای قرین باشد

بگو به آه دل دردآورت امشب

که روضه خوان غم مادری حزین باشد

تو روضه خوان عمویی و روضه ات باید

برای مادر عباس دلنشین باشد

بخوان ز مرثیه خوانی که روز و شب می خواند

که دیگر امّ بنین امّ بی بنین باشد

×××

بیت از سلمان ساوجی

امام زمان(عج)-مناجات



 

نبود غیر تو خوبی در این زمانه ی ما

عزیز ما، گل ما، گوهر یگانه ی ما

کسی به غیر تو سنگ صبور ما نشده

تویی چراغ امید درون خانه ی ما

برای گریه هزاران بهار موجود است

فراق و دوری تو بهترین بهانه ی ما

فقط تو بار مرا کم نمودی آقاجان

همیشه چشم طمع بوده روی شانه ی ما

شکسته بال و پرم، دل شکسته هم هستم

بیا سری بزن امشب به آشیانه ی ما

مرا برای سفر سوی خود مهیا کن

قرار کرب و بلا، گریه هم نشانه ی ما

کرامت نعمت زاده

امام زمان(عج)-مناجات




مولای جمعه های معطر بیا بیا

خورشید نسل های مطهر بیا بیا

ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ایم

تکرار عشق های مکرر بیا بیا

ای وارث تمام مواریث انبیا

سوگند بر عبای پیمبر بیا بیا

قرآن پاره پاره ی ما روی خاک هاست

آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا

باران بیار...آب بیاور خودت بریز

بر شعله های سرکش این در...بیا بیا

تا که بیاوری کمی از خاک کربلا

مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا

شاید که تشت پر شده از لخته های درد

برداری از مقابل خواهر بیا بیا

تا پس زنی به دست خود این خون داغ را

از روی حلق تشنه ی اصغر بیا بیا

تا شستشو دهی مگر ای اشک مهربان

خونِ سر شکسته ی اکبر بیا بیا

آقا! عمو که مشک ندارد شما مگر

مشکی بیاری از شط کوثر بیا بیا

آقای من بلند کن از خاک عمه را

تا کم ببوسد این تن بی سر بیا بیا

آقا چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب

آقا چقدر دیده ی ما تر؟...بیا بیا

آقا فدای چشم پر از غربت شما

هر چه شکست بال کبوتر بیا بیا

آقا فدای شما هر چه داده ایم

دریا دلان تشنه ی پرپر بیا بیا


ایوب پرندآور

امام زمان(عج)-مناجات



مصحف روی تـو و چشـم گنهکار من

از چه منم عار تو؟ از چه تویی یار من؟

گر بپسندی مـرا نــاز بـه عالـم کنـم

ور بفـروشی مــرا کیست خریـدار من؟

نخلــۀ خشکیــده‌ام بــار نــدارم ولی

شکر، خـدا را که شد کوه غمت بار من

گرچه نکردی ظهور من به حضور توام

طلعت پنهان توست شمع شب تار من

هرچه تو گویی بـدم، باز نکـردی ردم

گرچـه فـراق رخت بـوده سـزاوار من

بس‌که گنـه کـرده‌ام نامه سیه کرده‌ام

وصل تو هم می‌شــود بـاعث آزار من

مهلت وصلم که نیست طاقت هجرم که نیست

پس تو بیـا و گره بـاز کـن از کار من

تـا کـه قبـولت فتـد گریــۀ ناقــابلم

گرچه سیاهم بزن خنده به رخسار من

شمع دل عالمـی بــا همگان همدمی

دور تـو پـر می‌زنـد مـرغ دل زار مـن

«میثم» دار تــوام یـار نــه عـار توام

غیـر ثنـای شمـا نیست در آثـار مـن


امام زمان(عج)-مناجات




غم فراق آمد و غم جگر درست شد

همیشه کار من به لطف چشم تر درست شد

شکسته بال پر زدم تمام روز تا خدا

به آسمان رسیدنم دم سحر درست شد

غبار آشیانه ی کبوتر تو آمد و

دوا برای زخم های بال و پر درست شد

هر آنکه پشتِ در نشست عاقبت گرفت و رفت

همیشه کار سائلان به پشت در درست شد

هزار مدّعی برای دیدن تو آمدند

ولی در این میانه، کار یک نفر درست شد

میانه ی من و تو را گناه زد بهم ولی

همیشه با بزرگیِ، تو بود اگر درست شد

به جای یارتان شدن همیشه بارتان شدم

فقط برای تو، همیشه دردسر درست شد

به داد من نمی رسند توبه های ناقصم

هــــزار بار توبه کرده ام مگر درست شد

اگر به شهر ما بلا نمی رسد به لطف توست

که از دعای تو برای ما سپر درست شد

عجیب گوشه چشم تو رئوف و کیمیاگر است

هزار عبد رو سیَه به یک نظر درست شد

به هر دری زدم که کربلا روم نشد نشد

به دست تو فقط برات این سفر درست شد


امام زمان(عج)-مناجات




در کلاف اضطرابم سرنخی پیدا نشد

دستی از جنس خدا عقده گشای ما نشد

دفن شد در سینه ام احساس زیبای وصال

خواستم طوفان کنم در عاشقی اما نشد

کوله بارم مملو از بوی غریب گریه است

هر چه کردم خنده ای در بقچه ی من جا نشد

بعد از این در کوچه های بی کسی پر می زنم

طفل احساسات من را خانه ای مأوا نشد

اشک هم پا می کشد از مرزهای آه من

هیچ از دل رفته ای، مانند من تنها نشد

با نگاه آبی تو غرق احسان می شوم

قطره ای بی التفات چشم تو دریا نشد

مرهم عشق تو را بر روی بالم می کشم

ای که بی امداد دستت هیچ بالی وا نشد

پس بزن این ابرهای تیره را ای آفتاب

قسمت دل های کز کرده به جز سرما نشد

با طلوع آفتاب مغرب عشقت بیا

بی حضورت هر چه کردم زندگی زیبا نشد

استعارات بهاری را دوباره زنده کن

چون که در قاموس پائیزی غزل معنا نشد


امام زمان(عج)-مناجات




من آن بیچاره ی دور از نگارم

كه غیر از دلبرم یاری ندارم

دلم تنها به غم خوش بود آن هم

ز دل رفت و دگر بی چیز و خوارم

الهی آتشی در دل بپا كن

كه خاكستر شوم بهر نگارم

چه گویم گر بیاید یار خوبم

كه حرفی بهر گفتن من ندارم

دلم دارد تمنا از تو یا رب

كه اخلاقم شود مانند یارم

اگر چه من نیم در انتظارش

ولی یارم بود چشم انتظارم

دلم خواهد به پای مقدم او

هر آنچه دارم از بهرش سپارم

دهد اذنم گل زیبای زهرا

سرم را بر كف پایش گذارم

گذارم سر به روی پای مولا

دهم جان سر ز پایش بر ندارم


جواد حیدری

امام زمان(عج)-مناجات



نبود غیر تو خوبی در این زمانه ی ما

عزیز ما، گل ما، گوهر یگانه ی ما

کسی به غیر تو سنگ صبور ما نشده

تویی چراغ امید درون خانه ی ما

برای گریه هزاران بهار موجود است

فراق و دوری تو بهترین بهانه ی ما

فقط تو بار مرا کم نمودی آقاجان

همیشه چشم طمع بوده روی شانه ی ما

شکسته بال و پرم، دل شکسته هم هستم

بیا سری بزن امشب به آشیانه ی ما

مرا برای سفر سوی خود مهیا کن

قرار کرب و بلا، گریه هم نشانه ی ما

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




برای آمدنت گرچه چشم دنیا هست

به خاك پا مگذاری كه دیده ی ما هست

اگرچه باز گذشت و نیامدی امروز

دوباره وعده به دل می دهیم، فردا هست

شنیده ایم كه هستی و ما نمی بینیم

تو نوری و جلواتت همیشه پیدا هست

برای آنكه به زیر قدومت اندازیم

هنوز هم سرِ ناقابلی به تن ها هست

مگو چو قطره ای افتاده ایم از چشمت

میان وسعت قلب تو تا ابد جا هست

برای مرهم زخمش اگر چه فاطمه نیست

ولی هنوز جراحات قلب مولا هست

خدا كند كه ببینیم آن دمی را كه        

مدینه هست و تو هستی و قبر زهرا هست

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




آهت اگر دامان آدم را بگیرد

آتش تمام اهل عالم را بگیرد

آن روز غیر از دست هایت نیست دستی

که باز هم از لطف دستم را بگیرد

بین غم و شادی اگر که غم، غم توست

قلبم همیشه جانب غم را بگیرد

جز اشک بین چنته ام چیزی ندارم

ای کاش چشمان تو این کم را بگیرد

باید تقاصی را بگیری تا خدا هم

این گونه از قلب تو ماتم را بگیرد

وقتی به یاد مادرت از دیده آید

این آب، حکم آب زمزم را بگیرد

این چشم هایم آمده در فاطمیه

خرجی ایّام محرّم را بگیرد

زهرا، برای زخم پهلو زخم بازو

باید که از دست تو مرهم را بگیرد

***

این روزها زینب دعا دارد خدا کاش

از مادرم این قامت خم را بگیرد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




چون ابر بهار بی قرارش هستیم

ما پشت به پشت سوگوارش هستیم

از مادر ما كسی سراغی دارد؟

دنبال نشانی از مزارش هستیم

***

ای آن كه همیشه بر لبت زمزمه است

چشمان قشنگت آیه ای محكمه است

بازا و به روی قطعه سنگی بنویس

این قبر غریب مادرم فاطمه است

***

پنهان مكن آن عاطفه ی پستت را

آن چشم چپ و نگاه بد مستت را

سیلی زده ای شكسته ای پهلویی

من آمده ام كه بشكنم دستت را


امام زمان(عج)-مناجات شب جمعه


 

ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام

 تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام

 از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم

 گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام

 هر هفته التماس تو را دارم از خدا

 با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام

 سنگینی گناه مرا می کشد به دوش

 دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام

 عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام

 در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی

 آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام

 انگار بی مقدمه کرب و بلاییم

 وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام

 از سفرۀ حسین بلندم نکن که من

 محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام

محمد بیابانی

امام زمان(عج)-مناجات



مرا با انتخابت زنده کردی

از این خوبی مرا شرمنده کردی

میان این همه ما را خریدی

برای مکتب خود بنده کردی

گرفتی دست من با دست گرمت

ز مهر خود دلم آکنده کردی

به تضمین تو شادم تا قیامت

مرا آسوده از  آینده کردی

بدون تو ندارم ارزش خاک

تو بودی مرا ارزنده کردی

مرا آماده ی رفتن ندیدی

نگاهی چون بر آن پرونده کردی

فدای لحظه ای که در شلمچه

بروی عاشقانت خنده کردی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه



من پسر خون خدا مهدی ام

طالب خون شهدا مهدی ام

مادر من مادر خون خداست

مادر من ائمه را مقتداست

مادر من امّ ابیها بود

مادر من حضرت زهرا بود

مادر من بهشت احمد بود

روح دو پهلوی محمد بود

مادر من سیدة الانبیاست

دائرة المعارف کبریاست

مادر من اسوۀ صبر و رضاست

آینۀ پیمبر و مرتضاست

عصمت حق، همسر حبل المتین

امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین

مادر من روح نماز شب است

حاصلی از تربیتش زینب است

مادر من حسین می پرورد

دامن پاک او حسن آورد

مادر من دست یدالله بود

دست مگو هستِ یدالله بود

مادر من بود و نبود علی ست

مادر من یاس کبود علی ست

مادر من فدایی حیدر است

شاهد او نالۀ پشت در است

مادر من کیست امید علی ست

مادر اولین شهید علی ست

مادر من چو مرغ بی بال شد

مثل کتاب وحی، پامال شد

حیف از آن نخل که بی برگ شد

اول زندگی جوان مرگ شد

حیف که ناموس خدا را زدند

مادر مظلومۀ ما را زدند

حیف از آن سینه که در خون نشست

حیف از آن دست که دشمن شکست


امام زمان(عج)-مناجات


راه طــــــولانــی ابـــروی تو طی خواهد شد

شب ظـلمانی گـیسوی تو طی خواهد شد

هـمه ی مـسـئـلـه ها قـابل حـلّـنـد؛ بـدان!

راه لب های من و روی تو طی خواهد شد!


محمد عابدینی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه و محرم



تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟

تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری؟

تو هم چون نور در صلب حسین بن علی بودی

تـو از سـوز دل صدیقۀ اطهـر خبـر داری؟

اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا

تـو تنهـا از مـدال سینۀ مـادر خبر داری

عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما

تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری

تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت

تـو از ناگفتـه غم هـای دلِ حیـدر خبـر داری

تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی

تو از آن کشتۀ بی چشم و دست و سر خبر داری

تو بـا جد غریب خـود بـه دشت کربـلا بـودی

تو از قلب وی و داغ علی اکبـر خبـر داری

تو روی شانۀ خورشید دیدی ماه کوچک را

تو از پیکان و ذبح حنجر اصغـر خبـر داری

تـو دیـدی عمـه ات زینب، کنـار قتلگاه آمد

تو از بوسیدن آن نازنین حنجر خبـر داری

تو می دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد

تو از این بندۀ بی دست و پا بهتر خبر داری


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




من مهدیم، در دست تیغ انتقامم

مادر به قبر مخفیت بادا سلامم

ای قلب مجروحم کباب از غربت تو

باریده اشکم قرن ها بر تربت تو

شب تا سحرها سوختم از سوز داغت

بودم چراغ قبر بی شمع و چراغت

عمری برایت گریه همچون ابر کردم

هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم

دیروز رو گرداند امّت یکسر از تو

امروز باشد مهدی ات تنهاتر از تو

مادر دلم خون است از بندم رها کن

دستی برآور بر ظهور من دعا کن

یا با ظهورم انتقامت را بگیرم

یا در کنار قبر پنهانت بمیرم

مادر شنیدم بارها قاتل تو را کشت

ای یار تنهای علی  آخر چر اکشت

مادر شنیدم بارها از پا فتادی

دیدی علی تنها بود باز ایستادی

قنفذ در آن ساعت به ثانی اقتدا کرد

دست تو را از دامن مولا جدا کرد

مادر مپنداری من از تو دور بودم

آن روز در صلب حسینت نور بودم

آوای مهدی مهدیت آمد به گوشم

برخاست در صلب حسین از دل خروشم

نفرین بر آن قوم خدانشناس کردم

درد تو را در قلب خود احساس کردم

ای کاش بودم تا علی را یار بودم

جای تو من بین در و دیوار بودم

آنان که پای خطبه ات ساکت نشستند

ای کاش دست قاتلت را می شکستند

کی می شود بردارم از جانت محن را

از خاک بیرون آورم باز آن دو تن را

در حلقۀ زنجیرشان محکم ببندم

فریاد یا اُمّا رسد از بند بندم

دریا کنم از خون دل چشم ترم را

پرسم چرا کشتید آخر مادرم را؟

گیرم امیرالمؤمنین را دست بستید

بازوی زهرا را چرا آخر شکستید؟

اجر ذوی القربای پیغمبر کتک بود؟

یا پاسخ حق نمک غصب فدک بود؟

مادر به اشک چشم های دوستانم

داد تو زین بیدادگرها می ستانم

من بهترین یار وفادار تو هستم

روز ظهورم هم عزادار تو هستم

شمشیر خونریزم بود مدیون محسن

نقش است بر آن انتقام خون محسن

ای قبر پنهانت زیارتگاه مهدی

خورشید قرآن، اختر دین، ماه مهدی

تو عالمی را اشک و سوز و شور دادی

با روی سیلی خوردۀ خود نور دادی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من

 همۀ عمر گرفتار بلا باشم من

شک ندارم همۀ خواستۀ تو این است

 لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من

تا زمانی که دلم خانۀ این و آن است

 جا ندارد که پذیرای شما باشم من

چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی

 همه عمرم خجل از روی شما باشم من

تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم

 دردمندانه به دنبال دوا باشم من

گوئیا قسمت من این همه سرگردانی ست

هم چنان زلف به هم خورده رها باشم من

کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را

 یار تو مثل امام و شهدا باشم من

کاش می شد که به همراه تو یک فاطمیه

 میهمان حرم کرب و بلا باشم من

ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی؟

زائر خیمۀ سبزت به کجا باشم من

جان آن مادر غمدیده و بی یار بیا

به گرفتارِ میان در و دیوار بیا

حضرت زهرا(س)امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه



بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه

می شوم آماده ی گریه برای فاطمه

هاتفی از آسمان ها می دهد امشب ندا

فاطمیّه آمده، ماه عزای فاطمه

فاطمیّه آمده ای فاطمیّون غیور

خانه ی دل را کنید امشب سرای فاطمه

در عزایش بر تنم دارم لباس نوکری

این لباس مشکی ام باشد عطای فاطمه

من کجا و گریه در بزم عزای او کجا؟

اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فاطمه

بر جراحات عمیق فاطمه مرهم نهد

هر کسی گرید میان روضه های فاطمه

هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند

می شود ایمن ز غم تحت لوای فاطمه

مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین

افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه

در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا

بارلاها جان من گردد فدای فاطمه

یاری زهرا نمودن با زبان است و عمل

ای که هستی در پی کسب رضای فاطمه

می رسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در

ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه

کی می آیی تا بگیری انتقام مادرت؟

مهدی زهرا بیا، ای دلربای فاطمه


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه-نوروز



آن چنان داغ تو بر روی دلم سنگین است

که بهار فرجت حسرت فروردین است

محض امسال نه... این غصه ی چندین قرن است

قصّه ی درد فراق تو غمی دیرین است

سال ها در پس آه دل ما می گذرند

پشت ایّام بدون تو بسی نفرین است

لحظه ی ناب شکوفا شدنم در روضه است

هر کجا حرف بهار است بهارم این است

اشک، چون باده ی نابی ست که سرمستی آن

با وجود همه ی شوری آن شیرین است

بر خلاف همه امسال لباسم... قلبم...

با سیاهی غم فاطمیه رنگین است

وه چه سالی شود امسال که از آغازش

نایم از نغمه ی یا فاطمه آهنگین است

***

باغبان! دور کن از حائل در یاسَت را

غنچه ات در خطر حمله ی یک گلچین است


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه



باز آمدم که درد دلم را دوا کنی

تا بلکه بیشتر دل من مبتلا کنی

باز آمدم که با تو کمی درد دل کنم

شاید مرا ز بغض گلویم رها کنی

خواهم ز فاطمیّه بگویم برای تو

باید دوباره مجلس روضه به پا کنی

سخت است خواندن این روضه ها بیا

تا با زبان خود سر این روضه وا کنی

فصل عزای مادرت آمد شتاب کن

باید بیایی و طلب خون بها کنی

آن شب غرور مادرتان پشت در شکست

آقا بیا که حق عدو را ادا کنی

زهرا که رفت، همنفس چاه شد علی

تا دق نکرده است تو باید دعا کنی

آقا مدینه مجلس گریه به پا مکن

باید و گر نه گریه ی خود بی صدا کنی

یعنی شبیه فاطمه مجبور می شوی

بیرون شهر کلبه ی احزان بنا کنی


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




دوباره هیئت ما در عزای مادرتان

رسیده است به زیر كسای مادرتان

میان ذكر مصیبت عجیب نیست اگر

شنیده می شود این جا صدای مادرتان

تمام فاطمیه گریه می كنم اما

خدا گریسته اول برای مادرتان

گران بهاتر از این چشم ها نداشته ایم

همین دو چشمۀ زمزم فدای مادرتان

امام عصر! دل زخم خورده ی ما را

شكسته تر نكن از ماجرای مادرتان

به چشم های عزادار ما نمی گویی

كجاست آن حرم با صفای مادرتان؟

اگر كه قسمت مان نیست لااقل ما را

ببر مدینه، همان كربلای مادرتان


مسعود یوسف پور

مام زمان(عج)-مناجات فاطمیه-نوروز



اگر که درد می کشیم به یار بی توجّه ایم

به نسخه ی خداییِ نگار بی توجّه ایم

به عشق یار دست از گناه خود نمی کشیم

به شیوه ی درستِ انتظار بی توجّه ایم

کنار جاده با دل شکسته ایستاده ایم

ولی به حرف های آن سوار بی توجّه ایم

اگر هنوز شاخه ی دلم ثمر نمی دهد

به برکت زمین و کشت و کار بی توجّه ایم

اگر خزان گرفته روزهای سرد انتظار

به معنی حقیقی بهار بی توجّه ایم

هزار بار خواندی و هزار بار گفتی و

و ما هزارها هزار بار بی توجّه ایم

گره به کارمان اگر که خورده علت این بُود

به دست های مردم ندار بی توجّه ایم

زیاد روی توبه های ما حساب وا نکن

که ما به قول و وعده و قرار بی توجّه ایم

فقط به شوق کعبه ی رخ تو بوده است اگر

به زخم ها و طعنه های یار بی توجّه ایم

به فکر شال مشکی و عزای مادر توایم

به جنب و جوش عید و نوبهار بی توجّه ایم

غروب فاطمیّه را نمی دهم به صبح عید

گمان مکن به روضه های یار بی توجّه ایم


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه



این جمعه هم گذشت بدون زیارتی

یا ایّها العزیز نگاهی، عنایتی

سائل منم چگونه نگاهم نمی کنی؟

سلطان تویی کجا ببرم عرض حاجتی؟

دست ردی به سینه ی این دل غمین مزن

شاید که مادرت کند از من شفاعتی

از بعد ناله های سحر های انتظار

خاکم به سر بگویی اگر کم ارادتی

آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد

بنما عنایتی، بده فیض شهادتی

وقتی گناه فاصله انداخت بین ما

دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر

تا صبح عید وصل ببیند کرامتی

حالا شما به خاطر دیوار و در بیا

یعنی ز میخ و دل بده شرح قساوتی


سید محمّد میر هاشمی

امام زمان(عج)-مناجات-نوروز



چشمم پر از نم می شود وقتی نباشی

سهم دلم غم می شود وقتی نباشی

سال نو دارد می رسد امّا برایم

مثل جهنّم می شود وقتی نباشی


این عیدها بی زهد و تقوا ذرّه ذرّه

از عمرمان کم می شود وقتی نباشی

در آسمان دیده ی چشم انتظاران

ظلمت فراهم می شود وقتی نباشی

تبریک های عیدمان هم مثل هر سال

با اشک توام می شود وقتی نباشی

گفتی که آدم باش رفتم فکر کردم

کِی نوکر آدم می شود وقتی نباشی

در شهر ما این روزها بیش از گذشته

اوضاع دَرهَم می شود وقتی نباشی

تا لحظه های اِنتقامت فاطمیّه

مثل محرّم می شود وقتی نباشی

ای کعبه ی من، کربلای من شب و روز

دلتنگ پرچم می شود وقتی نباشی

ای کاش روزی با شما با اهل فامیل

پابوس آن شش گوشه باشم سال تحویل

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




من در پناه چشم هایت سرفرازم

از این که آقای منی بر خود بنازم

باشد تماشایی مناجات دل من

با نم نم گریه بود راز و نیازم

شد خاکساری حریمت آبرویم

خاک کف پای تو شد مهر نمازم

محراب قلبم طاق ابروی تو باشد

چشم انتظارت رو به صحرای حجازم

خانه خرابم کرد این طوفان نفسم

باید حریم تازه ای در دل بسازم

خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح

این جان ناقابل به راه تو ببازم

با این که من محتاج الطاف تو هستم

آقا کشیدی بارها در عشق نازم

می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم

در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم

آشوب دل آرام می گیرد سحرها

تا در میان با تو نهم اسرار و رازم

از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه

آتش گرفته سینه در سوز و گدازم

زهرا صدا می زد میان دود و آتش

اَینَ غیاث المنتظر؟ ای چاره سازم!

قاسم نعمتی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه



 

«یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری

آه، آقای  غریبم   به  دلت  غم  داری»

دردِ بی مادری ای کاش  دوایی  می داشت

فاطمیّه  شده  و  اشک  دمادم  داری

صاحبِ مجلس روضه، غم  مادر  دیدی

بر درِ  خانه ی خود، بیرق ماتم  داری

دردِ دل کن  که   نگویند  غریبی   آقا

  بین این سینه زنان، مونس و مَحرَم داری

  دلِ یعقوبیِ  مادر ز فراقت خون  است

یوسف مصر بقا،  قصد سفر  هم داری ؟

  دل ، حسینیّه ی  چشمان تو  شد مولا جان

  باز  هم  وقت  عزا،  یاد  مُحرّم  داری

  گاه در کوچه و گه  کرب و بلا  می گریی

  داغ  یک پهلو و انگشتر  خاتم  داری

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




من در پناه چشمهایت سرفرازم

از اینکه آقای منی بر خود بنازم

باشد تماشایی مناجات دل من

با نم نم گریه بود راز و نیازم

شد خاکساری حریمت آبرویم

خاک کف پای تو شد مهر نمازم

محراب قلبم طاق ابروی تو باشد

چشم انتظارت رو به صحرای حجازم

خانه خرابم کرد این طوفان نفسم

باید حریم تازه ای در دل بسازم

خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح

این جان ناقابل به راه تو ببازم

با اینکه من محتاج الطاف تو هستم

آقا کشیدی بارها در عشق نازم

می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم

در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم

آشوب دل آرام می گیرد سحرها

تا در میان با تو نهم اسرار و رازم

از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه

آتش گرفته سینه در سوز و گدازم

زهرا صدا می زد میان دود و آتش

اَینَ غیاث المنتظر ای چاره سازم

دستان حیدر بسته و زهرا زمین خورد

دشمن از آن دم آبروی شیعه را برد


قاسم نعمتی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه




این جمعه هم گذشت بدون زیارتی

یا ایّها العزیز نگاهی، عنایتی

سائل منم چگونه نگاهم نمی کنی؟

سلطان تویی کجا ببرم عرض حاجتی؟

دست ردی به سینه ی این دل غمین مزن

شاید که مادرت کند از من شفاعتی

از بعد ناله های سحر های انتظار

خاکم به سر بگویی اگر کم ارادتی

آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد

بنما عنایتی، بده فیض شهادتی

وقتی گناه فاصله انداخت بین ما

دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر

تا صبح عید وصل ببیند کرامتی

حالا شما به خاطر دیوار و در بیا

یعنی ز میخ و دل بده شرح قساوتی


امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه-نوروز




اگر که درد می کشیم به یار بی توجّه ایم

به نسخه ی خداییِ نگار بی توجّه ایم

به عشق یار دست از گناه خود نمی کشیم

به شیوه ی درست انتظار بی توجّه ایم

کنار جاده با دل شکسته ایستاده ایم

ولی به حرف های آن سوار بی توجّه ایم

اگر هنوز شاخه ی دلم ثمر نمی دهد

به برکت زمین و کشت و کار بی توجّه ایم

اگر خزان گرفته روزهای سرد انتظار

به معنی حقیقی بهار بی توجّه ایم

هزار بار خواندی و هزار بار گفتی و

و ما هزارها هزار بار بی توجّه ایم

گره به کارمان اگر که خورده علت این بُود

به دست های مردم ندار بی توجّه ایم

زیاد روی توبه های ما حساب وا نکن

که ما به قول و وعده و قرار بی توجّه ایم

برای وصف یار باید از همه گذشت و محض یار

هنوز ما به قبله مهزیار بی توجّه ایم

فقط به شوق کعبه ی رخ تو بوده است اگر

به زخم ها و طعنه های یار بی توجّه ایم

به فکر شال مشکی و عزای مادر توایم

به جنب و جوش عید و نوبهار بی توجّه ایم

غروب فاطمیّه را نمی دهم به صبح عید

گمان مکن به روضه های یار بی توجّه ایم


جواد پرچمی