جواب الف:

نبايد براي مبارزه با مدعيان دروغين، اصل امكان رؤيت امام زمان را مورد انكار قرار داد. زيرا این امر، علاوه بر اين كه خلاف منطق است، آثار زيان بار متعددي مثل تكذيب بزرگان علماي شيعه، در پي دارد.

بديهي­است كه صحيح نيست مثلاً براي انكار مدعيان دروغين نبوت، اصل نبوت را تخريب نمود!

 جواب ب:

اين كه امري براي ما حاصل نشده و يا ما به آن نرسيده­ايم دليل بر اين كه ديگران به آن نرسيده باشند نيست. و اگر كسي بگويد من در كمال تقوا هستم چرا امام زمان را نبينم و مثل فلان شخص ببيند؟ جوابش، به طور كامل مشخص است؛ زيرا درست است كه پيش فرض توفيق زيارت حضرت ـ براي كساني كه در اضطرار و مشكلي نباشند ـ تقوا و پرهيزگاري است و يا در اصطلاح، مقتضي ديدار، تقوا است ولي تمام مطلب اين نيست و مصالح و علت­هاي فراواني ديگري نيز در توفيق زيارت دخيل است. علاوه بر اين كه بايد مانع هم مفقود باشد. ( كه البته توضيح بیشتر اين مطلب فرصت دیگری مي­طلبد. )

  جواب ج

 تنها دليل نقلي كه بر تكذيب مدعيان ديدار امام زمان وجود دارد، توقيع شريف است كه در آن بيان شده است كه كسي كه ادعاي مشاهده كند دروغ­گو است.  اما توجه به عبارت اين حديث به­خصوص كلمه مشاهده و قرائن حاليه و مقاليه موجود درتوقيع ، ما را به واقعيت امر، نزديك مي­كند. آن واقعيت چيست؟

براي رسيدن به حق مطلب، توجه به مطالب زير ضروري است:

1 ـ مشاهده غير از رؤيت است. و آنچه در اين روايت، مورد انكار قرار گرفته شده است مشاهده است نه رؤيت.

مشاهده از باب مفاعله است و در باب مفاعله هر طرف هم فاعل و هم مفعول است. بخلاف باب تفاعل كه  يك طرف فاعل است و يك طرف مفعول.   بنا بر اين معناي مشاهده اين است كه كسي ادعا كند من مي­توانم به حضور برسم و اين غير از ادعاي رؤيت است كه بگويد من حضور حضرتش رسيدم. مدعي مشاهده دروغ­گوست ولي مــدعي رؤيت اگــر عـــادل بــاشد، تصــديق مي­شود.

به سخن ديگر آنچه در روايت مورد انكار قرار گرفته شده است، ادعاي نبابت خاصي حضرت است.

 2 ـ جهت صدور روايت، كه براي اعلان اتمام زمان غيبت صغري و شروع شدن غيبت تامه مي­باشد،   نيز خود مؤيدي است كه منظور از ادعاي مشاهده، ادعاي نيابت خاص است.

 3 ـ امام زمان درباره مدعي مشاهده فرمودند فهو كذاب مفترو  كلمه مفتر نيز خود شاهدي است كه آنچه مورد نفي قرار گرفته است، نيابت خاص است. و اگر چنانچه نفس رؤيت مورد انكار بود، كلمه كذاب كافي بود.

 4 ـ امام زمان به علي بن محمد سمري فرمودند: « امور زندگي خود را سامان بده و هيچكس را وصي و جانشين خويش قرار مده » و پس از آن فرمودند: « هر كس مدعي مشاهده شود دورغگو است. » به قرينه مقابله به طور كامل مشخص است كه مراد از ادعاي مشاهده، ادعاي نيابت از سوي امام زمان است كه مورد انكار قرار گرفته است.

  5 ـ كلمه شيعتي در اين فراز از توقيع « ... سيأتي من (الي) شيعتي من يدعي المشاهده ... » خود قرينه ديگري است كه مراد از مشاهده ادعاي نيابت و بابيت است نه نفس رؤيت و ديدار.

اگر منظور روايت، نفي اصل رؤيت باشد، نبايد كلمه « شيعتي » مي­آمد زيرا چه شيعه و چه سني و چه هر كس ديگر، ادعا كند، بايد مشمول حكم تكذيب مي­شد. كما اينكه در كتب ما، كساني كه از اهل تسنن در گرفتاري و اضطرار خدمت حضرت رسيده­اند، كم نيستند. تخصيص به ذكر كلمه « شيعتي » ، خود حامل اين پيام است كه هر كس ادعاي بابيت كرد، او دروغگو است و مشخص است اين نوع ادعا، تنها از سوي شيعه قابليت  طرح دارد و امام آن را نفي كردند.

6 ـ علاوه بر قرائن ذكر شده، شواهدي  خارج از متن حديث، موجود است كه نشان مي­دهد مراد از ادعاي مشاهده، ادعاي نیابت و يا ادعاي اتصال اختياري با حضرت صاحب­الزمان است. يكي از آن شواهد، دعاهايي است كه از سوي معصومين علیهم السلام به ما رسيده­است.

زيارت حضرت در سرداب[1]

« اللّهم ارنا وجه وليّك الميمون في حياتنا و بعد المنون »

پروردگارا صورت ولي پر بركت خود را در زندگاني و بعد از مرگ به ما بنمايان.

دعاي عهد:

« اللهم ارني الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدة و اكحل ناظري بنظرة مني اليه »

پروردگارا! آن چهره زيبا و سبب چشم روشني دلنشين را به من بنمايان و چشمم را به نگاهي به او، زينت بخش.

دعاي ندبه:

« هل اليك يا بن احمد سبيل فتلقي »

اي پسر احمد آيا راهي براي ملاقات شما هست؟

 چطور ممكن است كه خود معصومين به ما بياموزند كه از خدا بخواهيد امام زمانتان را ببينيد و از طرفي بگويند ديدار حضرت در عصر غيبت ممكن نيست؟

بنابراين با توجه به اطلاق روايات تقاضاي رؤيت و اباي بعضي از آنها در اختصاص به زمان ظهور، به اين نتيجه مي­رسيم كه مراد از ادعاي مشاهده كه مورد نفي قرار گرفته است، ادعاي نيابت و يا ادعاي رؤيت اختياري است.  

 7 ـ بر فرض مفاد توقيع شريف، نفي خود رؤيت باشد و نتيجه روايت اين باشد كه مدعي رؤيت، دروغگو است. ولي در حكم به دروغگو بودن هر مدعي رؤيت كافي نيست؛ زيرا ما آيات و رواياتي داريم كه به ما امر مي­كند شخص عادل را تصديق كنيد و مقتضاي جمع بين ادله، مطابق روش هاي مدون در اصول فقه، اين خواهد شد كه مدعي رؤيت اگر عادل بود تصديق و اگر غير عادل بود به شدت تكذيب مي شود. و علت اينكه امام اين مطلب واضح را با تأكيد بيان كرده اند، اهميت مطلب است؛ زيرا تصديق دروغگويان اين جريان، صدمات فراوان اعتقادي و عملي دارد.

ولي به هر حال، اگر كسي به هر علتي،  اين جمع را نپذيرد، به او مي­گوييم: خبر توقيع همانطور كه علامه در بحار گفته است مرسل است و تاب مقاومت در مقابله ادله قطعي الصدور صدق العادل را ندارد. ولي به­هر حال مي­گوييم: الجمع مهما امكن اولي من الطرح.

  8 ـ علماي اعلام كه با حال و هواي روايات كاملا آشنا هستند، از اين روايت، انكار اصل رؤيت را استنباط نكرده اند و بعضي كه گفته­اند راهي براي ديدار حضرت نيست منظور اين است كه كسي جا و مكان حضرت را نمي­داند و ديدار اختياري، مقدور كسي نيست نه اين كه مراد اين باشد كه با خواست حضرت مهدي هم كسي نتواند به حضور امام شرفياب شود.

شرح وبيان علما برعبارت توقيع:

« و سياتي الي شيعتي من يدعي المشاهده،الا فمن ادعي المشاهده...فهو كذاب مفتر »[2]

 

آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني:

« اگر از اين تو قيع، محروم بودن كل مردم از تشرف به ديدار حضرت استفاده شود، با حكايات فراواني كه شكي در صحت آنها به خصوص تشرف عده­اي از بزرگان علما نيست، منافات پيدا مي­كند و اين قرينه­اي است بر اينكه مراد از« من يدعي» چنانكه چنين ادعايي براي سفيران خاص حضرت در غيبت صغري محقق بوده، مشاهده از روي نيابت و وساطت بين مردم و امام است.»[3]

 

مرحوم سيد عبدالله شبّر:

« ما قائليم كه اين توقيع حمل مي­شود به كسي كه ادعاي مشاهده حضرت كند از جهت نيابت و رساندن اخبار از ناحيه حضرت به شيعيان گرامي از موضع سفارت و نيابت باشد و الا اخبار فراوان و آثار پي در پي از جمع كثيري از موثقين نيكو مقام از قدما و معاصرين بر اين دلالت دارد كه كساني حضرت را در عصر غيبت كبري ديده و مشاهده نموده اند.علماي محدث هم در كتابهايشان بويژه علامه مجلسي در كتاب بحار جداگانه بابي را براي تشرف يافتگان اختصاص داده­اند و به صراحت واين خبر و مانند آن را براي اينكه با ساير اخبار منافات نداشته باشد، حمل بر مشاهده، از روي نيابت و سفارت كرده اند.»[4]

 

مرحوم محمد تقي اصفهاني(متوفي 1308 ق):

« به قرينه صدر كلام حضرت ، شبهه­اي نيست كه مراد از ادعاي مشاهده ، مشاهده از موضع سفارت چهار نفر نايب خاص حضرت در غيبت صغري است و تصريح كرد كه هر كس مدعي مشاهده اين چنيني در غيبت كبري شود پس او بسيار دروغگو و اهل افترا است و نيرو و قوتي نيست مگر به خداي بزرگ.

نتيجه اين كه مراد از مشاهده، مشاهده مقيد به بابيت و نيابت خاصه مثل آنچه كه براي نواب خاص در غيبت صغري بود، مي باشد نه مطلق مشاهده.»[5]

باقر شريف القرشي:

« در اين توقيع، برخورد مي­كنيم با عبارت« هر كس ادعاي مشاهده امام در غيبت كبري كند، او دروغگو و اهل افترا است.» با اينكه قطعي است و به تواتر نقل شده كه جمعيت زيادي از علماي بزرگوار و شايستگان شيعه به رؤيت و ملاقات حضرت تشرف يافته اند و اين عبارت را تأويل­هاي زيادي كرده­اند كه بهترين آن اين است كه مشاهده از موضع نيابت و سفارت در عصر غيبت كبري توجيه شود و اين را توجيه بهتر يافتم.»[6]

علامه محمّد باقر مجلسي رحمه الله عليه:

« و اين خبر به ظاهرش با بسياري از حكايات تشرف كه در بحار گذشت، منافات دارد.جواب از آن به وجوهي است:

1ـ اين خبر مرسل و غير علمي است لذا با آن حكايات و قصه­هاي تشرف كه قطعي است و بيانگر كرامات و مفاخر است، تعارض پيدا نمي­كند. پس چگونه مي­شود از اين حكايات به خاطر خبر ضعيف، اعراض كرد.

2ـ شايد حمل شود بركسي كه ادعاي مشاهده از موضع نيابت خاصه نمايد و يا مثل سفيران حضرت ادعاي رساندن اخبار از جانب ايشان به شيعيان نمايد.

3ـ غيبت حضرت به خاطر ترس از دشمنان و ظالمين اهل بيت بوده كه دست به قتل حضرت نزنند، حال كه دشمنان از يافتن حضرت نوميد شده­اند و بلاد شيعه از رنج وستمشان در امان است، چه منافاتي دارد كه حضرت آشكار شده وعده­اي ايشان را مشاهده كرده باشند.

4ـ توقيع، مشاهده را با ادعا و شناخت حضرت مطرح كرده و حال اينكه بسياري از كساني كه تشرف يافته­اند ، نه ادعاي مشاهده و مطرح كردن خود داشته اند و نه ايشان را در لحظه تشرف شناخته­اند.

5 ـ امتناع مشاهده براي خواص حضرت پذيرفته نيست، زيرا روايت داريم از امام صادق عليه السلام همانطور كه كليني در كافي و نعماني در غيبه و شيخ در الغيبه به سندهاي معتبر روايت كرده اند كه امام عصر ارواحنا فداه در عصر غيبت كبري سي نفر يار خاص دارند كه با حضرت همواره مأنوسند و اگر كسي از آنها مي ميرد حضرت از ميان ساير دوستان خاص خود، جايگزين مي نمايد.

6ـ شايد منظور اين باشد كه در عصر غيبت كبري، مكان ونشاني حضرت بر مردم مخفي است، لذا مكان و نشاني حضرت را احدي حتي ممكن است فرزندان ايشان، نداشته باشند.»[7]

الشيخ الفاضل المالكي:

بين اين توقيع و بين ادعاي رؤيت توجيهات و محملهايي وجود دارد:

1ـ رؤيت را حمل بر رؤيت از موضع نيابت و سفارت در عصر غيبت كبري كنيم.زيرا در عصر غيبت كبري نيابت شخصيه امكان ندارد...

2ـ حمل بر رؤيتي شود كه آثار معيني را بر قول مدعي ايجاد كند مثل اينكه بگويد من حضرت را ديدم و فرمودند اينگونه عمل كن... پس شايد منظور امام از « لا تصدقوه» اين باشد كه بر ادعاي او ترتيب اثر ندهيد نه اينكه منظور حضرت اين باشد كه او نديده است.

3ـ حمل شود به رؤيتي كه از روي شناخت يقيني باشد زيرا شناخت و تشخيص يقيني حضرت در عصر غيبت كبري بطور عادي حاصل نمي شود.[8]

در نهايت بر دفع شبهات احتمالي و سؤال­هاي مقدر توجه شما را به چند نكته جلب مي­كنيم:

1ـ از نظر عقلي هيچ دليلي بر استحاله ديدار امام زمان وجود ندارد و اين امر خود بخود امر ممكني است.

2ـ ديدار عده­اي خاص، با حكمت غيبت امام زمان منافات ندارد.

3ـ ديدار خوبان با امام زمان، باعث تقويت ايمان و ازدياد هدايت مي شود و اين امر مطلوب است.

4ـ ديدار عده­اي خاص با امام زمان و اعلان آن، براي تقويت ايمان مؤمنين بسيار مفيد است.

5 ـ ديدار عده­اي خاص، با امام زمان در طول اعصار غيبت خود دليل واضحي بر زنده بودن حضرت مهدي خواهد بود.

6 ـ گفتار عادل، بايد تصديق شود و گرنه  احكام شريعت همه باطل خواهد شد و در واقع، ديني باقي نمي­ماند زيرا اتصال ما به گذشته بوسيله به وسيله اخبار عدول است.

7ـ تكذيب مدعيان عادل ديدار امام زمان مخالف نص صريح روايات است كه فرمودند عادل را تصديق كنيد.

8 ـ تفسيق اهل تقوا گناه بزرگي است. و تكذيب شخص عادل در مورد ديدار حضرت مهدي از مصاديق تفسيق عدول است و خود گناه بزرگي است. بنابراين، اگر كسي بگويد « هر مدعي دروغگو است » در واقع تفسيق بزرگان و اعاظم شيعه مانند علامه حلي و سيد بن طاووس نموده است.

9ـ عمل مجرب قابل انكار نيست. و به كرات تجربه شده است كساني با   بيتوته در مسجد سهله و يا كوفه و يا حائر حسيني به مدت چهل شب يا چهل شب جمعه يا چهل شب چهار شنبه، به حضور امام زمان عليه السلام مشرف شده­اند.

10ـ در روايات، علت عدم توفيق ديدار امام زمان، گناهان ذكر شده است. و در توقیع خود حضرت فرمودند اگر نبود گناهان شما هر آينه به فوز زيارت ما نائل مي­شديد. لذا اصل رؤيت، نمي­تواند منتفي باشد.

 



[1] ـ مصباح الزائر ص 444

[2]  ـ احتجاج طبرسي ص 297

[3] ـ لو استظهر من هذه التوقيع حرمان الناس كلهم عن التشرف بلقائه،ينافي الحكايات المتواتره التي لا شك في صحتها سيما تشرف عده من اكابر العلما و هذه قرينه علي ان المراد من...من يدعيها كما كان متحققا للسفراء في عصر الغيبه الصغري فيدعي بها النيابه والسفاره والوساطه بين الناس  و بين الامام عليه السلام... / مجموعه الرسايل ج2 ص212

[4] ـ نقول ان ذلك محمول علي من يدعي المشاهده مع النيابه و ايصال الاخبار من جانبه عليه السلام الي الشيعه الابرار علي نحو السفراء والنواب و الا فقد استفاضت الاخبار و تظافرت الآثار عن جمع كثير من الثقات الابرار من المتقدمين والمتاخرين ممن راوه و شاهدوه في الغيبه الكبري و قد عقد لها المحدثون في كتبهم ابوابا علي حده و سيما علّامه المجلسي في البحار و صرح بحمل هذا الخبر و نحوه علي ذلك لئلا ينافي سائر الاخبار/ الانوار اللامعه ص35

[5] ـ «...و لا شبهه بقرينه صدر الكلام في ان المراد بدعوي المشاهده هي المشاهده علي نحو ما وقع للسفراء الاربعه المحمودين المعروفين في زمان الغيبه الاولي و قد صرح بأن من ادعاها في الغيبه الكبري فهو كذاب مفتر و لا حول و لا قوه الا بالله العظيم و الحاصل ان المراد بالمشاهده هي المشاهده المقيده بكونها بعنوان البابيه والنيابه الخاصه مثل ما كان للسفراء الاربعه الموجودين في زمان الغيبه الصغري لا مطلق المشاهده» / مكيال المكارم 2/ 336

[6] ـ ويواجهنا في هذه الرساله ما ورد فيها ان من يدعي مشاهده الامام عليه السلام بعد غيبه الكبري فهو كذاب مفتر مع انه من المقطوع حسبما تواتر نقله ان جمهره كبيره من خيار علماء الشيعه و صلحائهم،قد تشرفوا برؤيته و ملاقاته و قد اول ذلك بتاويلات عديده كان من اجودها ان من يدعي مشاهدته و نيابته و سفارته عنه علي عزار سفرائه في حال الغيبه الصغري فهو كاذب مفتر و فيما احسبت ان هذا التوجيه الاحسن. / حياه الامام المهدي عج ص130

[7] ـ و هذا الخبر بظاهره ينافي الحكايات السابقه و غيرها مما هو مذكور في البحار و جواب عنه من وجوه:

الاول: انه خبر واحد مرسل،غير موجب علما،فلا يعارض تلك الوقائع و القصص التي يحصل القطع عن مجموعها بل و من بعضها المتضمن لكرامات و مفاخر لا يمكن صدورها من غيره عليه السلام،فكيف يجوز الاعراض عنها لوجود خبر ضعيف.

الثاني:لعله محمول علي من يدعي المشاهده مع النيابه،و ايصال الاخبار من جانبه الي الشيعه علي مثال السفراء.

الثالث:...و في هذا الزمان تطاولت المده و ايس منه الاعداء و بلادنا نائيه عنهم و عن ظلمهم و عنائهم...---بحار الانوار جلد53 ص318 تا 321

[8] ـ « ورد في بعض النصوص انه من ادعي الرؤيه في زمن الغيبه الكبري فلا تصدقوه... حمله علي احد محامل:

«المحمل الاول:ان المقصود من رؤيه مع الاسفار و النيابه...لان المفروض انهم في زمن الغيبه الكبري لا توجد نيابه الشخصيه.

فهنا مقصود بالرؤيه ليست الرؤيه العاديه بل رؤيه المقرونه بدعوي السفاره والنيابه.

«المحمل الثاني: ان المقصود بالرويه، الرويه التي يراد منها ترتيب آثار معينه علي قول الرائي، لان هذا امر مشكل ان ياتي انسان فيقول رايت الامام سلام الله عليه و قال لي كذا و قال لي اصنع كذا، لا تفعل كذا...فلعل الامام يقول لا تصدقوا لا يقصد بانه لم يره، لعله يريد لا ترتبوا الاثر...علي دعواه الرويه...

«المحمل الثالث:ربما ايضا يمكن ان يقال:انه من ادعي الرويه باعتبار ان الذي يدعي الرويه يتكلم عنه، بانه متيقن برويه الامام سلام الله عليه.»