مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم


   
مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم

   
کرامت تو به بالای دست می بردم

   
اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم

   
وگر کنار تو باشم فزون تر از عددم

   
گدایی درت از خلق بی نیازم کرد

   
که در سوال کسی جز تو را صدا نزنم

   
هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز

   
فزونی کرمت سوی این حرم کشدم

   
ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت

   
خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم

   
زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی

   
بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم

   
مرا میان سگان درت پناه بده

   
و گرنه گرگ گنه حمله کرده می دردم

   
بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک

   
به لطف خویش امام رئوف می خردم

   
مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا

   
اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم

   
نهاده ام به روی خویش نام (میثم) را

   
بهانه ایست قبولم کند،اگرچه بدم

من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم

من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم

من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم

ادامه نوشته

کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان

امام رضا

کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصومۀ مظلومه، کجا بود رضا جان
بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب
کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان
یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان
جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها
این زهر، برای تو شفا بود رضا جان
از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان
روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سینۀ ما، سوز شما بود رضا جان
از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان

یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

ای همه دل‌ها، حرمت یا رضا

امام رضا

ای همه دل‌ها، حرمت یا رضا
خلق خدا و کرمت یا رضا
جنّ و بشر، حور و ملک می‌برند
سجده به خاک حرمت یا رضا
بر سر این مملکت از بام طوس
سایه فکنده، عَلَمَت، یا رضا
نیست عجب گر که طواف آورد
کعبه به دور حرمت یا رضا
زادۀ موسایی و عیسا کند
زندگی از فیض دمت، یا رضا
بس‌که بوَد، لطف و عطایت زیاد
ظرف وجود است کَمَت، یا رضا

ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

ادامه نوشته

پرپر شده در طوس، گل باغ امامت

امام رضا ( نوحه اول )
پرپر شده در طوس، گل باغ امامت
رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
یا حضرت معصومه، سرت باد سلامت
رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
افسوس، که کشتند غریب‌الغربا را
از شیعه گرفتند، معین‌الضعفا را

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
تا روز جزا داغ رضا، بر جگر ماست
تشییع غریبانۀ او در، نظر ماست

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
این نالۀ شیعه است که بر عرش رسیده
این اشک جواد است، که از دیده چکیده

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
شیعه، همه‌جا نالۀ زهراست به گوشش
تابوت جگرپارۀ زهراست، به دوشش

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
در طوس شده، باغ گل فاطمه پرپر
معصومه! بیا گریه کن از داغ برادر

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
امشب زند از داغ رضا، بر سر و سینه
معصومه به قم، فاطمه، در شهر مدینه

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
 
افسوس که داغ دل زهرا شده تازه
زن‌های خراسان، پی تشییع جنازه

رضا رفت، ز دنیا             رضا رفت، ز دنیا
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

کاشکی می‌شد در حرم امام رضا پر می‌زدم

 
امام رضا ( نوحه دوم )

کاشکی می‌شد در حرم امام رضا پر می‌زدم
مثلِ گدای آشنا، حلقه بر این در می‌زدم

اینجا پناه عالمینه یا حرم امام حسینه؟
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

کاش می‌شد کبوتر صحن امام رضا بودم
مشغول اشک و ناله و زمزمه و دعا بودم

کنـار ایـوون طلایـش یه لحظه می‌شدم فدایش
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

امام رضا هم خوبا هم بدا رو دعوت می‌کنه
ناز گدا رو می‌خره، با او رفاقت می‌کنه

زوّارشو تحویل می‌گیره سـوا نکـرده می‌پذیره
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

مهربون مهربونا، از همه مهربون‌تره
می‌دونه من کیَم، ولی آبرومو نمی‌بره

رخصت میده دورش بگردم انگار که من گناه نکردم

رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

غیر امام رضا، کسی ضامن آهو نمی‌شه
حتی شتر هم ناامید از کرم او نمی‌شه

به زائرش داده بشارت سه مرتبه میاد زیارت
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

بس‌که آقا مهربونه به من زیادی رو داده
می‌خواسته رسوام نکنه هی به من آبرو داده

مهربونه به روم می‌خنده به روی کسی در نمی‌بنده
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

خدا کنه اجازۀ عرض ارادتم بده
به این ارادت شب و روز همیشه عادتم بده

یه شب در این حرم بمونم بالای سر نماز بخونم
رضا گل و باغ و بهارم
رضا همه دار و ندارم

یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

مه برج ایمان، علی ابن موسی

مه برج ایمان، علی ابن موسی
در دُرج امکان، علی ابن موسی
سپهر امامت، محیط کرامت
یم جود و احسان، علی ابن موسی
به آدم دهی دَم، به موسی دهی یَد
به عیسی دهی جان، علی ابن موسی
ولای تو باشد کمال ولایت
ادامه نوشته

کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا

کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند گریه برای رضا
کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟
چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟
بر سر دستش برند هدیه برای خدا
ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا
زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل
خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا
نغمه ی قدّوسیان بود به آمین بلند
حیف که خاموش شد صوت دعای رضا
یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک
خون جگر جوشد از خشت طلای رضا
از در باب الجواد می شنوم دم به دم
یا ابتای پسر، وا ولدای رضا
بوسه به قبرش زدم، تازه زطوس آمدم
باز دلم در وطن کرده هوای رضا
گر برود در جنان یا برود در جحیم
بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا

سزد جاری شود از دیده ام خون

سزد جاری شود از دیده ام خون
که در خون غرق گردد قصر مأمون
چه رخ داده که مأمون ستمکار
شرار فتنه اش ریزد ز رخسار

ادامه نوشته

زائرین تو فقط شیعة اثنی عشرند

زائرین تو فقط شیعة اثنی عشرند
همه دلباختة عترت خیرالبشرند
همه گشتند به دریای نگاهت تطهیر
به گل روی تو سوگند ز گل پاک ترند
زائرینی که به این کعبة دل، دل بستند
تا ابد از حَرمت دل نبرند و نبرند
گر به سوی حَرمت روی کنند اهل جحیم
تا ابد از طمع روضة رضوان گذرند
سائلان کرمت یکسره ارباب کرم
زائران حرمت از همة خلق سرند
پا گذارند به بال ملک و طرة حور
رهروانی که به سوی حرمت ره سپرند
عالمی رو به روی پنجرة فولادت
به امید کرمت همچو گدا پشت درند
انبیا ناز فروشند به گلزار بهشت
اگر از دور به ایوان طلایت نگرند
مهر تو لاله و ریحان بهشت دل ماست
حاش لله که ما را به جهنم ببرند
"میثم" بی سر و پایم نظری کن مولا
که مرا جزو سگان سر کویت شمرند

مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا

مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا
دست نیازم بود باز به سوی رضا
آرزویم این بود تا دم مردن شود
چشم گنه کار من باز به سوی رضا
خلق جهان زائرند از همه سو کعبه را
کعبه بود در حجاز زائر کوی رضا
با نفس عیسویش، با دم جانبخش خویش
جان مسیحا بود زنده ز بوی رضا
بر بدنش می شود آتش دوزخ حرام
هر که خورد قطره ای آب ز جوی رضا
کشور ایران فقط نیست به او متکی
زندگی کائنات بسته به موی رضا
نیست عجب خضر اگر تشنه لب جام اوست
ساقی رضوان بود مست سبوی رضا
جرم و گناه و خطاست عادت دیرین من
عفو کرامت بود خصلت و خوی رضا
چند به شوق بهشت زائر این در شوی
جنت جنت بود روی نکوی رضا
"میثم" اگر از نماز آبروی مؤمن است
آب دهد بر نماز آب وضوی رضا

تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
تو شفیع دو سرایی تو ولی نعمت مایی
تو رئوفی، تو عطوفی، تو رضایی، تو رضایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
پر زند مرغ دلم در حرمت همچو کبوتر
به شهان ناز کنم تا که شوم سائل این در
گل احمد گل زهرا پسر موسی جعفر
چه شود گر که به من گوشة چشمی بنمایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
غم ناگفتة دل را تو شنیدی تو شنیدی
تو به دست کرمت ناز گنه کار کشیدی
«آمدم قبر تو بوسیدم و رفتم به امیدی
که شب اول قبرم تو به دیدار من آیی»
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
جز تو نشنیده ام ای پادشه عالم امکان
که شود پادشهی ضامن آهوی بیابان
چه شود ای حرمت کعبة دل قبلة ایمان
که مرا هم سر کویت بپذیری به گدایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
ای به چشم همه چون سیل روان اشک عزایت
یابن زهرا چه کنم گر نکنم گریه برایت
به چه جرمی جگرت پاره شد ای جان به فدایت
تو که فرزند جگر پارة پیغمبر مایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
سینه می سوخت به هر محفلت ای یوسف زهرا
چه ستم ها که نشد با دلت ای یوسف زهرا
میزبان تو شده قاتلت ای یوسف زهرا
جان عالم به فدایت این همه مظلوم چرایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی
تو و آن حجرة در بسته و آن رنگ پریده
به جگر شعله، به لب زمزمه چون مار گزیده
دو عزادار تو معصومه و زهرای شهیده
ای که از اّم و اَب و خواهر و فرزند جدایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

السَّلام ای شهید خراسان

السَّلام ای شهید خراسان
ای پناه همه بی پناهان
ای رضاجان، ای رضاجان، ای رضاجان (2)

تو گل گوشه ی مرتضایی
تو علی بن موسی الرضایی
ای رضاجان، ای رضاجان، ای رضاجان (2)

جان زهرا و جان جوادت
وقت مردن زماکن عنایت
ای رضاجان، ای رضاجان، ای رضاجان (2)

ای گل پرپر باغ حیدر
پاره ی قلب موسی بن جعفر
ای رضاجان، ای رضاجان، ای رضاجان (2)


یک نظر کن بر این قلب خسته
جان زهرای پهلو شکسته
ای رضاجان ای رضاجان ای رضاجان (2)

مصطفی را تو نور دو عینی
حافظ خون پاک حسینی
ای رضاجان ای رضاجان ای رضاجان (2)

میهمانم من از ره رسیدم
میزبانا مکن ناامیدم
ای رضاجان ای رضاجان ای رضاجان (2)

مسیح می دمد از تربت مطهر من

مسیح می دمد از تربت مطهر من
فضای طوس نه، عالم بود معطر من
فرشتگان همه زوار زائرین منند
بهشت گشته بهشت از بهشت منظر من
منم عزیز دل فاطمه امام رضا
که خلق کرده خدا خلق را به خاطر من
عجیب نیست اگر زائری که قبر مرا
به بر گرفته بگیرد قرار در بر من
هزار موسی عمران به سجده افتادند
در این حریم به خاک مسیح پرور من
دلی که زائر من می شود مزار من است
خوشا دلی که شد این جا مزار دیگر من
شکسته ای که صدا می زند مرا از دور
جواب می شنود بارها ز داور من
ز هر دری که شود زائرم به من وارد
درست چهره به چهره بود برابر من
من آفتاب خدایم جهان در آغوشم
شما حضور من و عالم است محضر من
کتاب منقبتم را تمام نتوان کرد
اگر شوند همه انس و جان ثناگر من
کسی که زائر من گشت دوستش دارم
روا بود که خطابش کنم برادر من
الا تمام خراسانیان پاک سرشت
خجسته باد شما را طواف مقبر من
فرشتگان چو کبوتر به دورتان گردد
به شرط آن که بگردید دور زائر من
به زائرین من اینک نصیحتی است مرا
که احترام بگیرید از مجاور من
اگر به مرقد من نیز دستتان نرسید
زنید بوسه به قم بر مزار خواهر من
هزار حیف که قدر مرا ندانستند
که بود هر نفس من غم مکرر من
هزار بار عدو مخفیانه کشت مرا
خدای نگذرد از قاتل ستمگر من
شرار زهر مرا در دل آتشی افروخت
که آب گشت همه عضو عضو پیکر من
چو شخص مار گزیده به خویش پیچیدم
خدا گواست چه آورد زهر به سر من
میان حجره زدم دست و پا غریبانه
جواد بود و من و لحظه های آخر من
دو دست خویش گشود و گرفت اشک مرا
فتاد تا که نگاهش به دیدة تر من
زنان شهر خراسان گریستند همه
زدند بر سر و سینه جای مادر من
به روز حشر نسوزد جحیم "میثم" را
که بوده با سخن و سوز خویش یاور من

امام رضا(ع)نین مدحی

گوگ ده آدین تا گلیر تیتره یر عرش برین

یئرده نه ده ن بیربئله منزلین اولموش درین

سن ملکوت اهلی سن ای بشرجان من

یئرده سنی حبس ائده ن نفس دیر ای نازنین

نفسی کی ائتدین اسیر عالمه اولدون امیر

مین صفتین اولدوبیر بیر ثمرین اولدو مین

نفسی مسیح و خلیل عشق ایله ائتمیش ذلیل

بخش ائله یب جبرئیل عاشقه حق الیقین

روح وضو عشق دیر سرمگو عشق دیر

واعتصموا عشق دیر عشق دیر حبل المتین

سینه ده عشق اولماسا قلبین اولار بوش کاسا

اوندا دوشرسن یاسا اولسادا فکرین درین

اولماسا عشق ای فلان حاصلی یوخدوراینان

یوز کره ن ائتسه ن بیان نعبدوا یا نستعین

کیم گوره دلبر قاشین اگمه یه باش آت داشین

اگمه دی شیطان باشین اولدو او نادان لعین

باش دئییر آت آدیمی سالما یادا  یادیمی

روحووون اول خادمی تا اولا روح الامین

حسن مکمل دی روح احمد مرسل دی روح

یادائله اول حضرتی کئچ ملکوت عالمین

ای سنه شاهی فدا ایسته سن عیش و صفا

بسدی فقط مصطفی بس دی او نور مبین

عرش وجودوندا غرق رام رکابینده برق

وصفین ائده ر غرب و شرق مدحین ائده ر روم و چین

هردم اوزون ده ن نقاب آچدی او عالیجناب

آی دئدی یوز مرحبا گون دئدی مین آفرین

لشکر اونا کاف و نون منبر اونا حا و میم

شوکت اونا طا و ها دولت اونا یا و سین

سوزدانیشیب دلربا وحی ائشیدیب دلپسند

مکتب آچیب دلگشا دین گه تیریب دلنشین

جلوه سی رضوان دا دیر وارثی ایران دا دیر

ملک خراسان دادیر عالمه سالمیش طنین

قدرینه حیران قضا مدحین ائده ر مرتضی

شهرتی موسی الرضا تربتی مهر جبین

گوزگوسو آهو گوزو ضامن آهو اوزو

قرآنا قارداش سوزو دینه دایاق همچنین

یئددی گویون سالکی آلتی مین این مالکی

بئش گوزه له دین و جان دورد ملکه جان و دین

عشقی وورار قلبه داغ داغی ائده ر قلبی باغ

هم سویو ائیلر چراغ هم اودو ائیلر سرین

امرینه باغلارمیان والشجر یسجدان

قهرینه سویلر دومان یا مطرالمنظرین

باغ دا آدین دوتسا باد باغ اوخویار و ان یکاد

کیم اونو دوز ائتسه یاد اولدو من المکرمین

قلب ده اود گوزده یاش سجده یه کی قویدوباش

باشلادی ذکرین یاواش کئچدی سمادن یئیین

درگهووه ای امام تا دوزه شمع و غلام

هر گئجه اولدوزلارین چرخ ائیله یردست چین

ای عربین ارشدی ای عجمین مرشدی 

سویله دایانسین زامان سسله دانیشسین زمین

وصفووه عاجزدی دیل مطلب آغیرمن خجل

مفتعلن مفتعل عهده لیک ائتسین چتین

قلبیمه ای بخش ائده ن نور و ضیا عرش ده ن

سال باشیما حشره جن کولگه سین اول دلبرین

عسگر شاهی اردبیلی

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

 

سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

 

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم

 

آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

 

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام

 

یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

 

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

 

هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

 

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم

 

من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

 

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام

 

من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

 

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین

 

جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

 

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام

 

اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو                                                على انسانى
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

کنار سفره که بودیم حرف مشهد شـد

 

وزید بوی خراسان و ناگـهان رد شد

 

دوباره یـاد غریب آشـنا و شـوق حرم

 

و سیل اشک که پشت پلکها سد شد

 

و دخترم که به دل حسرت زیارت داشت

 

درست هم نظر مرتضـی و احمـد شد

 

دو سـال هست که تو قـول داده ای بابا

 

بـرای مـا که نـرفتیم واقعـآ بـد شد

 

تمام بودنـم آوار شـد و یـک لحظــه

 

زمان برای عبور از خـودش مردد شد

 

دو روز بـعد بلیـط و شـروع یک پروار

 

کبوترانـه دلـم بـی قـرار گنبـد شد

 

قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت

 

و ایستگاه که سرشار بـوق ممتد شد

 

و چند ساعت دیـگر به صحـن آزادی

 

نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد                                                        سکات قزوينى

نام تو رخصت رویش است و طراوت/ زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

 شعری از قیصر امین‌پور در وصف حضرت امام رضا(علیه السلام) |  bia2tafrihi.Com

نام تو رخصت رویش است و طراوت/ زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند

موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی

ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت

زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی

ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد

چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم

کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند

بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم

پیامک(اس ام اس) شهادت امام رضا(ع)


تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی
منبع: راسخون


با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشك به بارگاه او پل بزنید
فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
*******
من كیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
*******
بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم
*******
امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است
*******
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
*******
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
*******
سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.
*******
سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند

اون کسی که دیوونه وار دوسش دارم همیشه

www.ghorbatetorbat.blogfa.com

 

یا ضامن آهو

اون کسی که دیوونه وار دوسش دارم همیشه

اون قده مهربونه که ضامن آهو میشه

یه سقا خونه داره که کوثر شهر طوسه

علقمه روزی صد دفعه کاسه هاشو می بوسه

غذای مهمون خونه هاش مائده ی بهشتن

قالی ایون طلاش از شاه پر فرشتن

گنبد زردشو کبوتراش اجاره کردن

اجارشون فقط اینه دور آقا می گردن

گلدسته حریم اون نردبونی تا عرشه

به زیر پای زائراش بال فرشته فرشه

رو پنجره فولاد اون این جمله رو باید زد

بهشت یه کوچه ایه که منتهیه به مشهد

خدا مارو روز ازل امام رضایی کرده

قربون این خدا برم عجب خدایی کرده

اون آقا که با یک نگاش همه می شن خرابش

انشالله وعده گاه ما تو صحن انقلابش

مدد ضامن آهو

 

مهدی زراعتی

باز هم نام حسین آمد و دیوانه شدم

باز هم نام حسین آمد و دیوانه شدم

باز آماده یک مستی جانانه شدم

عاقبت کرببلا را ز رضا می گیرم

گوشه صحن حسین بن علی می میرم

از غم و ماتم اولاد علی پیر شدیم

ما سر سفره عباس نمک گیر شدیم

جام و صهبای حسین بن علی سر بکشید

از همین جا به سوی کرببلا پر بکشید

دسته سینه زنان حرم افتاده به راه

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

جلوگیری از برهنه

استاد بزرگوار حاج آقا منصور ارضی در واکنش به بخشنامه مرکز امور مساجد مبنی بر جلوگیری از برهنه شدن در مساجد برای عزاداری گفت : بعضی افراد در این یکی دو روزه حرفهایی زدند که ما پیگیر شدیم و ثابت شد که این مسئولی که آن بخشنامه را تنظیم کرده
اصلا حوزه نرفته است.

تو زنده ای ، برای خودم گریه می کنم

تو زنده ای ، برای خودم گریه می کنم

در مجلس عزای خودم گریه می کنم

پیچیده بانگ سرخ و رسای تو در زمین

بر مرگ بی صدای خودم گریه می کنم

گوشم شنید "هل من..." سبز تو را، ولی 

بر پاسخ قضای خودم گریه می کنم

هفتاد و سومین نفر آری... ولی نشد!

بر جان بی بهای خودم گریه می کنم

تو سربلند و سرخ و رها ایستاده ای

بر قامت دو تای خودم گریه می کنم

سر، داده ای به نیزه و جان داده ای به دوست

من مانده ام به پای خودم گریه می کنم

خیلی بد است حال دلم در غیاب عشق

بر قلب بی نوای خودم گریه می کنم

در کربلا نشسته ام اما،چرا دروغ؟!

بر گور دردهای خودم گریه می کنم


نفرین به" شمر" و "ابن زیاد"  درون من

شرمنده! از بلای خودم گریه می کنم

آتش پرست افعی روح خودم شدم

از نیش اژدهای خودم گریه می کنم


روح حماسه،خون خدا،گریه بر شما ؟!

هرگز! به ماجرای خودم گریه می کنم

" از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست "

انسان؟!....و با دعای خودم گریه می کنم

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد

دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند

که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد

به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید

به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد

اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون

ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد

به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته

به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد

اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش

همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است

علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است
پریشان‌تر زباد و گیسوان بید مجنون است

به سوی آب می‌تازد، به سوی تشنه‌تر گشتن
به سوی منزل آخر، ‌که پشت وادی خون است

کف دستی ز آب آورد بالا در میانش دید
نگین تشنه پیغمبری که فخر گردون است

به آب افزوده شد آبی که در کف داشت از آن روز
پریشان لبش اروند و بهمن‌شیر و کارون است

گرفته در بغل چون جان شیرین، مشک و می‌تازد
به زیر بارش تیری که از اندازه بیرون است

به سقا گفت مولا با دلی خونین‌تر از فریاد
نمی‌دانی برادر بعد تو احوال من چون است

شکسته از غمت جام من ای قدقامت مستی
دلم ای جوهر هستی چو چشمت فرق در خون است

و سقا گفت از شرم است نه از جویبار و خون
اگر روی من ای خورشید عالم‌تاب گلگون است

حسین آرام می‌بوسد نگاه بی‌فروغی را
که زهرا تا قیامت از وفاداریش ممنون است

امام رضا

شعر امام رضا علیه السلام


روزها به پایان ماه صفر نزدیک می شود و دوباره در گوشم صدای نقاره خانه حرم شمس الشموس و زمزمه و همهمه های زائران بارگاه شاهنشاه ارض طوس طنین انداز است.

ان شاء الله لیاقتمان دهند تا به پابوسی حریمش بر آستانش سربساییم.

با اذن و اجازه از رسول مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السّلام، که ایّام شهادت این دو بزرگوار نیز نزدیک است، شعری را به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت ثامن الحجج علیهم السّلام، به ساحت مقدّسه ی رضویّه تقدیم می کنم:

خانه ی محبوب

دلی که جز تو در آن خانه می کند دل نیست

شبیــه دل بُـوَد و غیــر تکــه ای گل نیست

 

الا سـفینه ی نوحـم بگیـر دست مرا

در این تلاطم دریا امید ساحل نیست

 

گنـاه سـد رسیــدن به کـوی جانـان است

کسی که یاد تو باشد ز دوست غافل نیست

 

دلی که خانه ی محبوب می شود دیگر

بـرای عـرض ارادت به غیر مایل نیست

 

اگر چه لحظه ی مرگ و رحیل جانکاه است

ولی کنـــار تـو مردن زیـاد مشـکـل نیست

 

در این مسیر، گدایی ز درگهت شرط است

کسی که واله خال تو نیست، عاقـل نیست

 

« قبول خاطر کوی رضا شدن شرط است

هر آنکه شعر سراید، شبیه دعبل نیست»*

  شاعر: مجید لشکری

* برگرفته از بیتی  سروده ی استاد محمد علی مجاهدی(پروانه):

نشسته ام بنویسم گدا گدا،آقا              چقدرمحترم است این گدای با آقا

 

 

 

 

 

نشسته ام بنویسم گدا گدا،آقا

چقدرمحترم است این گدای با آقا

نشسته ام بنویسم حسن کریم کرم

مدینه سفره آقا، بیا برو آقا

نشسته ام بنویسم بجای العفوم

الهی یا حسن و یا کریم یا آقا

تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست

بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

دخیل های نبسته شده زیاد شدند

چرا ضریح نداری؟چرا؟چرا؟ آقا

تویی كریم و حرم زاده من گدا زاده

مرا خدا به تو داده تو را به من داده

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟            بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟

 

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟            بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟

 

 

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟

بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟

گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟

از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند 

گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟ 

ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی 

پهنه آبی ترین دریا، به دادم می رسی؟

ماه نورانی شب های سیاه عمر من

ماه من ، ای ماه من، آیا به دادم می رسی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا، به دادم می رسی؟

باز هم مشهد ، مسافرها، هیاهوی حرم

یک نفر فریاد زد: آقا به دادم می رسی؟

اشک می ریخت رفیقی که دلش سوخته بود          به همه گفت که من عاشق عباس شدم

 

اشک می ریخت رفیقی که دلش سوخته بود          به همه گفت که من عاشق عباس شدم


 

 

ادامه نوشته

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود              آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

 

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود              آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

 

 

ادامه نوشته