اشعار خوانده شده توسط مداحان وشاعران محضر رهبر انقلاب
قلم كجا و قدم در حریم حرمت تو
كلام را نبود جوهر قداست تو
سخن به حسرت مدح تو از نفس افتاد
كدام حرف كه باشد حریف مدحت تو
چه هیجده غزلی داشت دفتر عمرت
قد كدام قصیده رسید به رأفت تو
تو ناسرودهترین شعر خلقتی بانو
كه شاعر تو همانا خدای خلقت تو
مگر به شأن تو جبریل آورد كوثر
مگر به قدر تو قرآن كند تلاوت تو
مگر كه خطبه حیدر شود به تفسیرت
مگر كه منطق احمد كند روایت تو
وگرنه وصف تو از ما و من نمیآید
كجا مدیحه ما و كجا مدیحت تو
تراوشد یم عصمت ز رشحه اسمت
طلوع نور حیا از نگاه عفت تو
سزد كه شیعه كند با وضو نگاه به آب
كه این زلال بود مهریه به حضرت تو
چهل حضور، چهل خلوت و چهل معراج
چه چلچراغ شگفتیست در ولادت تو
ندیدهایم و نبینیم مثل تو خاتون
نیامدهست و نیاید زنی به رتبت تو
محبت تو و اولاد توست خیر عمل
ولای عترت تو لازم و ولایت تو
چه حس و حال عجیبیست زائران تو را
چه اشك و آه غریبیست در زیارت تو
طواف خاك تو بیتالحرام چون نكند
كه بود زاده كعبه به طوف تربت تو
چادر عصمت تو بافته از نور خدا/ حمید منتظر
یك
دانشگاه ما خداشناسی است
قانون مقدس اساسی است
هر سال جهاد اقتصادی است
هر روز حماسه سیاسی است
دو
شعر از میرزا محمود قمی
ای مهین بانوی بیتالحرم غیب قِدَم
سرّ ناموس رسول مدنی خاتم
ای تو خاتون همه كشور ملك و ملكوت
وی تو بانوی همه ملك عرب تا به عجم
تویی آن گوهر زیبا كه به یكتایی تو
مادر دهر نیاورد و نیارد به شكم
هم تو خاتون بهشتی و همی بانوی غیب
هم شفاعتگر حشر و دو سرا را به كرم
مطلع شمس جمال و افق ماهجلال
مشرق سرّ وجود و فلك خلقشِیَم
كی خَشیجان تو از جنس خَشیجان بشر
كی در آب و گل تو كیف و در اركان تو كم
فخر جاروكشی حرمت با حوا
شرف بندگی خاك درت با آدم
چادر عصمت تو بافته از نور خدا
پرده عفت تو اَقمَشِه شهر قِدَم
پدران تو همه یكهسواران وجود
مادران تو همه صاحب اعزاز و كرم
پسران تو نیاكان همه كون و مكان
ابن در ابن همه شمس ضحی بدر ظُلم
صلب در صلب همه بارقه نور جمال
بطن در بطن همه قبله حاجات اُمم
دوده در دوده همه مظهر آیات خدا
پشت در پشت همه چشمه اسرار نِعم
ای كه خاك قدمت آینه اسكندر
وی ز كان كرمت جام جهانبینی جم
پاكی از پاكی تو دست قضابین بر سر
عفت از عفت تو میگزد انگشت نِدم
روحت از روح رسول و تنت از جوهر قدس
در سراپای تو پا تا سر احمد مُدغَم
همسرت حیدر و زو فخر كنی بر حورا
پدرت احمد و زو فخر كنی بر عالم
عرش تا بوسه زند خاك درت را به خشوع
پی تعظیم درت پشت كند گردون خم
شمس از جلوه تو نورده كون و مكان
ماه از پرتو تو بر سر چرخش پرچم
عقل از خاكنشینان سر كوی شماست
روح اندر حرم محترمت نامحرم
دوستان تو ز آسیب قیامت آزاد
دوستی تو جراحات گنه را مرهم
عهد، عهد تو و پیمان متین، پیمانت
كار، سست است اگر عهد، نباشد محكم
شمه فضل تو را ناطقهام باشد لال
پاره حمد تو را نطق مجلل الكم
هر كجا یاد شما هست همان جاست بهشت/ رضا قانع
یك
شعر از صائب تبریزی
گرچه گویند كه در عالم بالاست بهشت
هركجا محفل انسی است همان جاست بهشت
هر كجا اشك بُود چشمه كوثر نقد است
هر كجا یاد شما هست همان جاست بهشت
دو
زهرا كه جلالتی اساسی دارد
آیینهای از ولیشناسی دارد
با آن كه جهاد اقتصادی میكرد
یك عمر حماسه سیاسی دارد
سه
ای وجودی كه در كمال شهود
هستیات نور عالم غیب است
نام پاك تو بی وضو بردن
نزد هر باغ معرفت عیب است
با علی نه بهار پیوستی
در خواهش به روی خود بستی
به خدا خانه گلین تو را
اشتیاق حبیب پر كردهست
عطر ناب لِیذهبَ عنكم
بوی أمن یجیب پر كردهست
حلقه زد گرد چهرهات چون ماه
هاله إنّما یرید الله
لطف سرشارت ای عصاره وحی
خستگان را ز مهر تسكین داد
تا سه شب قوت كودكانش را
به یتیم و اسیر و مسكین داد
در شگفت از تو قدسیان ماندند
سوره نور و هل أتی خواندند
چه كسی میبرد گمان كه خدا
به كنیز تو رتبهای كم داد
فضه شد میهمان مائدهای
كه خدا پیش از این به مریم داد
میتوان با محبت تو رسید
به رهایی، به روشنی، به امید
صلح سبز حسن كه جاری شد
چشمه در چشمه از پیامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قیامت بود
خطبه را زینب تو چون آموخت
سخنش ریشه ستم را سوخت
ای مهربانتر از همه شهر با علی/ مجید بنیفاطمه
كو آن كه طی كند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها كه همسفر بیقراریاند
تحسین نمودهاند خروشانی تو را
با صد هزار شاخه گل یاس، هر بهار
همپای نیست عطر گلستانی تو را
وقت عبادت آیهای از نور میشوی
تا عرش میبرند چراغانی تو را
تسبیح كردهاند خدا را فرشتگان
تا دیدهاند جلوه سبحانی تو را
باید فرشتگان پی درك فصاحتت
از بر كنند متن سخنرانی تو را
اندوه رنجهای تو با آن مساحتش
پُرچین نكرد صفحه پیشانی تو را
هجده گل از حیات جهان چید دست تو
ای باغهای خرم توحید، مست تو
این چشمهها بدون تو آب روان نداشت
این دشتها بدون تو طبع جوان نداشت
بهتر ز یاسهای تو نُهچرخ گل ندید
بهتر ز دودمان تو هفتآسمان نداشت
ای مهربانتر از همه شهر با علی
ای آن كه چون تو شهر علی مهربان نداشت
نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید
نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت
نُه سال جز تو مادر گلها كسی نبود
نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت
نُه سال سفرههای فقیران شهرتان
جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت
بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود
اما چرا كسی خبر از قبرتان نداشت
باشد ولی ز خاك بهار تو جاری است
در باغ یاس عطر مزار تو باقی است
عزم شما مبارزه از سر گرفته بود
تصمیم بر جهاد مكرر گرفته بود
لشكر شد اشكهای شما در مصاف خصم
وقتی شرار فتنهگری در گرفته بود
آن روز تیغ خطبه تو آبدیده بود
حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود
آن روز واژههای شجاع تو در نبرد
جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود
زینب كه خطبههای سراسر حماسه خواند
این درس را ز مكتب مادر گرفته بود
ای مادر شلمچه! امید شهادتم
در پشت روضههای تو سنگر گرفته بود
دلخستهام، طراوت كارونم آرزوست
لیلای جان! جزیره مجنونم آرزوست
برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را
حس كرد باز پنجرهها آفتاب را
بیدار گشتهایم و دلآشفته دشمنان
دیگر مگر به خواب ببینند خواب را
باید امید داشت به فردای پرغرور
باید فزون نمود در این ره شتاب را
گفتا به حق تجلی نور خمینی است
هر كس كه دید رهبر این انقلاب را
فریاد میزنیم در این شور بیكران
عجّل علی ظهوركَ یا صاحب الزمان
تو ملك بودی و فردوس برین جایت بود/ سید حمیدرضا برقعی
یك
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باكرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
دو
چشم وا كن احد آیینه عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آن كه انگیزهاش از جنگ غنیمت باشد
باخبر نیست كه طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد كه در قلب طلا آهن بود
چه بگویم كه غنیمت ركب دشمن بود
داد و بیداد برادر كه برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یك به یك در ملأ عام و نهانی رفتند
چه بگویم كه بدون نگرانی رفتند
همه رفتند، غمی نیست، علی میماند
جای سالم به تنش نیست ولی میماند
مرد، مولاست كه تا لحظه آخر مانده
دشمن از كشتن او خسته شده، در مانده
مرد، مولاست كه تا لحظه آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند
جگر حمزه اگر داشت كسی میماند
مرد آن است كه سر تا به قدم غرقِ به خون
آنچنانی كه علی از احد آمد بیرون
راز خلقت همه پنهانشده در عین علیست
كهكشانها نخی از وصله نعلین علیست
روز و شب از تو قضا، از تو قدر میگوید
ها علیٌ بشرٌ كیفَ بشر میگوید
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
می رسد قصه به آن جا كه علی دلتنگ است
می فروشد زرهی را كه رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
إن یكاد از نفس فاطمه بر تن دارد
فاطمه فاطمه با رایحه گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آمدی تا ببری از دل مردم غم را
عطر توحید تو پر كرده همه عالم را
تو ملك بودی و فردوس برین جایت بود
تو رها كردهای آن منظره خرم را
تا قدمرنجه كنی چند صباحی به زمین
تا كه روشن بكنی چشم بنیآدم را
تا كه گل را به تماشای تجرد ببری
تا كه مدهوش كنی با نفست مریم را
آمدی تا كه علی این همه تنها نشود
تا كه پیدا بكند روی زمین همدم را
پدرت آمده دلتنگ بهشت است، بخند
ببر از چهره آیینه غبار غم را
خسته از جنگ احد آمده لبخند بزن
روی زخم پدر خود بنشان مرهم را
گفتم ای ماه بگو باغ فدك تا به كجاست
خندهای كرد و نشان داد همه عالم را
نه فقط این كه ندیدهست تو را نامحرم
كه ندیدهست دمی چشم تو نامحرم را
ولی آن روز كه در كوچه كسی مرد نبود
به سر دوش گرفتی علم و پرچم را
همه دیدند شكوه تو به مسجد میرفت
عاجزم وصف كنم آن قدم محكم را
غرق غم، غرق عزا، بی تو چنین است دلم
چند وقتیست كه دلتنگ مدینهست دلم
ما یتیمیم و فقیریم و اسیر ای مادر!
دست خالی مرا نیز بگیر ای مادر!
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
مینویسم كه "شب تار سحر میگردد"
یك نفر مانده از این قوم كه برمی گردد
فاطمه سرداستان خلقت اهل كساست/ غلامرضا عینی فرد
اشعار از غلامرضا عینی فرد
یك
ای یوسف زهرا تو، غایب ز نظرهایی
در قلب صدف چون دُر، آن هم دل دریایی
در پیش همه هستی، تنهاتر ناگاهی
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد، وقت است كه باز آیی
مولا تو كجا هستی، من دور سرت گردم
زیر قدمت آقا، در كوی وفا گردم
بگذر ز من نادان، زین گونه زدم گر دم
دیشب گله زلفت، با باد صبا كردم
گفتا غلطی، بگذر، زین فكرت سودایی
دو
فاطمه ز اندیشه اندیشمندان اكبر است
فاطمه مافوق حرف و جملههای برتر است
با قلم وصفش نمیگنجد به اوراق كتاب
این همه گفتار هم یك نكتهای زان دفتر است
فاطمه سرداستان خلقت اهل كساست
پنج تن كه هر یكی رد جای خود یك لنگر است
فاطمه سرمطلع تعریف عالم در سماست
چون مقام و رتبهاش در پیش رحمان كوثر است
فاطمه در اوج تنهایی صاحبذوالفقار
در كنارش بود او را همسر و همسنگر است
كوكب رخشنده برج حیای فاطمه
یك نمونه در جهان آقای ما این رهبر است
نام تو فاطمه یا فاطمه تسبیح علیست/ محمدجواد احمدی
ای كه از روز ازل گرم سجودی زهرا
اولین فاطمه صبح وجودی زهرا
آسمان با تو و تسبیح لبت مأنوس است
روشنیبخش دل و جان تو یاقدوس است
همه عصمت حق شد متجلی در تو
و خداییست فرستاده تحیت بر تو
آمدی آینه رحمت ایزد باشی
آمدی روشنی چشم محمد باشی
قلب پرمهر تو گنجینه اسرار نبیست
كوثری سهم جهان در طلبت تشنهلبیست
نام تو فاطمه یا فاطمه تسبیح علیست
یاد تو لحظه اعجاز، مفاتیح علیست
لحظههایت همه ایثار، صداقت، تقوا
راضیه، مرضیه، صدیقه، زكیه، زهرا
به شكوهت نرسد انسیه و حورایی
چهره پوشاندهای از سائل نابینایی
چه بگویم كه بود فاطمه جان درخور تو؟
عالمی گشته مسلمان تو و چادر تو
چادرت مظهر حجب است، تجلی عفاف
گرد تو عصمت و ایثار و حیا گرم طواف
خانه سادهات از صدق و صفا لبریز است
باغ سجادهات از عطر دعا لبریز است
رحمت و جود و سخا جلوهای از آیه توست
در دعاهات مقدم به تو همسایه توست
این تویی كه همه جا اذن شفاعت داری
تو كه در هر نفست صبح هدایت داری
خانه را سنگر اسلام و امامت كردی
در وفاداری و ایثار قیامت كردی
با قیامت به همه درس بصیرت دادی
تو به دین بار دگر شوكت و عزت دادی
مكتب سرخ تو الحق كه حسینیها داشت
نسل نورانیات ای عشق! خمینیها داشت
از چه شدی خاكنشین فاطمه/ محمود كریمی
ای به فدایت همه جان جهان
خاك رهت سرمه افلاكیان
دور فلك حلقه خلخال توست
حور و ملك زیر پر و بال توست
وصله بر جامه تو جان من
بخیه آن رشته ایمان من
لطف تو كز عالم بالا رسید
مائده بر مادر عیسی رسید
پاسخ أنّا لكِ هذا تویی
نزد خداوند تعالی تویی
خانه تو حسرت جنت شده
مائده از مطبخ تو آمده
مائده از عالم بالا رسید
خوشهای از گندم احساس تو
آرد شده در دل دستاس تو
خرده نانی كه ز دستت فتاد
نان وسط سفره هستی نهاد
شمس بود ذره در كوی تو
بال گرفت از پر جاروی تو
عرش خدا را كه تویی قائمه
از چه شدی خاكنشین فاطمه
منت حق بود كه بر ما رسید
روح تو را در همه عالم دمید
تا كه نماز تو رقم میخورد
حركت افلاك به هم میخورد
خیل ملك كرده فلك را رها
تا كه ببینند نماز تو را
ای دم تكبیر تو تكبیر عشق
عشق شده پیر تو ای پیر عشق
كوثر عظمایی اگر بندهای
خیر كثیری و فزایندهای
تو أمَةالله در این عالمی
پس تو به حق با خود حق محرمی
عرش به درگاه تو آرد نیاز
خانه تو فرش ندارد نیاز
شهپر جبریل امین فرش توست
بودن همراه علی عرش توست
جان جهان گفته كه جانم فدات
پهن نمودهست عبایش برات
دیدن تو حسرت خورشید شد
سایه تو مایه امید شد
لیله اسرار نبی فاطمه
نوبر طوبای نبی فاطمه
سیب كه شد هدیه به احمد تویی
چلهنشینی محمد تویی
دیدن خالق بود امری محال
خواست خدا جلوه كند چند سال
آینهای در بر هستی گشود
چهره در آینه روی تو بود
ای كه تویی مادر خیرالانام
مام امامی و امام امام
وصف تو این سان كه امامت كند
روز قیامت چه قیامت كند
خستگیات حضرت بانوی آب!
ماتم دریا شده، یك دم بخواب
جام ملك پر ز می ناب كن
وقت اذان لطف به محراب كن
گردش دستاس به دستان كیست؟
جنبش گهواره نوزاد چیست؟
حضرت میكال شده یار تو
جای تو در خانه كند كار تو
روحالامین ساكنِ در خانهات
خادم گهواره دردانهات
باز خمارم كه خمیرم كنی
شیعه تنّور غدیرم كنی
پخته شود در تب احسان تو
روح مسلمانی سلمان تو
هر كه نكوشیده به احقاق حق
ظلم نمودهست به مصداق حق
گریه اگر قدر عوالم كند
جان خودش رد مظالم كند
گر كه رضای تو نیارد به دست
توبه بی حبّ تو بیفایدهست
عدل تو مهدوم كند ارگ ظلم
توبه ظلم است فقط مرگ ظلم
روز جزا محكمه با مرتضاست
حق رضای تو رضای خداست
راه تو گر راه هدایت بود
دین به ترازوی ولایت بود
قدر ولی را كه تو معنا كنی
جان خودت فدیه مولا كنی
روح تو آرامش كل جهان
خلق نگشته شدهای امتحان
گرچه بدم بسته به پای توام
ردشده از درس وفای توام
از تو كشم منت تجدید را
تا بزنی خاتم تأیید را
تا كه ببینی كه چهها میكنم
در ره تو روح فدا میكنم
تا گذرد آب بلا از سرم
گر بشوم آب شوی مادرم
مهر تو چون مهر امان میشود
هرچه علی خواست همان میشود
عفو كن مادر مهر و وفا
بچگیام گفت نگویم شما
روز جزا محشر و این زمزمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
مصطفی را حسن كامل/ همخوانی سرود به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شعر از غلامرضا سازگار
آفرینش آفرینش، جلوه حقتعالی مبارك
یا محمد یا محمد، عید میلاد زهرا مبارك
انبیا را مادر آمد
دخت زینبپرور آمد
روح ایمان، قلب قرآن
كوثر آمد، كوثر آمد
جشن اهل تولا مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
دخت احمد، كفو حیدر، روح بین دو پهلوی احمد
روی دست و بازوی او، جای گلبوسههای محمد
عصمت كبرا خوش آمد
بضعه طاها خوش آمد
مادر سادات عالم
زهرةالزهرا خوش آمد
لیلةالقدر طاها مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
جلوهگر دل هستی، نور منصوره آسمانهاست
مام قدر و مادر نور، دخت یاسین و ام ابیهاست
انبیا را شمع محفل
مصطفی را حسن كامل
هم جلالش هم جمالش
از محمد میبرد دل
نور ام ابیها مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
در دو میلاد آمده شاد، قلب آزادگان حسینی
روز مادر جلوهگر شد، آفتاب جمال خمینی
بر همه نعمت تمام است
شادی خیرالانام است
در چنین روز مبارك
روز میلاد امام است
این جلال این تجلا مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
شیعه در راه ولایت، بر سر دست خود سر نهاده
رهبر فرزانه ما، چون خمینی مقاوم ستاده
كشور ایران درخشید
پا فشرد و نور بخشید
كهنه شد از كار افتاد
حربه تحریم و تهدید
جشن پیروزی ما مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
فاطمه یار ولایت، پیرو مكتب او ولایی است
لالهزار سرخ ایران، عطر و بویش همه كربلایی است
این ندای رهبر ماست
دست مهدی بر سر ماست
پرچم نصر من الله
بر فراز كشور ماست
فتح پیوسته بادا مبارك
عید میلاد زهرا مبارك
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.