میلاد امام کاظم (ع)

میلاد امام کاظم (ع)


انفجار نور در عرش خدا رخ داده است
هفتمین خورشید در هفت آسمان افتاده است

عشق در انوار حق او چو حیدر منجلیست
عالمی مبهوت مانده احمدست او یا علیست

این مسیحا انقلابی تازه از پیغمبرست
حیدری سیرت ، علی رو ، کاظم بن جعفرست

لافتی ای تازه از نام آوری های علیست
ذوالفقارش برلبست و دُری از قلب نبیست

آیه هایش در دل قرآن تلاوت میشود
آیه های نور بر صادق عنایت میشود

امشب از گهواره ی ناهید می آید خبر
از میان هاله ی خورشید می آید خبر

در کنار بسترش موسی بن عمران آمده
آسیه زانو زده ، مریم خرامان آمده

با مسیح آمد محمد ، با محمد فاطمه
با حسن آمد حسین و پادشاه علقمه

شد اذان گویش علی و تا به أشهد میرسید
از پر قنداقه اش انگار باران میچکید

خنده هایش فاطمی و گریه هایش زینبیست
در کرامت چون حسن در عشق مانند علیست

هفتمین خورشید از آرایه ی طه پرست
گونه هایش از شمیم مادرش زهرا پرست

رحمت از دست حسن وارش چوباریدن گرفت
سوره ی والشمس بر عالم تراویدن گرفت

دوخته پیراهنش را فاطمه خیرالنساء
اینچنین شد کاظمین او شبیه کربلا

i

امام موسی بن جعفر(ع)-مدح و ولادت

 

 

وارث مُلک تبسم ، کاظم است

عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است 

آفرینش ، سوره ای از مهر او

بر لب هستی ، تبسّم کاظم است 

مُصحف اخلاص و قاموس یقین

بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است 

مُقتدای آسمان مردان سبز

قبله ی آیینه مردم ، کاظم است 

ترجُمان وحدت دل های ما

تابش مِهر تفاهم ، کاظم است 

مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید

در میستان هفتمین خُم ، کاظم است 

آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است

مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است

امام موسی کاظم(ع)-مدح



ای آفتـاب حُسن به زیبائیت سلام

وی آسمــان فضل به دانائیت سلام

در صبر شاخصی به شکیبائیـت سلام

تنها تو کاظمی که به تنهائیت سلام

هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست

از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست

ای صرف گشته عمر گران تو در نماز

دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز

مطلوب ایزد است بیان تو در نمــاز

واجب بُود درود به جان تو در نماز

ای جلوه های لطف خدا دودمان تـو

این دوستی ست دوستی خاندان تو

تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست

هر ادعا ز قدرت و عزت، تو را سزاست

هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست

کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست

قدرت از آن توست کــه بر ابر پیــل وار

فرمان دهی و  شیعـۀ خود را کنی سوار

ای نبض روزگار بـه کفِ با کفایتــت

شیرازۀ کتــاب شفاعــت ولایتت

شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدایتت

گر، می نبود جوشش بحر عنایتت

تبلیغ سوء رشتۀ احکام می گسست

طوفان کفر کشتی اسلام می شکست

بـاران ابــر دست تو پایــان پذیر نیست

دریــای قلب پاک تو طوفـان پذیر نیست

مهر تو گوهری ست که نقصان پذیر نیست

خصم تو کافری ست که ایمان پذیر نیست

آن سان که نور عشق خدا در وجود توست

از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست

ای کشتی نجات به  دریای حادثـات

دارند شیعیان به شما چشم التفات

لب تشنه ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات

بر ما ببخش از کرم خویشتن برات

در آستــان قدس رضا نور عین تو

دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو

چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست

چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست

سر تا به پای دردم و درمانـم  آرزوست

پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست

بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا

سوگند می دهم به جگر گوشه ات رضا

امام موسی بن جعفر(ع)-مدح و مناجات




هر كه یك دفعه سر این سفره مهمان می شود

مور هم باشد اگر روزی سلیمان می شود

سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است

دردهای این حرم ناگفته درمان می شود

این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیك

نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود

ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید

در رجب ها كاظمین ما خراسان می شود

ظاهراً عین امامی، باطناً پیغمبری

هر كه می بیند تو را، از تو مسلمان می شود

نسل موساییِ تو طبع مسیحا داشتند

یك نفر از آن همه پیر جماران می شود

این دلِ ما سینه ی ما، نه بگو اصلاً بهشت

هر كجا موسی ابن جعفر نیست زندان می شود

نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می خورد

لااقل یك گوشه از صحنت نگهبان می شود