حضرت رقیه(س)-ولادت

 

 

عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود

بَسکه می ریخت گُل از عرش، زمین گُم شده بود

باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود

وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

شب از آن شب همه شب مثلِ شقایق شده است

مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است

چه شکوهی که خدا نیز تماشا می کرد

بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا می کرد

جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها می کرد

یا حسین ابنِ علی بود که غوغا می کرد

مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد

زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد

لاله شوریده یِ هر لحظه ی دیدارش بود

ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود

مِهر همسایه یِ دیوار به دیوارش بود

خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود

چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد

چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد

موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت

باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت

آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت

خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت

اولین آینه یِ جاریِ کوثر آمد

دومین فاطمه یِ خانه ی حیدر آمد

آسمان از قدمش تا که شکوفا می شد

عشق شیرازه ی هر واژه ی دنیا می شد

هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می شد

عالم از یاس ترین عطر مسیحا می شد

باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود

لحظه ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود

کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد

کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد

کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد

به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد

تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت

تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت

نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری

بینِ منظومه ی خورشیدیِ دل جا داری

زیرِ پا وسعتِ شش گوشه ی دنیا داری

که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری

مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است

دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است

حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت

دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت

پایِ پُر آبله اش با تنِ تبدارش سوخت

از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت

چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید

از همان فاصله یِ دور لبش را بوسید

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

 

خورده گره به مویش دلهای خانواده

تعبیر شد به خوبی رویای خانواده

در این سه سال آخر باور کنید عوض شد

با بودنِ رقیه دنیای خانواده

یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم

وقتی که شد رقیه زهرای خانواده

زینب حسین  عباس ، اکبر رباب قاسم

مجنون زیاد دارد  لیلای خانواده

می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته

پر شور تر از امروز ، فردای خانواده

دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد

دختر دلش بُود با ، بابای خانواده

یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد

او را بغل گرفته سقای خانواده

بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل

دُردانۀ حسین و یکتای خانواده

هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است

طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

 

به محبان عنایتی داری

به کرامت چه عادتی داری

به گمانم که ارث مادری اَست

برگ یاسی لطافتی داری

علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر

تو به زهرا شباهتی داری

دل به یاد نجف می اندازی

مرقد با صلابتی داری

روی دوش عموئی یا در عرش

عموی سرو قامتی داری

قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو

مثل بابا قداستی داری

نورِ راه سفینه های نجات

بر رخ فاطمی تو صلوات

از بهشت خدا سروش رسید

ساقیا وقت عیش و نوش رسید

بیتِ ارباب ما معطر شد

تا که آن یاس سبز پوش رسید

بوی ریحانت النبی آمد

تا که در خانه عطر و بوش رسید

خندهء اینچنین کجا و حسین ؟

آمد و خنده اش به گوش رسید

خانواده همه بغل کردند

نوبت شانۀ عموش رسید

میل دیدار فاطمه می کرد

عموی او به آرزوش رسید

هدیه اش کن ز من چو می پرسی

چارقل بعدِ آیت الکرسی

پُر کن از عطر عشق او ریه را

متبرک ردیف و قافیه را

در بهشت حسین وارد شو

کن رها این جهان عاریه را

در و دیوار ریسه بندان کن

پر کن از شرشره حسینیه را

مرتضی هیبت است و زهرا رو

عشق کن ، خاندان و ذریّه را

بر محب علی درود فرست

لعن کن پیرو معاویه را

تشنگان زیارتیم ، خدا

باز کن باز ، راه سوریه را

لب شیعه پر از تبسم شد

آسمان پشت گنبدش گم شد

باعثِ فیض مستمر شده ای

بس که دُردانۀ پدر شده ای

شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب

قمرِ شانۀ قمر شده ای

صیدِ عمه شدی همان اول

در یمِ عمه غوطه ور شده ای

از تو حاجت گرفته ایم ، آری

باب حاجاتمان اگر شده ای

فتبارک ، حسین می خوانَد

شاهکار خدا مگر شده ای ؟

سخت ، محبوبِ هیأتی هایی

عشقِ عشاق در به در شده ای

ما که زندانیان بندِ توایم

یا رقیه علاقه مندِ توایم

آمدی تا شوی شکیب حسین

دختر کوچک و نجیب حسین

عطر تو خانه را به وجد آورد

ای گل یاسِ دلفریب حسین

علتش نفحۀ بهشتی توست

که شده شهره بوی سیب حسین

پدرت گرچه خود طبیب همه است

هست چشمان تو طبیب حسین

حمد مخصوصِ خالقیست که کرد

دختری مثل تو نصیب حسین

دل نبسته در این جهان دیگر

بعدِ زینب چو تو کسی به حسین

ای الفبای عشق ، دختر عشق

بارگاه تو شد نگین دمشق

نا تمامیّ و بی کرانی تو

کهکشانی تو آسمانی تو

دوستدارِ تو حضرت مهدیست

عمۀ صاحب الزمانی تو

دختری ، نقش ویژه ای داری

در وجود حسین جانی تو

تو سه سال از حسین ، دل بردی

فوق هر گفته و بیانی تو

تو شبیه عمو ابالفضلی

باب حاجات شیعیانی تو

تو سریع الاجابه ای بی بی

می دهی حاجتم به آنی تو

به تو سوگند با تمام خلوص

به تو دارم ارادتی مخصوص

جلوه ات را جمالِ ماه نداشت

پیش تو در بساط ، آه نداشت

روز ، مثل رُخت سپید نبود

شب چو زلفت موی، سیاه نداشت

هیچ طفلی میان چشم حسین

مثل تو شأن و جایگاه نداشت

تو چه کردی که بین آغوشش

کَس به اندازهء تو راه نداشت؟

نیمه شب داخل خرابۀ شام

عمه مانند تو سپاه نداشت

یک چنین دختری به ویرانه

غیر دیوار تکیه گاه نداشت

تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری

وسعتی قدِّ آسمان داری

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

این روزها دیگر کسی یاد شما نیست

دیگر کسی با نام‌هایت آشنا نیست

مثل گذشته نیست دیگر کارهامان

شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست

حق با شما بوده اگر خیمه‌نشینی

این جا میان ما برای تو که جا نیست

تفریح بعضی‌ها مهم‌تر از نماز است

یک عده‌ای هم کارشان غیر از ریا نیست

دیگر گذشت آن هفته‌های جمکرانی

دیگر سه‌شنبه‌های هفته با صفا نیست

در بند نفس خود گرفتاریم از بس...

که لحظه‌هامان از گرفتاری جدا نیست

بیچارگی یعنی همین، روزی بفهمیم

در دفتر چشم انتظاران نام ما نیست

چیزی که از ما دیده‌ای تو بی‌وفائی‌ست

چیزی که ما دیدیم از تو مهربانی‌ست

اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟

حالا که روزیِ گدایان کربلا نیست

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

قبل از آنکه مدح و وصف ساقیِ لشگر کنم

باز باید مدحِ روی ساقیِ کوثر کنم

آینه در آینه شمس جمالش حیدریست

پس چه فرقی می کند گر صحبت از حیدر کنم

شد علی دست خدا عباس شد دست علی

أشجع النّاسند باید یادی از خیبر کنم

نام حیدر آمد و نام ابالفضل علی

شعر را تا می شود باید حماسی تر کنم

تا که حرف از حضرت عباس می آید وسط

جای دارد یادِ حرفِ مالک اشتر کنم

مالک اشتر کجا ، صفّین ، سردار حسین

بر خودم لرزیدم از اخم علمدار حسین

گفتی ای شاعر چنین است و چنان است این پسر

بیخودی زحمت نکش فوق بیان است این پسر

بحر را در کوزه جا دادن کجا ممکن شود

وسعتش بالاتر از هفت آسمان است این پسر

مو به مو در ذاتِ او حیدر تداعی می شود

بس که مصداق امیر مومنان  است این پسر

هست یک دارالشفا مانند ایوان نجف

بارگاهش ملجأِ ما شیعیان است این پسر

وجهه ای ممتاز دارد مثل بابایش علی

تا ابد الگوی هر چه پهلوان است این پسر

قامت دنیا جلویش خود به خود خم می شود

در قبالِ هیبتش کوه اُحُد خم می شود

سر برون آورد روی شانۀ مادر ، قمر

 بعد ، بر دوش برادر آمد و زد سر ، قمر

در میان خانۀ حیدر پر از خورشید بود

وقت آن شد تا بیاید بینشان دیگر قمر

هست در مخلوق و در بین تمام کائنات

سر قمر ، افسر قمر ، گوهر قمر ، محشر قمر

فاطمه مانند حیدر بر قمر لبخند زد

چه  مراعات نظیری ، فاطمه ، حیدر ، قمر

مادر گیتی نیاورده دگر مانند او

فاطمه شد مادرش ، عباس شد فرزند او

متن آیات رُخش تفسیر قرآن می کند

طاق ابرویش جهانی را مسلمان می کند

این ابالفضل علی با یک نگاه نافذش

کار صدها میثم و مقداد و سلمان می کند

نعره اش وقت رجزهای أنا بن الحیدرش

زهره می ریزد ز دشمن کار طوفان میکند

این چه شأنی بود در او که امیرالمومنین

دست او را با تواضع بوسه باران می کند

در برِ ارباب خود صدها برابر بیشتر

کارِ هارون در برِ موسی بن عمران می کند

یک کسی که اینچنین صاحب مدارج می شود

نیست بی علت اگر باب الحوائج می شود

ای طبیب مرکز دارالشفای کربلا

ای مسیحای حرم ، مشکل گشای کربلا

نایب حیدر ، علمدار حسین بن علی

حضرتِ فرماندهء کُلِّ قوای کربلا

ای که تأثیرت بُود پر رنگ تا یوم الأبد

ردِّ پایت مانده باقی جای جای کربلا

گفت امیرالمومنین که ، أِنَّهُ ذُخر الحسین

نوجوان من ذخیره شد برای کربلا

تا تو سردار و سپهدار و علمداری ، نکرد

کس نگاه چپ به سمت خیمه های کربلا

ای علی را تا قیامت دست حق در آستین

هم سلام ما به تو هم مادرت ام البنین

حضرت عباس(ع)-مدح

 

 

سخت است بی تو بودن در جستجوی دریا

ای بی نیازِ  از آب ای آرزوی دریا

تا ریخت موج بوسه بر ساحل دو دستت

یک لحظه توی خانه پیچید بوی دریا

امروز از لب تو سیراب شد حسینت

یک روز هم می آیی با مشک سوی دریا

دستت به شط تشنه آن روز اگر نمیخورد

می رفت تا قیامت هی آبروی دریا

بر دوش تو رقیه آرام آرمیده

مثل شقایقی که خوابیده روی دریا

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است

یا که صدها حاجتِ دشوار اگر داری کم است

یا که قدَّ آسمان آوار  اگر داری کم است

یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است

غم جگر دارد بیاید  گفته‌ام در هر غمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد می‌کند

کربلا را قسمت ما راهِ مشهد می‌کند

یک دوراهی هست ما را هِی مُردد می‌کند

در میانِ دو حرم دل رفت آمد می‌کند

مثل اینکه شهریار آنجاست می‌خواند : هَمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟

حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست

تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست

جان عزائیل در دست علمدار علیست

بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی

یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

تا زره را می‌کشد بر شانه مُحکم می‌کند

تا که اَبرو را زمان رزم در هم می‌کند

چیست لشکر کوه از هولش کمر خم می‌کند

یا که عزرائیل را پیشش مجسم می‌کند

آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

یک قدم کوبیدی و هفت آسمان‌ها ریختند

یک علم کوبیدی و هِی کهکشان‌ها ریختند

ضرب شصت توست یا آتشفشان‌ها ریختند

مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنان‌ها ریختند

این به مولارفته دارد ضربه های محکمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

جذب تو جبرئیل تا شد شهپرش بر باد رفت

خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت

هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...

یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت

شاهباز کربلایی شهریار القمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی

شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی

بِرکه‌ای رفتی و عکست را به آب انداختی

یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی

ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

شانه‌ات نازم که جایِ دستهای زینب است

تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است

روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است

هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است

کور می‌سازد نگاهت چشم هر نامحرمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد

کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد

بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد

فاطمه هست حسن  شد فاطمه هست تو شد

از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود

قبله‌ی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود

گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود

قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود

تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

ناز مجنون را اگر در کوی لیلا می‌کِشند

ناز دستان تو را دستان زهرا می‌کِشند

آش نذری تو را هم ارمنی‌ها می‌کِشند

در جوارت منتِ بیچاره‌ها را می‌کِشند

دل ، ابالفضلی نمی‌ماند برایش ماتمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم

دست وقتی نیست در تَن شیر می‌ریزد بِهم

حق بده این چشها را تیر می‌ریزد بِهَم

دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم

بر زمین اُفتاده‌ای بد جور آقا درهَمی...

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

حضرت عباس(ع)-مدح

 

 

اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است

دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است

ستون خیمه‌ی کرب و بلا در باد و در طوفان

نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است

اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است

مراد از سورۀ تکویر در قرآن اباالفضل است

نماز و روزه و اسلام خیلی‌هاست یعنی که

امام کربلا بالقوه در ایران اباالفضل است

رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع

نخستین منتظر بر نیمه شعبان اباالفضل است

بگو روز برادر روز میلاد همامش را

اباالفضلی در این عالم برادرجان اباالفضل است

اگر طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی گفتی

بگو بعدش که پرچمدار این سامان اباالفضل است

برای آن کسی که جان خود را می‌دهد با عشق

نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است

برای مادر پیرم به وقت روضه‌خوانی ها

بالام جان شد علی اکبر، سنه قربان اباالفضل است

دلیل نم نم باران علی‌اصغر اگر باشد

یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است

حضرت عباس(ع)-مدح و مناجات

حضرت عباس(ع)-مدح و مناجات

 

دلهای عاشق حلقه بر در دارد امشب

باران لطافت مثل کوثر دارد امشب

حیدر میان خانه حیدر دارد امشب

عباس می آید علم بر دارد امشب

 

مردی به بی همتاییِ دریا می آید

بهر حسین بن علی سقا می آید

وقتی علم در دست این آقا می آید

«کفر تمام نیزه ها بالا می آید»

 

امشب شب شور و شب ذکر و نماز است

امشب به سوی آسمان ها راه باز است

هر کس که جنس خواهشش جنس نیاز است

بر دامنش دست توسل چاره ساز است

 

از گوشه ی چشمش غضب می ریزد این مرد

از زلف هایش راه شب می ریزد این مرد

از قد و بالایش ادب می ریزد این مرد

از کنج لب هایش رطب می ریزد این مرد

 

باید خدا در وصف او قرآن بسازد

یا بلکه تندیسی خود از ایمان بسازد

یک چشمه اش کافیست تا باران بسازد

جای تعجب نیست که سلمان بسازد

 

او آمد و مهتاب را بی آبرو کرد

ماه رخش را آسمان ها آرزو کرد

در عرش باید نام او را جستجو کرد

باید برای مسح نام او وضو کرد

 

این مرد یعنی صورت اخلاص ارباب

این مرد یعنی شاخه های یاس ارباب

این مرد یعنی جلوه ی احساس ارباب

این مرد یعنی حضرت عباس ارباب

 

تکیه زده دنیا به دستان ابالفضل

جان علی بسته است بر جان ابالفضل

نان خورده عمری نوکر از خان ابالفضل

بیچاره ام، دستم به دامان ابالفضل

 

تو کاشف الکربی، همیشه بی نظیری

بر خانه ات رو کرده امشب را فقیری

وقتی پس از ارباب تو نعم الامیری

امکان ندارد دست نوکر را نگیری

 

آن روز با مشک و علم... آبی نخوردی

شد سینه ات لبریز غم... آبی نخوردی

حتی میان آب هم... آبی نخوردی

تا دست هایت شد قلم... آبی نخوردی

شعری که رهبر انقلاب برای امام زمان (عج) در جمکران خواندند

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو

سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ

زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی

پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق

سر بهار ندارند بلبلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم

اگرامان دهدم چشم خونفشان بی تو

چون شمع کشته ندارم شراره ای به زبان

نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم

نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم

چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزارش غم دل را مگر کنم چو امین

جدا از خلق به محراب جمکران بی تو  [۱]

۱. مسیح در شب قدر (روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای ارمنی و آشوری)، مؤسسه جهادی صهبا، تهران، ۱۳۹۳، صص ۴۳۱-۴۳۲.

امام حسین)ع)-ولادت

امام حسین)ع)-ولادت

 

ما که هستیم؟ انتخاب حسین

از دعاهایِ مستجابِ حسین

گَردِ راهی در آفتابِ حسین

پرِ کاهی در التهابِ حسین

گِلی از خاکِ بوترابِ حسین

ما که هستیم؟ یک صواب حسین

دورِ مَجنون گذشت،نوبتِ ماست

قرنها می‌شود که صحبتِ ماست

چهارده قرن حرف حیرتِ ماست

قصه یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست

عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست

نیست غیر از دلی خرابِ حسین

در میانِ دلم حرارتِ کیست؟

شده ام عاشق، این عنایت کیست ؟

سوختم آتشِ محبت کیست ؟

بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟

محشرِ کیست این،قیامتِ کیست

کیست ارباب جُز جنابِ حسین

ای تمامییتت تمامِ علی

پدر سه علی امام علی

نور ای نورِ مُستدامِ علی

می تپد سینه ات به نام علی

چیست روی لبت سلام علی

جز علی نیست در کتابِ حسین

رنگ سبزِ سیادت زهرا

عطر و بوی قداست زهرا

نورِ صبح عبادت زهرا

آفتابِ سعادت زهرا

جان حسین است عادت زهرا

خود زهراست بازتابِ حسین

کیست زینب جز انعکاسِ علی

کیست زینب همه حواسِ علی

کیست خانوم؟ انبعاث علی

باغبانِ حسین یاسِ علی

کیست زینب علی شناسِ علی

حضرت فاطمه به قابِ حسین

جلوه ی اعتبارت عباس است

جذبه ذوالفقارت عباس است

سایه ی اقتدارت عباس است

در شب بعد کارَت عباس است

همه ی کارو بارت عباس است

مستم از ساقیِ شرابِ حسین

سر سال است و این شبِ جمعه

آمدم با یقین ،شبِ جمعه

تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه

حاجتم را همین شبِ جمعه

داد ام البنین شبِ جمعه

مادری از بَنی کِلابِ حسین

ذکر ما کربلا امام رضاست

لطف آقایِ ما امام رضاست

اثرِ ذکر یا امام رضاست

دستِ ما نیست با امام رضاست

کَس و کارِ گدا امام رضاست

گفته ام بارها رضا به حسین

از دعایِ نماز مادرها

حَرَمَت پُر شد از کبوترها

خوشبحال من و پیمبر ها

سجده داریم رویِ مرمرها

ما که بُردیم صد برابرها

تاکه رفتیم در حسابِ حسین

از تو داریم سَروَری ها را

آبروها و نوکری ها را

بین روضه برادری ها را

بشمارید آخری ها را

نتکانید پادری ها را

کُلُّ خیر است تا به باب حسین

جلوه ات تا نصیبِ غیر تو شد

سائلی آمد و زُهیر تو شد

جُون شد عابِسَ و،بُرِیر تو شد

وَهَبَت شد،حبیبِ دِیرِ تو شد

حُر شد و عاقبت بخیر تو شد

همه سر داده در رکاب حسین

می کُشیَم سزایِ دل این است

پشتِ در دستهایِ مسکین است

حاجتم گیرِ یک ، دو آمین است

پایِ شش گوشه گریه تسکین است

وایِ من نامِ تو چه شیرین است

می چکد از لبم گلابِ حسین

آه از شام هول آور قبر

ما و تنهایی مقدر قبر

در شب تنگی و مکدرِ قبر

بینِ تاریکی مکررِ قبر

در سوال نکیر و منکر قبر

ما چه داریم جز جواب حسین

منم و این سلام و این تسلیم

تو و زلفی گشوده دست نسیم

منم و باز هم هوای قدیم

گوشه ای در حرم کنارِ کریم

کاش می شد شبیه ابراهیم

می شدم در شبی مُجابِ حسین

پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد

پشت سر باز جبرئیل اُفتاد

پدری پیر آمد و  عَلیل اُفتاد

مادری خسته با دخیل اُفتاد

در شفایش چه قال و قیل اُفتاد

چایِ روضه است یا شرابِ حسین

تشنه بودی بگو که آبت داد؟

آب گفتی کسی جوابت داد؟

آب بر کودکِ ربابت داد؟

کمکی وقتِ اضطرابت داد؟

یا که با چکمه ای عذابت داد

گریه ام هست از آب آبِ حسین

امام حسین(ع)-ولادت

امام حسین(ع)-ولادت

 

ای نور امید یا اباعبدالله

قرآن مجید یا اباعبدالله

با خود خبر شهادتت آوردی

ارباب شهید یا اباعبدالله

***

ای عافیت تمام دنیا دستت

وی عاقبت تمام عقبا دستت

تو زندگی تمام نوکرهایی

پس هر دو جهان شفاعت ما دستت

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت

 

 

یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید

سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید

کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر

به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید

به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است

به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید

چهار سال به بند است از او چه می ماند؟

به این حدود اگر که زدن اضافه کنید

پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند

اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید

حسینیان غم آقا به دست می آید

به این حسین اگر که حسن اضافه کنید

غریب کوچه غریب مدینه از امشب

به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

 

از ماتم اولاد علی بود ،کز اول

چشم همه بارانی و دل سوختنی شد

دل سوخت ازین غصه که از یوسف زهرا

در دام بلا آن همه حرمت شکنی شد

آغاز شد از کوچه و از مادر سادات

اینگونه جسارت به ائمه علنی شد

هر روز بلا دید و جفا دید و کتک خورد

هر روز بر او و پدرش بد دهنی شد

یک جلوه حسینی شد و جسمش به زمین ماند

مسموم شد و شیوهء قتلش حسنی شد

جا ماندنِ جسمش روی خاکِ پُلِ بغداد

یادآورِ جا ماندنِ صد پاره تنی شد

سهم پسر فاطمه شد گوشۀ زندان

سهم پسر دیگر او بی کفنی شد

سادات ببخشند پس از غارت خیمه

با بردنِ خلخال ، جسارت به زنی شدد