امام زمان(عج)-مناجات   

 

ای بودنت برای عبادت دلیل من

کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟

دست مرا بگیر که در ابتدای راه

وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من

خشکانده است چشمه ی چشم مرا گناه

اینگونه به ثمر نرسیده نخیل من

یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل

اصلا امید نیست به بار قلیل من

هرجا که می روم به در بسته می خورم

این بار آمدم که تو باشی کفیل من

چشم امید من به قنوت نماز توست

درمانده از دعاست زبان علیل من

این نامه های عجل و عجل بهانه است

از اهل کوفه اند تمامی ایل من

آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان

دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

دلم آشفته و غم بی‌امان است

نگاهم خسته، چشمم نیمه‌جان است

کجایی ای پناه بی‌پناهان!

زمانه با دلم نامهربان است

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها

قل اعوذُ ... از اینکه دنیا را بزند آتش، آهِ عاشق‌ها

عین، شین، قاف، واژه‌هاشان را این حروف سفید می‌سازند

حرف‌های سیاه پیدا نیست، روی تخته سیاه عاشق‌ها

ای خدایی که اهل اسراری، که سحرها همیشه بیداری

که خودت عاشقی، خبر داری از دلِ بی‌پناه عاشق‌ها،

بعد از این روزهای در زنجیر، درد این طعنه‌های بی‌تاثیر

برسان مرد مهربانی که بُگذرد از گناه عاشق‌ها

برسان مرد مهربانی که، بر خلاف رسوم عاقل‌ها

بی تجمل، به تخت بنشیند، بشود  پادشاه عاشق‌ها

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

دست ما نیست اگر دست به دامان توییم

فاطمه خواسته که... بی سر و سامان توییم

تا ببینیم کمی از وجنات نبوی...

تشنه ی دیدن رخسار درخشان توییم

به نگاهی،" به دعایی دل ما را دریاب!"

که اسیر کرم و شیوه ی احسان توییم

مادر تو اگر امروز مدد فرماید...

تا ابد ماه علی! بر سر پیمان توییم

از دم شعله ورت محفل ما شور گرفت

همگی سینه زن ذکر حسن جان توییم

ما شبیه دل زهرای شهیده هرشب...

بی قرار و نگرانِ دل سوزان توییم

زخم شد چشم ترت گریه نکن... میمیریم

دیده گریان غم دیده ی گریان توییم

هرشب جمعه برو کرببلا با مادر

یاد کن از فقرایت پسر پیغمبر

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

حضرت زهرا(س)-شهادت



تن خاکی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟

در بهاران مشو از یاد حقیقت غافل
جلوه‌ی اوست همه، آن‌چه گلستان دارد

سینه را آینه‌ی باغ شقایق کرده‌ست
خاطراتی که دل از داغ شهیدان دارد

صبح جمعه دل ما همنفس باد صبا
شکوه از فُرقت آن زلف پریشان دارد

جان ما لحظه به لحظه ز غمش سوخته است
چشم ما ثانیه در ثانیه باران دارد

آری این راه، به پایان نرسیده‌ست هنوز
راه عشق است بسی آتش سوزان دارد

راه سرخی‌ست که بحرین از آن می‌گوید
همه‌ی خلق جهان نعره‌زنان می‌گوید

آری اجبار به تسلیم ندارد سودی
الغرض قصه‌ی تحریم ندارد سودی

راه ما راه جهاد است راه بیداری‌ست
امت واحده! برخیز که وقت یاری‌ست

این همان راه خدا، راه فنا، راه بقاست
راه زهرا و علی، راه شهیدان خداست

این همان عهد ازل، عهد خدا با همه بود
که وفادارترین فرد به آن فاطمه بود

همه دیدند شجاعانه به مسجد رو کرد
آری آن بانوی فرزانه به مسجد رو کرد

چشم پر ابر، ولی جلوه‌ی خورشیدی داشت
در پی غصب فدک، خطبه‌ی توحیدی داشت

ناله زد از دل و اسب سخنش را هِی کرد
چند منزل پی تسبیح، خدا را طی کرد

از خدا گفت و سپس نعمت بی‌پایانش
وای از آن دل که اطاعت نکند فرمانش

خطبه می‌خواند و از آن نعمت برتر می‌گفت
آری آن روز ز الطاف پیمبر می‌گفت

گاه از امت و گاهی ز امامت می‌گفت
گاهی از سختی فردای قیامت می‌گفت

گفت مردم! نشده آتش دل، سرد هنوز
نگذشته‌ست ز داغ پدرم چندین روز

آه، لب بستن از این غم ز توان بیرون است
خواهم آرام نشینم! چه کنم؟ دل خون است!

همتی داشت در آن روز به اثبات علی
عزم آن یار خلاصه به همین نیست ولی

رفت در پشت در و سوخت به شوق مولا
شعله‌ها بر جگر افروخت به شوق مولا

با همان زخم جگرسوز برون زد، آری
معرکه گرم جنون بود، به خون زد، آری

رفت دنبال علی تا که علی را مبرند
دست بر جامه‌ی مولا... که علی را مبرند

رفت در معرکه‌ی خون و مصاف شمشیر
وای من بازوی زهرا و غلاف شمشیر

ناله زد ناله، از این ناله چه‌ها باید کرد
آری این ناله‌ی زهراست، حیا باید کرد

آری این ناله خوشایند شب و شیطان بود
سال‌ها آرزوی هند و ابوسفیان بود

گفت ای طایفه‌ی پست، علی را مبرید
ای به دنیا شده پابست، علی را مبرید

بشکنید آه مرا دست! علی را مبرید
ای ز عصیان همه سرمست، علی را مبرید

جان گواراست، به بازار حق ارزان بدهم
بگذارید که در راه علی جان بدهم

با همان زخم نمک‌خورده سوی مسجد رفت
با همان پهلوی آزرده سوی مسجد رفت

دید شمشیر به بالای سر مولا بود
آری این‌گونه بگوییم: علی تنها بود

گفت با این جگر سوخته، قلبی پرخون
می‌روم رو به سوی قبر پیمبر اکنون

می‌روم چهره از این واقعه پرچین بکنم
ایها الناس! بترسید که نفرین بکنم

شعر از حجت‌الاسلام محمدجواد زمانی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

حضرت زهرا(س)-مناجات و شهادت

 

 

تا زنده ام برای شما گریه میکنم

در ماتم و عزای شما گریه میکنم

سرشار از تنفس امید میشوم

وقتی که در هوای شما گریه میکنم

هر فاطمیه محرم اشک و غم علی

از داغ روضه های شما گریه میکنم

یاد جوانی ات که به تاراج شعله رفت

آتش گرفته پای شما گریه میکنم

با اسم کوچه موی سرم میشود سفید

هم درد مجتبای شما گریه میکنم

با واژه های سیلی و دیوار و در مدام

لطمه زنان برای شما گریه میکنم

هر بار با شنیدن "فضه خذینی" ات

از صبر مرتضای شما گریه میکنم

یاد قنوت نافله های نشسته ات

از سوز ربنای شما گریه میکنم



موضوع : شهادت حضرت زهرا(س)، 
 

حضرت زهرا(س)-مناجات و شهادت

 

می نشینم وسط روضه ی روح افزایت

تا کمی یاد کنم از محن عظمایت

اولین آرزویم هست بمیرم زیر

پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت

می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که

گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت

تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی

که به نفرین کسی وا نشده لب هایت

مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر

سال ها کرد سفارش به همه بابایت

اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار

بر علی نورفشانی بکند سیمایت

بارها دید علی حال تو را بین نماز

بارها دید ورم کرده سراسر پایت

حاضری جان بدهی زیر لگدها اما

دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت

بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب

شوهر خسته دل غم زده و تنهایت

حضرت زهرا(س)-مناجات و شهادت

 

 

تا زنده ام برای شما گریه میکنم

در ماتم و عزای شما گریه میکنم

سرشار از تنفس امید میشوم

وقتی که در هوای شما گریه میکنم

هر فاطمیه محرم اشک و غم علی

از داغ روضه های شما گریه میکنم

یاد جوانی ات که به تاراج شعله رفت

آتش گرفته پای شما گریه میکنم

با اسم کوچه موی سرم میشود سفید

هم درد مجتبای شما گریه میکنم

با واژه های سیلی و دیوار و در مدام

لطمه زنان برای شما گریه میکنم

هر بار با شنیدن "فضه خذینی" ات

از صبر مرتضای شما گریه میکنم

یاد قنوت نافله های نشسته ات

از سوز ربنای شما گریه میکنم

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

 

ای روزگار چند صباحی به کام باش

 بر زخم ما به جای نمک التیام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر

 روح الامین مراقب دارالسّلام باش

فریاد بی طهارت نامحترم خموش

 پشت در است طاهره با احترام باش

این هیزم از کدام جهنم رسیده است

 ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش

اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است

 یا نار بهر فاطمه "برداً سلام" باش

ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای 

 دور از محل بوسه ی خیرالانام باش

حالا که داستان فدک ناتمام ماند

ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش

حضرت زینب(س)-بعد از فراق مادر

 

 

گاهی بیاد زخم تنت گریه میکند

یا با حسین و با حسنت گریه میکند

یا گوشه ای نشسته و  همراه تک تک

گل های سرخ پیرُهنت گریه میکند

با شب سیاه پوش غمت می شود هنوز

با روضه های دل شکنت گریه می کند

دستی به دستگیره ی در دارد و هنوز

یاد نفس نفس زدنت گریه میکند

با اینکه سوخت از تب بی مادری ولی

دارد به یاد سوختنت گریه میکند

از بس که روضه دار غم سینه ات شده

دختر نگو که سینه زنت گریه میکند

"من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..."

همواره یاد این سخنت گریه می کند

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

 

 جـایِ سیلی بـر رُخ مـاهت نشست

بشکـنـد دستی که بـازویت شکست

تـا قیامت مورد لـعـن خـداست

آن که راهـت را میـان کوچه بـست