امام حسین)ع)-ولادت

امام حسین)ع)-ولادت

 

ما که هستیم؟ انتخاب حسین

از دعاهایِ مستجابِ حسین

گَردِ راهی در آفتابِ حسین

پرِ کاهی در التهابِ حسین

گِلی از خاکِ بوترابِ حسین

ما که هستیم؟ یک صواب حسین

دورِ مَجنون گذشت،نوبتِ ماست

قرنها می‌شود که صحبتِ ماست

چهارده قرن حرف حیرتِ ماست

قصه یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست

عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست

نیست غیر از دلی خرابِ حسین

در میانِ دلم حرارتِ کیست؟

شده ام عاشق، این عنایت کیست ؟

سوختم آتشِ محبت کیست ؟

بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟

محشرِ کیست این،قیامتِ کیست

کیست ارباب جُز جنابِ حسین

ای تمامییتت تمامِ علی

پدر سه علی امام علی

نور ای نورِ مُستدامِ علی

می تپد سینه ات به نام علی

چیست روی لبت سلام علی

جز علی نیست در کتابِ حسین

رنگ سبزِ سیادت زهرا

عطر و بوی قداست زهرا

نورِ صبح عبادت زهرا

آفتابِ سعادت زهرا

جان حسین است عادت زهرا

خود زهراست بازتابِ حسین

کیست زینب جز انعکاسِ علی

کیست زینب همه حواسِ علی

کیست خانوم؟ انبعاث علی

باغبانِ حسین یاسِ علی

کیست زینب علی شناسِ علی

حضرت فاطمه به قابِ حسین

جلوه ی اعتبارت عباس است

جذبه ذوالفقارت عباس است

سایه ی اقتدارت عباس است

در شب بعد کارَت عباس است

همه ی کارو بارت عباس است

مستم از ساقیِ شرابِ حسین

سر سال است و این شبِ جمعه

آمدم با یقین ،شبِ جمعه

تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه

حاجتم را همین شبِ جمعه

داد ام البنین شبِ جمعه

مادری از بَنی کِلابِ حسین

ذکر ما کربلا امام رضاست

لطف آقایِ ما امام رضاست

اثرِ ذکر یا امام رضاست

دستِ ما نیست با امام رضاست

کَس و کارِ گدا امام رضاست

گفته ام بارها رضا به حسین

از دعایِ نماز مادرها

حَرَمَت پُر شد از کبوترها

خوشبحال من و پیمبر ها

سجده داریم رویِ مرمرها

ما که بُردیم صد برابرها

تاکه رفتیم در حسابِ حسین

از تو داریم سَروَری ها را

آبروها و نوکری ها را

بین روضه برادری ها را

بشمارید آخری ها را

نتکانید پادری ها را

کُلُّ خیر است تا به باب حسین

جلوه ات تا نصیبِ غیر تو شد

سائلی آمد و زُهیر تو شد

جُون شد عابِسَ و،بُرِیر تو شد

وَهَبَت شد،حبیبِ دِیرِ تو شد

حُر شد و عاقبت بخیر تو شد

همه سر داده در رکاب حسین

می کُشیَم سزایِ دل این است

پشتِ در دستهایِ مسکین است

حاجتم گیرِ یک ، دو آمین است

پایِ شش گوشه گریه تسکین است

وایِ من نامِ تو چه شیرین است

می چکد از لبم گلابِ حسین

آه از شام هول آور قبر

ما و تنهایی مقدر قبر

در شب تنگی و مکدرِ قبر

بینِ تاریکی مکررِ قبر

در سوال نکیر و منکر قبر

ما چه داریم جز جواب حسین

منم و این سلام و این تسلیم

تو و زلفی گشوده دست نسیم

منم و باز هم هوای قدیم

گوشه ای در حرم کنارِ کریم

کاش می شد شبیه ابراهیم

می شدم در شبی مُجابِ حسین

پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد

پشت سر باز جبرئیل اُفتاد

پدری پیر آمد و  عَلیل اُفتاد

مادری خسته با دخیل اُفتاد

در شفایش چه قال و قیل اُفتاد

چایِ روضه است یا شرابِ حسین

تشنه بودی بگو که آبت داد؟

آب گفتی کسی جوابت داد؟

آب بر کودکِ ربابت داد؟

کمکی وقتِ اضطرابت داد؟

یا که با چکمه ای عذابت داد

گریه ام هست از آب آبِ حسین

امام حسین(ع)-ولادت

امام حسین(ع)-ولادت

 

ای نور امید یا اباعبدالله

قرآن مجید یا اباعبدالله

با خود خبر شهادتت آوردی

ارباب شهید یا اباعبدالله

***

ای عافیت تمام دنیا دستت

وی عاقبت تمام عقبا دستت

تو زندگی تمام نوکرهایی

پس هر دو جهان شفاعت ما دستت

امام حسین(ع)-مدح و مناجات



 روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد

جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است

دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد

ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند

هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد

دارم خجالت می کشم از خواهش کم

الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!

آدم توسل کرد و ما را توبه دادند

پس آدمیت بود که نام تو را برد

بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم

بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد

دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود

مردی زره برد و قبا برد و عبا برد

با این بساطی که درآورده ست لشگر

باید که جمعت کرد و بین بوریا برد

1392

***

از وب سایت روضه

درِ جنّت به روی خلق باز است  


 

ای عشق تو وقف نور عینی امشب  

پیوسته به حال شور و شینی امشب  

خوش باش به شادیّ دل اهل ولا 

مهمان  کرامات  حسینی  امشب 

---- 

حسینی ام دلم غرق نیاز است  

علی از شوق در حال نماز است  

شب میلاد سالار شهیدان  

درِ جنّت به روی خلق باز است  

اصغر چرمی

السلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبدِالله




اى نور خدا بيا وُ مهتابم كن

در بحر وجود دُرّ نايابم كن

آقا به نماز شكر زهرا امشب

مشمول دعاى بين محرابم كن

دل را بِسِتان و با زبان ساده

بر لوح محبّين  حسین قابم کن

من غرق گناهم به مقام العَفْوْ

دستان مرا بگير و توّابم كن

امشب كه علىّ و فاطمه خوشحالند

در محفل اهل بیت شادابم كن

آقا به گل روی شفیع محشر

در زُمره ى نوكران اربابم كن

اي يوسف زهرا ز سر لطف بیا

مهمان نماز شب سردابم كن

اصغر چرمی

مولودی خوانی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام



ای همه ی کون ومکان مست تو

قوت وقدرت همه دردست تو

ای نفست آیه ی توحید ما

عزت وحکمت همه پابست تو

جذبه ی تو جذبه ی اللهی است

خالق هستی خودش مست تو

ذات صفاتی که خداوند را

هست دراین دایره پیوست تو

بین توذات خدا فرق نیست

بندگی اوشده دربست تو

دست تودادست خدا هرچه هست

هستی اوهست اوهست توست

مببداومقصدهمه دربندتوست

عالم گردون همه پابست توست

باعظمت ترزتوعالم ندید

روح جنانی،جهان مست تو

درهمه جا قد چوعلم میکنی

حضرت عباس بغل دست توست

گفت پیمبر که انا من حسین

هرچه امام است همه هم دست تو

هرنبی وهروصی وهرولی

ازتوحسین بن علی منجلی

ای همه ی روح ولایت حسین

ایت   ؟ نبوت حسین

روشنی چشم پیمبرشدی

لحظه ی پرشورولادت حسین

بال وپرفطرس پرسوخته

میطلبدازتوشفاعت حسین

برقدمت دوخته چشم علی

ای همه ی نورهدایت حسین

ایینه ی حق ایینه ی کردگار

ای دوجهان وسعت رحمت حسین

ای به فدای انا العطشان تو

ازازل اماده ی غربت حسین

بیشترازاین اناعریان مگو

شعله مزن بردل مامت حسین

پیرهنی مادرتوبافته

ای پسرخوش قدوقامت حسین

مبعث ومیلادتوگویی یکیست

جنس تو ازجنس شهادت حسین

ای دل تو محو جمال خدا

وصل حسن وصل حسینست وصال خدا

ای که به دل شاه دومحرم تویی

فلسفه ی ماه محرم تویی

ساخته ی سوره ی هودی ولی

سوخته ی سوره ی مریم تویی

کاف تویی عین تویی صا دتو

نور تویی عشق تویی غم تویی

نورتویی مهرتویی ماه تو

روح تویی دشت تویی درتویی

کرب وبلای تو مسیرخداست

کعبه ی دل بین دمادم تویی

واسطه ی بین تمام بشر

رشته ی حق الله محکم تویی

قبله ی آمال همه انبیا

جام جم احمد وآدم تویی

نام تو آرام دل اهل بهشت

سعی تویی کوثروزمزم تویی

عشق تویی درخلقت و حق کیمیاست

رزق حلال همه عالم تویی

سرورآزادی وآزادگی

آبروی بیرق وپرچم تویی

شیعه به دستان تودارد نظر

دادرس شیعه مسلم تویی

زینبیه منتظر نصرت است

شام بلاراهمه مرهم تویی

امام حسین(ع)-ولادت



نور خدا در دل شب ها رسید

سپیده زد، شمس دلارآ رسید

خبر بده به فطرس ای جبرییل

دوای درد تو، مسیحا رسید

بیا خودت را برسان پیش او

بال و پرت سوخت، مداوا رسید

گدا.. گدا.. آی گدایان شهر!

رحمت واسعه به دنیا رسد

ملجاء هر شاه و گدا آمده

شاهِ شهیدِ شهدا آمده

آمده و نبی ست بالا سرش

گرفته قنداقه ی او در برش

بوسه زند گاه به دستان او

گاه به پیشانی و بر حنجرش

چه هدیه ای داده خدا بر نبی

خوشا به حال پدر و مادرش

آمده تا «حسینُ منّی» شود

تا که بخوانند چو پیغمبرش

خون خدا، جان پیمبر حسین

عشق علی، عزیز  مادر حسین

امیر عظیمی
ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم

تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم

عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم

حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم

با یک اشاره اش سر و جان را فدا کنیم

شکر خدا که گرمی بازار حیدریم

حتّی شب ولادت اربابمان حسین

مشغول به سرودن اشعار حیدریم

یا مرتضی علی علی مولا علی علی

اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم

طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ ...

... ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم

فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم

در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم

ما جز علی به هیچ کسی دل نمی دهیم

حتّی به قدر یک نفسی دل نمی دهیم

ما تشنه ایم جرعه ی آبی به ما دهید

بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید

چندین شب است باده ی نابی نخورده ایم

لطفی کنید و باده ی نابی به ما دهید

ما قصد پای بوسی تان را نموده ایم

در بین جاده ایم، رکابی به ما دهید

کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست

آن لحظه ای که حال خرابی به ما دهید

یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»

قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید

جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است

باید سه وعده سور حسابی به ما دهید

وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید

پس واجب است تا که کتابی به ما دهید

پیغمبریم و خدمت ارباب می کنیم

نام تو را به صفحه ی دل قاب می کنیم

محمد فردوسی


ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی ست

بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی ست

خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی ست

هر چه در مکتب استاد نوشتم لیلی ست

جز به این حرف ندارد قلم من میلی

دفترم پر شده از لیلی لیلی لیلی

می نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین

تا جنون را به نهایت برسانیم حسین

آن که بی او نفسی هم نتوانیم حسین

وقت یک ذکر همه هم ضربانیم: حسین

او همان است که هر وقت از او می خوانم

از دل عرش خدا فاطمه گوید جانم

گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم

گر چه چندی ست که بی روح تر از هر جسدیم

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

از ازل حلقه به گوش در این خانه شدیم

سجده ی شکر برآریم که دیوانه شدیم

محسن عرب خالقی

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



امشب همه عالم پر از شور حسین است

چشم ملایک روشن از نور حسین است

سینای دل یک شعله از طور حسین است

قلب رسول الله مسرور حسین است

خورشید ثاراللهیان امشب درخشید

چشم همه آزادگان را نور بخشید

امشب عجب شوری دل دیوانه دارد

امشب یم رحمت به کف دردانه دارد

امشب محمد در بغل ریحانه دارد

امشب علی قرآن به روی شانه دارد

امشب ز هم وا شد گل لبخند زهرا

آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا

این مشرق الانوار رب المشرقین است

این جان عالم این امام العالمین است

این عین حق یعنی علی را نور عین است

این شمع جمع آل پیغمبر حسین است

دیدار روی خالق سرمد مبارک

قرآن به روی سینه ی احمد مبارک

این کیست مصباح الهدا فلک نجات است

شویندۀ لوح تمام سیئات است

این کام خشکش خضر را عین الحیوة است

این هستی ما در حیات و در ممات است

دار و ندار انبیا، هست خداوند

چشم خدا، روی خدا، دست خداوند

نام حسین اول به قلب ما نوشتند

آن گه گل ما را به مهر او سرشتند

آن که بذر حب او در سینه کشتند

نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند

فردای محشر چشمشان سوی حسین است

حور و قصر و خلدشان روی حسین است

ای روح پاک انبیا پروانه ی تو

قلب همه خوبان عالم خانه ی تو

کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو

عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو

بگذار تا آشفته ی موی تو باشم

دیوانه ی زنجیری کوی تو باشم

این جرم های بی شمارم یابن زهرا

این چشم های اشک بارم یابن زهرا

بر درگهت امیدوارم یابن زهرا

تنها تویی دار وندارم یابن زهرا

من هر که هستم "میثم" کوی شمایم

آلوده ام امــا ثــناگـوی شـمایم

غلام رضا سازگار

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



 شروع می کنم این شعر را اگر بشود

در انتهای غزل از تو یک خبر بشود

نمی شود که همیشه نمی شود بشود

چقدر گریه کنم شعر شعر تر بشود

درست نیست بگویم تو آمدی که خدا

به فکر بخشش عصیان یک نفر بشود

چرا که چوبه ی گهواره ی تو کافی بود

پر شکسته ی فطرس دوباره پر بشود

فقط نیامده ای تا حضور محشری ات

دلیل محکم بخشیدن بشر بشود

نیامدی که به یمن دعای تو آقا

زمین تشنه ی باران کوفه تر بشود

نتیجه این که فقط یک دلیل می ماند

تو آمدی که علی باز هم پدر بشود

تو آمدی نوه ی دختریّ پیغمبر

خدا بخواهد و این بار هم پسر بشود

***

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-ولادت



امشب از قافله نور خبر دارم من

از سواران سلحشور خبر دارم من

از نشاط پری و حور خبر دارم من

از شکوه دل پر شور خبر دارم من

شب زیبائی و روز طرب انگیز رسید

ساقی میکده با ساغر لبریز رسید

امشب از نور دل فاطمه صحبت دارم

با شما صحبتی از جلوه عصمت دارم

سخن از شادی گل های مسرت دارم

خبر از آینه ی عشق و محبت دارم

غرق شیدائی و شورم اگر از شور حسین

جبرئیلم که خبر می دهم از نور حسین

شهر یثرب ز رخش نورٌ علی نور بود

رشک فردوس برین رشک دل طور بود

خاطر اهل ولایت همه مسرور بود

خانه فاطمه پر ولوله و شور بود

مرتضی شکر خدا کرده و رویش بوسد

مصطفی گریه کنان زیر گلویش بوسد

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-ولادت




روز الست، روز ازل، لحظه های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی

کم کم شدیم بین همه آشنای عشق

چشمی میان آن همه ما را سوا نمود

دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق

دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان

ما را صدا نمود کسی با صدای عشق

روز الست لحظه ی آغاز عاشقی

ما را خدا نمود اسیر خدای عشق

عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان

روز ازل حسینیه شد سینه هایمان

ادامه نوشته

مدح امام حسین


قبله ام روی تو و خانه ی تو جای من است

یا حسین ورد زبان من و لبهای من است

مُرده آرند به هر محفل تو زنده شود

مجلس روضه ی تو وادی سینای من است

رَدَم از خویش نکردی و پناهم دادی

این همه لطف ، برازنده ی آقای من است

کودکی بیش نبودم به تو وابسته شدم

جزو عشاق حسابم نکنی وای من است

همه ی دلخوشی من به تو و خواهر توست

گریه کردن به شما لذت دنیای من است

به تو بد کرده ام و باز امیدم این است

که حسین بن علی شافع فردای من است

هر زمانی که سه بار عرض سلامت گویم

بار سوم نشده اشک به سیمای من است

مادرت خواست که غیر از تو به کس رو نزنم

این هم از مرحمت مادر مولای من است

عید است و جهان روضۀ رضوان حسین است

عید است و جهان روضۀ رضوان حسین است
از عرش الی فرش، گلستان حسین است
بـا گریـۀ شـوق نبـی و حیــدر و زهـرا
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شـده فطرس متوسّل
خلق دو جهان دست به دامان حسین است
ای خیـل مـلک حـرمت او پاس بدارید
کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش
زیرا که خداوند ثناخـوان حسین است
«فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا
العفو بگو، عفو به فرمـان حسین است
گمــراه نگــردید کــه مصباح هدایت
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نــه فقــط بــر در او بــرد تــوسّل
عالـم بـه سـر سفرۀ احسان حسین است
آزادگـی و غیــرت و ایثــار و شجــاعت
این چـار، الفبـای دبستـان حسین است
بـا خــون شهیــدان بنویسید و بخوانید
این بیت که سرلوحۀ دیوان حسین است
سـردادن و مهـلت بــه ستمــکار ندادن
خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است
گـــر تشنــه‌لبِ آب بقاییــد، بیاییــد
سرچشمۀ آن در لبِ عطشان حسین است
شیعـه اسـت کـه تـا دامنـۀ صبح قیامت
با آتش دل شمع شبستـان حسین است
ای شیعـه مکـن بــر دگــران باز درِ دل
ایـن خانـۀ آتـش‌زده از آن حسیـن است
خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی
والله قسـم خـون جوانـان حسیـن است

تا صبـح قیـامت بـه سـر نیـزه عیان است
هفتـاد و دو آیـه که ز قرآن حسیـن است
بر گوهــر اشکــش نتــوان یافــت بهایی
آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است
در معرکـۀ عشـق نگـه کـن کــه ببینـی
سرها همه چون گوی به چوگان حسین است
اعجـاز مسیحـا کنـد از زخـم تـن خود
هر کشته که افتاده به میدان حسین است
حاشا که ز شمشیر ستمگـر بهـراسیم
در سینۀ ما چاک گریبان حسین است
هرگـز نـرود آبـش بـا کفـر به یک جو
تا امـت اسـلام، مسلمـان حسین است
حـق است اگر ناز فروشیـم به فردوس
زیرا دل ما روضۀ رضوان حسین است
«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست
ایـن از اثـرِ فتــح نمایان حسین است

اي دلنواز قاري قرآن خوش آمدي


اي دلنواز قاري قرآن خوش آمدي

               در بيت وحي با لب خندان خوش آمدي

اي العطش ترانه ي قبل از ولادتت

                مادر فدات با لب عطشان خوش آمدي

اي تشنه! شير مادرت از غصه خشك شد

       از بس كه بود صوت تو سوزان خوش آمدي

گريه مكن كه كشته اشك خدا شدي

             خون خدا ! به جمع شهيدان خوش آمدي

اشك تو از تلاطم درياست بيشتر

ادامه نوشته

روز میلاد سید الشهداست


با اجازه ز حضرت زهرا
اذن می خواهم از تو یا مولا
می روم تا خدا به آن بالا
تا بخوانم ز علم الاسماء
 شاد و خرسند کل ارض و سماست
روز میلاد سید الشهداست
می نویسم به وسعت دنیا
جوهرم آب آبی دریا
دفترم شد تمام صحرا ها
تا نویسم به مدح آن آقا
با تو طی شد تمام روز و شبم
یا حسین است تا ابد به لبم
بر فراز است تا ابد علمت
بوسه ها می زنیم بر قدمت
زنده هستم زفیض دم به دمت
نام ما نیفتد از قلمت
بین سر ها اگر سری داریم
به خدا خوب دلبری داریم
شاعر:حامد ظفر

مرا با عشق عترت زاده مادر

مرا با عشق عترت زاده مادر

مرا شیر مَحبت داده مادر

نباشد لَنگ در محشر كُمیتم

كه من از دوستان اهلبیتم

شدم از خردسالی بی اراده

ارادتمند، بر این خانواده

سر این سفره عمری ریزه‌خوارم

ولینعمت بجز ایشان ندارم

خدا داند كه بر ایشان چه داده‌ست

كه خود هم عاشق این خانواده‌ست

چُنان كعبه سیه‌پوش حسینم

غلام حلقه در گوش حسینم

مرا جز عشق او سرمایه‌ای نیست

به سر جز سایه‌ی او سایه‌ای نیست

نه هر اهل دلی دلداده‌ی اوست

كه مستی‌ها همه از باده‌ی اوست

گر اینجا مرثیت‌خوان حسینم

در آنجا هم سر خوان حسینم

بدو وابسته باشد تار و پودم

و زو باشد همه بود و نبودم

چو اینجا انتسابم با حسین است

به فردا هم حسابم با حسین است

خوش آن عاقل كه شد دیوانه‌ی او

كِشد مرغ دلش را دانه‌ی او

دلم را اشك عشقش شستشو داد

مرا در چشم مردم آبرو داد

دلی را كآتش عشقش فروزد

یقین دارم كه در دوزخ نسوزد

دل سنگ آب شد؛ علی انسانی

مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد

مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد

پیک شادی ز بر حضرت جانان آمد

مژده ای دل که برای دل غمدیده ما

هدهد خوش خبر از نزد سلیمان آمد

خیز ای دل تو بیارای کنون بزم طرب

که دگر موسم اندوه به پایان آمد

مطربا نغمه نو ساز کن و پای بکوب

که به ما مژده وصل شه خوبان آمد

ساقیا باده بده خود بنما سرمستم

زان می‌ای کو به تن خسته ما جان آمد

ظلمت و تیرگی شام الم رفت کنون

روز شادی شد و خورشید فروزان آمد

غنچه‌ی دهر در این روز بخندید دگر

که به بستان علی نوگل خندان آمد

عطر پاشید به بستان که همه عطرآگین

سمن و یاسمن و سنبل و ریحان آمد

بلبل از لب به ترنم بگشاید نه عجب

که به گلذار نبی بلبل خوش خوان آمد

گوهری از صدف بحر کرم گشت عیان

که به توصیف رخش لولو مرجان آمد

نور حق جلوه به برج شرف زهرا کرد

بین به این نور که این گونه درخشان آمد

وه چه روزی است مبارک ز قدوم شه دین

موسم مغفرت و رحمت یزدان آمد

روز فرخنده میلاد حسین ابن علی(ع)

مژده‌ی خامُشی آتش نیران آمد

باعث کون و مکان منشاء ایجاد حسین

که وجودش به جهان مفخر انسان آمد

مظهر ذات خدا سبط رسول دو سرا

نور چشمان علی آن شه مردان آمد

حیف و صد حیف که در واقعه کرب و بلا

بر تن خسته او ظلم فراوان آمد

بر سر عهد و وفا در ره معشوق نگر

خود فدا کرد که سالار شهید آن آمد

ای غلامان اگرت بار گنه سنگین شد

غم مخور چونکه حسین شافع عصیان آمد
 

كیمیای اشك؛ سید جلال یاسینی

اشعار میلاد امام حسین و قمر منیر بنی هاشم علیه السلام

امشب برای  فاطمه  گوهر  رسیده است

شادی به قلب و جان پیمبر رسیده است

حیدر نظاره کن که دلبر رسیده است

مژده بده  حسن   برادر رسیده است

 

کوری چشم دشمن زهرا و مرتضی

حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا

 

او آمده تا که خدایی کند مرا

مشغول کسب و کار گدایی کن مرا

بال و پرم دهد هوایی کند مرا

امشب زلطف کرببلایی کند مرا

 

او امده تا که مرا مبتلا کند

عاشق ترین گدا کند و پر بها کند

 

ای مدعی جذبه ی روحانی اش ببین

بالاترین رتبه ی عرفانی اش ببین

از کودکی قاری قرانی اش ببین

عشاق این قبیله ی سلمانی اش ببین

 

مجنون اگر که خواستی ز ایرانی اش بخوان

اسلام ما همه  زمسلمانی اش بدان

 

این بزم عیش بایم چه عالی است

اینقدر عالی است که گویا خیالی است

فطرس به گریه گفت که بالم چه بالی است !

جایش چقدر خواهر ارباب خالی است

 

این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود

کامل بدون تک یل حیدر نمی شود

 

آن تک یلی که علمدار کربلاست

ساقی خیمه ها و سپهدار کربلاست

امید بچه هاست  و سردار کربلاست

عشق حسین و زینب و غمخوار کربلاست

 

از مادر ادب  ادب آفریده اند

یک بار جز احد ز او کی شنیده اند

 

وقتی رسید شادی به این انجمن رسید

پایان غصه و درد  و محن رسید

خنده به لبهای حسین و حسن رسید

حیدر به غمزه گفت -  عجب ...مثل من رسید !

 

سائل بیاورید  کرم بی حساب شد

دوران مستی و می و جام و شراب شد

 

کودک که در خانه ی مولا بزرگ شد

با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد

تحت تعلم حسنین  تا بزرگ شد

شیری برای روز مبادا بزرگ شد

 

مشکی به دوش گرفت و به آب زد

مرحم به زخم های وجود رباب زد

 

رفت و نیامد و به حرم التهاب شد

رویای اب بود که  دیگر سراب شد

با تیر حرمله علی اش تا که خواب شد

شرمنده از خجالت او افتاب شد

 

حالا حسین یکه و تنها و دشمنان

صحبت ز سنگ های زمخت و سر سنان

 

مظلوم واقع شد  عاقبتش هم غریب شد

عیسای خانواده شد و بر صلیب شد

در سجدههای عاشقی خدالتریب شد

جرمش چه بود حسین که شیب الخضیب شد ؟

 

زینب که بعد از او پیام اورش شده

یک شیرزن که یک تنه خود لشگرش شده

 

((حقش نبود کعبه ی نیلوفرش کنند))

در طول آن سفر مدام مضطرش

یکباره بی برادر و بی معجرش کنند

بر نیزه سایه ی بالا سرش کنند

یاسر مسافر

اشعار میلاد حضرت سید الشهدا(ع)


 

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما را اسير خال روي لب نوشته اند

 

در اعتکاف گيسوي تو سالهاي سال

مشغول ذکر و سجده و يا رب نوشته اند

 

در مسجد الحرام خم ابروان تو

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

 

در محضر نگاه الهی تو مرا

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

 

شبهاي جمعه که دل من مست کربلاست

از اشتياق وصل لبالب نوشته اند

 

با يک نگاه مادرت اينجا رسيده ايم

با اين دلي که فاطمه مذهب نوشته اند

 

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

ما را فداي دلبر زينب نوشته اند

 

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

اصلاً مرا غبار حرم می کنی بس است

 

شرط نزول کوثر رحمت دعاي توست

اصلاً تمام خلقت عالم براي توست

 

بالاتري ز درک تمام جهانيان

وقتي که انتهاي جهان ابتداي توست

 

حتي نداشت روح الامين اذن پر زدن

آنجا که از ازل اثر رد پاي توست

 

بي حب تو کسي به سعادت نمي رسد

رمز نجات اهل زمانه ولاي توست

 

آسوده خاطران هياهوي محشريم

وقتي رضاي حضرت حق در رضاي توست

 

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسين

تنها بهشت اهل ولا ، کربلاي توست

 

در آستانة تو کسي نا اميد نيست

صحن امير علقمه دار الشفاي توست

 

از ابتداي صبح ازل فضل مي کني

ما را گداي دست اباالفضل مي کني

 

وقتي که هست دوش نبي آسمان تو

يعني تو از پيمبري و او از آن تو

 

فرزند خويش را به فداي تو کرده است

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

 

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

با بوسه هاي دم به دمش بر دهان تو

 

فرمود هفت مرتبه تکبير عشق را

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

 

آواي «من أحب حسينا» وزيده است

هر روز پنج مرتبه از آستان تو

 

ما از در حسينيه جايي نمي رويم

هستيم تا هميشه فقط در امان تو

 

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

آنجا که صبح مي گذرد کاروان تو

 

اين اشکها براي دلم توشه مي شود

اذن طواف مرقد شش گوشه مي شود

 

حال و هواي قلب من امشب کبوتريست

وقتي که کار صحن و سراي تو دلبريست

 

شبهاي جمعه عکس حرم زنده مي شود

تصوير رقص پرچم و گنبد چه محشريست

 

ما را اسير عشق تو کرده، تفضلت

با اين حساب کار شما ذره پروريست

 

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

آقا ارادتم به شما ارث مادريست

 

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

اصلا بناي هيات ما روضه محوريست

 

ما سالهاست در غم تو گريه مي‌کنيم

هم ناله با محرم تو گريه مي‌کنيم

 

یوسف رحیمی

اشعار ولادت امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع)

اشعار ولادت امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع) - یاسر مسافر

 

امشب براي فاطمه گوهر رسيده است

شادي به قلب و جان پيمبر رسيده است

حيدر نظاره كن كه دلبر رسيده است

مژده بده حسن برادر رسيده است

 

كوري چشم دشمن زهرا و مرتضي

حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا

 

او آمده تا كه خدايي كند مرا

مشغول كسب و كار گدايي كند مرا

بال و پرم دهد هوايي كند مرا

امشب زلطف كرببلايي كند مرا

 

او آمده تا كه مرا مبتلا كند

عاشق ترين گدا كند و پر بها كند

 

اي مدعي جذبه ي روحاني اش ببين

بالاترين رتبه ي عرفاني اش ببين

از كودكي قاري قراني اش ببين

عشاق اين قبيله ي سلماني اش ببين

 

مجنون اگر كه خواستي ز ايراني اش بخوان

اسلام ما همه زمسلماني اش بدان

 

اين بزم عيش بايم چه عالي است

اينقدر عالي است كه گويا خيالي است

فطرس به گريه گفت كه بالم چه بالي است !

جايش چقدر خواهر ارباب خالي است

 

اين بزم عيش بي مي و ساغر نمي شود

كامل بدون تك يل حيدر نمي شود

 

آن تك يلي كه علمدار كربلاست

ساقي خيمه ها و سپهدار كربلاست

اميد بچه هاست و سردار كربلاست

عشق حسين و زينب و غمخوار كربلاست

 

از مادر ادب ادب آفريده اند

يك بار جز احد ز او كي شنيده اند

 

وقتي رسيد شادي به اين انجمن رسيد

پايان غصه و درد و محن رسيد

خنده به لبهاي حسين و حسن رسيد

حيدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسيد

 

سائل بياوريد كرم بي حساب شد

دوران مستي و مي و جام و شراب شد

 

كودك كه در خانه ي مولا بزرگ شد

با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد

تحت تعلم حسنين تا بزرگ شد

شيري براي روز مبادا بزرگ شد

 

مشكي به دوش گرفت و به آب زد

مرحم به زخم هاي وجود رباب زد

 

رفت و نيامد و به حرم التهاب شد

روياي اب بود كه ديگر سراب شد

با تير حرمله علي اش تا كه خواب شد

شرمنده از خجالت او افتاب شد

 

حالا حسين يكه و تنها و دشمنان

صحبت ز سنگ هاي زمخت و سر سنان

 

مظلوم واقع شد عاقبتش هم غريب شد

عيساي خانواده شد و بر صليب شد

در سجدههاي عاشقي خدالتريب شد

جرمش چه بود حسين كه شيب الخضيب شد ؟

 

زينب كه بعد از او پيام آورش شده

يك شيرزن كه يك تنه خود لشگرش شده

 

ياسر مسافر

 

********************

 

اشعار میلاد امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

اگر چه بال و پر ناتوانمان دادند

ولی برای پریدن زمانمان دادند

 

خبر دهید دوباره به بال فطرس ها

مجال پر زدن آسمانمان دادند

 

به احترام ملائک امانت حق را

به دست فاطمه ی مهربانمان دادند

 

بدون واسطه امشب کنار سجاده

تمام حسن خدا را نشانمان دادند

 

قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر

برای بردن نامت زبانمان دادند

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

 

برای آن که بیابیم ما خدایت را

گرفته‌ایم نشانی ردَپایت را

 

برای آن که به سمت خدایشان ببری

گرفته اند ملائک نخ عبایت را

 

دل خدای تو هم تنگ می شود ای آقا

نمی شنید اگر یک شبی صدایت را

 

فرشتگان مقرب هنوز حیرانند

تو را به سجده درآیند یا خدایت را

 

زمین به دور خودش چرخ می زند تا که

نشان دهد به سماوات کربلایت را

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

 

خدای عشق به مژگان تر کشید تو را

به وقت نافله های سحر کشید تو را

 

نه از برای زمین ها و آسمان ها بود

فقط برای خودش بود اگر کشید تو را

 

تو را مشاهده کرد و اسیر رویت شد

که از جمال خودش خوب تر کشید تو را

 

تو مثل جام پر از عشق و عاشقی بودی

که زینب آمد و یکباره سر کشید تو را

 

برای آنکه نشان زمینیان بدهد

سوار نی شدی و در سفر کشید تو را

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

 

تو آسمان بلندی و ما کبوتر ها

نمی رسند به بالای بامتان پرها

 

بدون بردن نام تو بی نتیجه بود

توسَل سر سجاده ی پیمبرها

 

شریعت از سخن تو حیات می گیرد

تویی که جاذبه بخشیده ای به منبرها

 

تو جای خود که قیامت کسی نمی داند

کجاست حدَ نصاب مقام نوکرها

 

تو مثل کعبه‌ی سیار آسمان بودی

که در طواف تو بودند جمله ی سرها

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

 

تو بی کران، تو بلندی، تو آسمان، تو صعود

تو آفتاب، تو دریا، تو آب هستی و رود

 

حکایت من و چشمم حکایت عبد است

حکایت تو و چشمت حکایت معبود

 

و قبل از آنکه شود جبرئیل حاجی عشق

کبوتر حرمت بود و کربلایی بود

 

یکی ز گریه کنان مُحرمت موسی

یکی ز مرثیه خوانان ماتمت داود

 

به نیت همه‌ی خانواده ی پیغمبر

"حسین منی انا من حسین" می‌فرمود

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

 

رسیده است  زمان غروب عاشورا

چه می کشد ز وداع تو زینب کبری

 

تو روی شانه‌ی جبرئیل منزلت داری

به زیر این همه نیزه چه می کنی آقا ؟

 

میان این همه نیزه که رو به پایین اند

صدای زینب کبراست می رود بالا

 

حسین توست جدَا ولی بدون سر است

مُرمّل بدماء و مُقطّعُ الأعضا

 

کنار چشم ملائک به سمت تو خم شد

گذاشت روی گلوی بریده لب ها را

 

امام سوم دنیا، امام عاشورا

اگر تویی هدف عشق خوش به حال خدا

 

علی اکبر لطیفیان

 

*******************

  

اشعار ولادت امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

 

الهی روی خلوتی هم نبیند

شلوغی این کوچه هایی که دارید

 

مجال عرق ریختن هم ندادید

به پیشانی این گدایی که دارید

 

نمی خواهم اصلا بفهمم که ما را

کجا می برد رد پایی که دارید

 

همین که شما می بریدم، یقینا

شبی می رسم تا خدایی که دارید

 

از امروز ناله رسان حسین است

پر فطرس بینوایی که دارید

 

برایم هوای بهشتی بالا

حرام است با کربلایی که دارید

 

شما با خدا با خدا با خدایید

ومن با شمایم شمایی که دارید...

 

...مرا خیمه کربلا می نویسید

دخیل حسینیه ها می نویسید

 

دل بیقرار اختیاری ندارد

اسیر است و راه فراری ندارد

 

مقامات عاشق فنا می پذیرد

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

 

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

چه بهتر دل بیقراری ندارد

 

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است

شبیه درختی که باری ندارد

 

دل بی حسین از گل بدترین هاست

دل بی حسین اعتباری ندارد

 

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

 

همه زیر پایند و بالا حسین است

همه قطره اند و دریا حسین است

 

چه رسم خوشی که زمان تولد

کلام نخستین ما یا حسین است

 

حسن هم حسین است ، علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

 

حسن یا علی فاطمه یا محمد

تجلی این چهارتن با حسین است

 

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

تجلی " لا ذکر الا حسین " است

 

گنهکارها نیز ترسی ندارند

قیامت اگر دست آقا حسین است

 

شه عالمینیم ، الحمدلله

غلام حسینیم ، الحمدلله

 

ندیدم کسی را گدایش نباشد

مسلمان یا ربنایش نباشد

 

مسیر تکامل یقینا محال است

اگر کربلا انتهایش نباشد

 

برای جهنم چه خوب است، هر که

حسین بن زهرا برایش نباشد

 

مگر می شود؟نه...نه... امکان ندارد

خدا باشد و کربلایش نباشد

 

خدایی که دار و ندارش حسین است

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

 

یقین کشتی او نجاتی ندارد

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

 

حسین آمد و بال ها گریه کردند

تمامی گودال ها گریه کردند

 

پر ما کجا؟وسعت آسمانت

پریدن کجا؟قبه ی لا مکانت

 

حسن هم به پای تو قد راست می کرد

ادب داشت ، پیشت امام زمانت

 

تو بالا نشینی ، چگونه نباشد

سر شانه های پیمبر مکانت

 

تویی سنت هفت تکبیر احرام

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

 

شما هر دو در حال ارتزاقید

اگر می گذارد دهان بر دهانت

 

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

یقین کن که می داد روزی نشانت

 

خداوند مثل تو دیگر ندارد

شبیه تو دارد اگر ،خب بیارد

 

من و سالها جستجویت حسین جان

من و منت گفتگویت حسین جان

 

مگر می شود من به پایت نیفتم

من و سجده بر خاک کویت حسین جان

 

من عادت ندارم شبی بی تو باشم

من و هیئت کو به کویت حسین جان

 

به والله خوابش نمی برد زهرا

نمیشد اگر شانه مویت حسین جان

 

گلوی تو عادت به نیزه ندارد

به قربان زیر گلویت حسین جان

 

چقدر آه گفتی جوابت ندادند

چقدر آب گفتی و آبت ندادند...

 

علی اکبر لطیفیان

**

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

*******************

  

اشعار ولادت امام حسین(ع) - ولی الله کلامی زنجانی

 

من آن شب خیز بیدارم زجان مشتاق دیدارم

به نان او خریدارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم که او پرورده زهراست

حسین آزاده سردار کفن پوشان عاشوراست

جهان تشنه حسین سقا همه قطره حسین دریا

حسین گل من ولی خارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم سرو جانم به قربانش

شب میلاد آمد فطرس و بگرفت دامانش

خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش

بگفتا نوکر یارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم چو او محبوب جانان شد

ورا در سوم شعبان ملک گهواره جنبان شد

امین وحی از رویش ببوسید و ثناخوان شد

که ای خلاق دادارم حسن را دوست می دارم

**

مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا

که ای خیر النسادر دل مرا رازیست پر معنا

ندانم از چه بی تاب است آخر این دل شیدا

به عشق او گرفتارم حسین را دوست می دارم

**

به سلمان فاطمه فرمود کای سردار ایرانی

تو را در دل بود دردی ندارد هیچ درمانی

مرا هم اینچنین دردیست در سینه پنهانی

خدا می داند اسرارم حسین را دوست می دارم

**

غرض سلمان و زهرا ب حضور مرتضی رفتند

محبان مشکل خود را برآن مشکل گشا گفتند

به جای چاره جویی از علی این نکته بشنفتند

منی که فخر ابرارم حسین را دوست می دارم

**

کلید حل این مشکل به دست مصطفی باشد

سه عاشق آمدند آنجا که طا ها را سرا باشد

رسول الله فرمود عشق من بیش از شما باشد

حسین منی اذکارم حسین را دوست می دارم

**

چو حل این معما بر پیمبر نیز مشکل شد

به لب نیکو پیامی جبرئیل از عرش نازل شد

بشارت یا رسول الله حدیث عشق کامل شد

قسم بر چرخ دوارم حسین را دوست می دارم

**

ولی الله کلامی زنجانی

 

*********************

 

اشعار میلاد امام حسین(ع)

   

روز ازل که قسمت ما را نوشته اند

ما را به نام حضرت دریا نوشته اند

 

کار جنون ما به تماشا کشیده است

ما را غبار محمل لیلا نوشته اند

 

بر روی بال های تمام فرشتگان

از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند

 

یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم

ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند

 

گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم

تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند

 

روز ازل مقابل اسمی که تا ابد

یک یا حسین گفته مسیحا نوشته اند

 

همچون تو را نه این که دوعالم ندیده است

مثـل تو را به خـاک خـدا هم ندیده اسـت

 

آن جلوه ای که نور تو را آفریده است

در پیش خویش قبله نما آفریده است

 

آیینه ای گرفت و خودش را نظاره کرد

یعنی خدا دوباره خدا آفریده است

 

حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست

محض گل جمال شما آفریده است

 

یک کعبه را برای خودش خلق کرده است

شش گوشه را به خاطر ما آفریده است

 

تا قبله را برای همیشه نشان دهد

در خاک خویش کرب و بلا آفریده است

 

جبریل زیر پای تو فهمیده است

غیر این بال رو برای کجا آفریده است

 

مردم شنیده اند و لیکن ندیده اند

ما دیده ام آنچه که مردم شنیده اند

 

شب با قنوت های شبت روشنا گرفت

اصلاً تمام عرش در این سایه جا گرفت

 

ازآن زمان که دورسرت چرخ می زند

خورشید و آسمان و زمین هم بها گرفت

 

این حُسن را بگو که خدا ازکجا کشید؟

این عشق راببین که درین سینه جاگرفت

 

این دل کجا و آن همه الطافتان کجا

دست مرا عنایت آن خاک پا گرفت

 

چون فطرسیم گرچه به زنجیر می شویم

شـــکر خدا که پای شما  پیر می شویم

 

تو انتهای جاده “قالوا بلی” شدی

زهرا شدی، علی شدی و مصطفی شدی

 

روزی که هر فرشته بر آدم به سجده رفت

ای سِر ناگشوده حق بر ملا شدی

 

در سایه سار جلوه ات عباس قد کشید

یعنی چقدر بی حد و بی انتها شدی

 

ما قسمت همیم، خدا خواست اینچنین

ما بر تو مبتلا تو به ما مبتلا شدی

 

ما قسمت همیم که با عمر روزگار

ما دردمند عشق و تو دار الشفا شدی

 

دید که بی کسیم و نداریم دل خوشی

همسایه قدیمی این چشم ها شدی

 

تا زنده ایم پای شما گریه می کنیم

با آرزوی کرب و بلا گریه می کنیم

 

تو تشنه دریغ ز یک جرعه آه، آه

تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه

 

در زیر نیزه های شکسته نهان شدی

با زخم های تازه تر و بی حساب، آه

 

یک سوی صدای العطش آرام میرسید

یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه

 

یک سو صدای ضجه زینب بلند بود

یک سو صدای مادرت اما کباب، آه

 

یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون

یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه

 

**

هستی بهانه بود که سری نهان شود

مستی بهانه بود که ساقی عیان شود

 

خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد

تا معنی وجود زمین و زمان شود

 

با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق

وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود

 

حتی بهشت با سر مژگان رسیده است

جارو کش همیشه این آستان شود

 

تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری

سوگند بر خدا که خداییش محشری

 شعر شاعر

امام حسین(ع)-ولادت


فقیر روی حسینم كه قبله ام عشق است

گدای كوی حسینم كه قبله ام عشق است

به لطف دوست منم از تبار احبابش

محب كوی حسینم كه قبله ام عشق است

به رسم عشق دعا گوی جمع عشاقم

كه راه پوی حسینم كه قبله ام عشق است

چو پرچمی كه نشان از طریقتی دارد

رهی به سوی حسینم كه قبله ام عشق است

سر قنوت نماز هر آنچه می گویم

به گفتگوی حسینم كه قبله ام عشق است

من از سبوی ولایت شراب می نوشم

خراب خوی حسینم كه قبله ام عشق است

مرا پناه به جز كشتی نجاتش نیست

پناه جوی حسیننم كه قبله ام عشق است

حسین كیست كه در هر بلا هوَالتسلیم

همان در صف قالو بلا هوَالتسلیم

***

من از دیار حبیبم كه مست دلدارم

هزار بار برای حسین جان دارم

من آن غلام سیاهم كه رو سفید شوم

چو سر به خاك قدوم حسین بگذارم

ز جان نثاری عابس گرفته ام الهام

كه در جهاد شجاعانه راه بسپارم

منم كه فطرس پر سوخته به محضردوست

همیشه وقت سلامش گرفته آمارم

قسم به بوسه احمد به زیر غبغب او

برای بوسه ای از گرد پاش بیمارم

به زلف باد صبا آشیانه می سازم

كه هست حامل انفاس قدسی یارم

دخیل باده ی سقَای تشنه می بندم

چنانچه تشنه ی صهبای آن علمدارم

خوشم كه بر سر خود تاج انَّما دارم

ز ال فاطمه ارباب انبیا دارم

زكوی دوست خوشم هر بلا بگیرم من

دلی دهم جگری مبتلا بگیرم من

***

هزار سر شوم و روی نیزه بنشینم

پیاله‌ای چو ز جام بلا بگیرم من

به اعتبار چهل سال نوكری اینك

سزاست تذكره ی كربلا بگیرم من

خدا نیاورد آندم كه در همه عمرم

به غیر راه شهیدِ ولا بگیرم من

نه در خوشی بشوم گم نه در بلا ناشكر

پیام لطف زهر ابتلا بگیرم من

پل صراط كه مشكل ترین گذرگاه است

به سادگی ز حبیبم صلا بگیرم من

چوداد  فاطمه هم وزن موی او نقره

نشسته ام ز قدومش طلا بگیرم من

سئوال رزق خدا هم سلیقه می خواهد

گدا زلقمه از آن عقیقه می خواهد

***

میان خانه ی زهرا عجب صفایی بود

سرور و شور و شعف ورد آشنایی بود

ز طاق عرش معلَی ستاره می بارید

هبوط نور در آن بیت روشنایی بود

ز آسمان به زمین نه كه از زمین به سما

شعاع تابش خورشید ماجرایی بود

قدوم عرشی سلطان عشق در یثرب

به روی بال ملائك عجب خدایی بود

پای روضه از آنجا گذاشت پیغمبر

كه بوسه زد به گلویش چه روضه هایی بود

به سینه می فشرد مصطفی حسینش را

كه روی سینه ی احمد چه كربلایی بود

چه مایعی زسر انگشت جد خود نوشید!

زرنگ آن می الوان لبش حنایی بود

ولادت پسر فاطمه تماشایی است

شهادت پسر بوتراب غوغایی است