حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

گر چه تو مظهر صبری و رشیدی بانو

گل پرپر شده ی دست پلیدی بانو

من همان رو سیه بر سر بازار تواَم

برده ای مثل مرا خوب خریدی بانو

رو به هر کس که زدم زود مرا پس میزد

تو فقط روی سرم دست کشیدی بانو

اگر اینجام تو هستی که دعایم کردی

و به داد من بیچاره رسیدی بانو

بی سبب نیست اگر قبر شما پنهان است

خیری از مردم این شهر ندیدی بانو

قصه این است کسی راه تو را سد میکرد

مثل شمعی وسط کوچه چکیدی بانو

و شنیدی که علی سر به گریبان میگفت

من بمیرم که چنین زود خمیدی بانو

مانده هاجر متحیر ز تو آن وقتی که

کوچه تا کوچه دویدی و دویدی بانو

هر شب جمعه صدایی ز حرم می آید

ناله های پسرم وا پسرم می آید...

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند

شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند

آدم هبوط کرد که همسایه اش شود

یعنی بهشت با نجفش مو نمیزند

حق با علی ست در همه احوال پس خدا

هر جا علی ست حرف ترازو نمیزند

تعظیم می کنم به نجف صبح و ظهر و شام

قلبم خدا گواست که بی او نمیزند

آیینه دار غیرت هر کس که مرتضاست

از تنگنای حادثه زانو نمیزند

**

یک تن نگفت در وسط کوچه ها کسی

در پیش مرد لطمه به بانو نمیزند

این روزها پرستوی مجروح مرتضی

از درد شانه شانه به گیسو نمیزند

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

از باغ نشسته در خزان آقا جان

حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان

زهرا به زمین خورد و علی را بردند

این جمعه خودت را برسان آقا جان

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

عزیزم این دم آخر مرا عذاب نده

گُل امید علی را به دست آب نده

سلام های مرا شهر بی‌جواب گذاشت

تو هم سلام مرا خواستی جواب نده

مرا به غربت خود واگذار کن اما

به بچه‌های خود این قدر اضطراب نده

شکسته بال‌و‌پرت را برای دلخوشی‌ام

درون لانه‌ی آتش گرفته تاب نده

خسوف را چه کسی لای روسری بسته؟!

کبودِصورت خود را چنین حجاب نده

چرا به دخترمان گفته‌ای که پیش پدر

لباس‌های مرا شُستی؛ آفتاب نده

حسین؛ نیمه‌شب آبی اگر که خواست، بخواب!

شکسته بازویت، او را به زور آب نده

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند

این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن

بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو

رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو

با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی

مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟

فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی

چند روز دیگری هم باش مهمان علی

زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه

من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه

ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم

من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم

قول های آن شب پیوندمان یادت که هست

حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست

یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم

در غریبستان دنیا آشنای هم شویم

کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند

قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند

بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم

از امانت داری ام دارم خجالت می کشم

آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند

همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند

بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست

پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست

گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم

امتداد این جسارت می رسد بر زینبم

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

مبر ز خانۀ حیدر صدای گرمت را

علی بگو...شنوم آن نوای گرمت را

ز چشم من مبری خنده های گرمت را

بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را

قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست

در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست

 

بتاب در دل شبهای تار من زهرا

بمان برای همیشه کنار من زهرا

ببین به حال دل بیقرار من زهرا

انیس بیکسی ام غمگسار من زهرا

به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی

در اوج غصه و غم همزبان من ماندی

 

از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده

تمام خانۀ من از مدار افتاده

حسن ز داغ رخت بیقرار افتاده

غریب و خسته کنار تو زار افتاده

مگو که می روم و می سپارمت به خدا

که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا

 

مرا دوباره صدا کن اباالحسن! زهرا

سخن ز درد جدایی مزن به من زهرا

مگو که دختر تو آورد کفن زهرا

به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا

تن تکیده ز درد و غم تو آبم کرد

نماز خواندن نیمه شبت کبابم کرد

 

به خستگی وجود مطهرت سوگند

به بغض چشم پر از اشک دخترت سوگند

به پارگیِ لب کهنه معجرت سوگند

به زخم گوشۀ ابروی اطهرت سوگند

که خاطرات تو از خاطر علی نرود

توسّلات تو از خاطر علی نرود

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

پاشیده تر از این مگردان لشگرم را

ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو

در خاك بگذارند نیم دیگرم را

بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت

از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را

باور نمی كردم كه روزی پیش چشمم

از پا بیندازد غلافی همسرم را

تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم

حالا بیا و جمع کن خاکسترم را

هرشب حسن در خواب میگوید مغیره

دست از سرش بردار کشتی مادرم را

**

دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت

فردا بسوزانند با طفلان حرم را

از كربلا دیشب صدایی را شنیدم

انگار طفلی گفت عمه معجرم را...

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد

آن بانویى كه در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد

چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

در شعله ابراهیم پس زد امتحان را...

زهرا ولى با جسم و جانش امتحان داد

وقتى بلا تقسیم شد او مادرى كرد

مادر به جاى شیعیانش امتحان داد

آیا كسی چون او سه شب هنگام افطار

با بخشش خرما و نانش امتحان داد؟

كورى چشم ..... ، به به خدیجه

این دخترت با خاندانش امتحان داد

با خطبه ى خود اولى را خوب ادب كرد

احقاق حق را با زبانش امتحان داد

وقتى على را یك تنه آورد خانه

شهر مدینه قهرمانش امتحان داد

زهرا سراپا ، پاى حیدر ایستادو

پاى علی قدكمانش امتحان داد

با گریه هاى او مدینه زیر و رو شد

ساكت نشد ، اشك روانش امتحان داد

وقف شلوغى نجف ، وقف على كرد

آرى ، مزار بى نشانش امتحانش داد

اما على در كوچه ها سخت امتحان شد

ناموسش افتاد و توانش امتحان داد

در امتحان داد آه مسمار امتحان داد

حتى مغیره تازیانه ش امتحان داد

میخ در خانه شهادت میدهد كه

هم پهلویش ، هم استخوانش امتحان داد

مادر همانجا سینه اش آسیب دید و

جاى همه سینه زنانش امتحان داد

اما حسینش گوشه گودال ، تشنه

در پیش چشم خواهرانش امتحان داد

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

عزیزم این دم آخر مرا عذاب نده

گُل امید علی را به دست آب نده

سلام های مرا شهر بی‌جواب گذاشت

تو هم سلام مرا خواستی جواب نده

مرا به غربت خود واگذار کن اما

به بچه‌های خود این قدر اضطراب نده

شکسته بال‌و‌پرت را برای دلخوشی‌ام

درون لانه‌ی آتش گرفته تاب نده

خسوف را چه کسی لای روسری بسته؟!

کبودِصورت خود را چنین حجاب نده

چرا به دخترمان گفته‌ای که پیش پدر

لباس‌های مرا شُستی؛ آفتاب نده

حسین؛ نیمه‌شب آبی اگر که خواست، بخواب!

شکسته بازویت، او را به زور آب نده

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

خدا گواست خدایی است روی فاطمه ام

مثال شخص رسول است خوی فاطمه ام

نه اینکه سینه ی او عطری از جنان دارد

بهشت هست شمیمش ز بوی فاطمه ام

تمام خلقت کون و مکان به خاطر اوست

فقط به خاطر یک تار موی فاطمه ام

ولیک حیف کسی حرمتش نداشت نگه

زدند لطمه به روی نکوی فاطمه ام

لگد به پهلوی او خورد و بر زمین افتاد

در آن میانه دویدم به سوی فاطمه ام

برای آنکه نیفتد نگاه نامحرم

عبای خویش کشیدم به روی فاطمه ام

تمام آرزوی شائق است در همه عمر

ز راه لطف شود خاک کوی فاطمه ام

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

پاشیده تر از این مگردان لشگرم را

ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو

در خاك بگذارند نیم دیگرم را

بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت

از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را

باور نمی كردم كه روزی پیش چشمم

از پا بیندازد غلافی همسرم را

تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم

حالا بیا و جمع کن خاکسترم را

هرشب حسن در خواب میگوید مغیره

دست از سرش بردار کشتی مادرم را

**

دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت

فردا بسوزانند با طفلان حرم را

از كربلا دیشب صدایی را شنیدم

انگار طفلی گفت عمه معجرم را...

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند

این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن

بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو

رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو

با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی

مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟

فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی

چند روز دیگری هم باش مهمان علی

زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه

من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه

ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم

من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم

قول های آن شب پیوندمان یادت که هست

حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست

یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم

در غریبستان دنیا آشنای هم شویم

کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند

قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند

بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم

از امانت داری ام دارم خجالت می کشم

آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند

همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند

بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست

پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست

گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم

امتداد این جسارت می رسد بر زینبم

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد

آن بانویى كه در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد

چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

در شعله ابراهیم پس زد امتحان را...

زهرا ولى با جسم و جانش امتحان داد

وقتى بلا تقسیم شد او مادرى كرد

مادر به جاى شیعیانش امتحان داد

آیا كسی چون او سه شب هنگام افطار

با بخشش خرما و نانش امتحان داد؟

كورى چشم ..... ، به به خدیجه

این دخترت با خاندانش امتحان داد

با خطبه ى خود اولى را خوب ادب كرد

احقاق حق را با زبانش امتحان داد

وقتى على را یك تنه آورد خانه

شهر مدینه قهرمانش امتحان داد

زهرا سراپا ، پاى حیدر ایستادو

پاى علی قدكمانش امتحان داد

با گریه هاى او مدینه زیر و رو شد

ساكت نشد ، اشك روانش امتحان داد

وقف شلوغى نجف ، وقف على كرد

آرى ، مزار بى نشانش امتحانش داد

اما على در كوچه ها سخت امتحان شد

ناموسش افتاد و توانش امتحان داد

در امتحان داد آه مسمار امتحان داد

حتى مغیره تازیانه ش امتحان داد

میخ در خانه شهادت میدهد كه

هم پهلویش ، هم استخوانش امتحان داد

مادر همانجا سینه اش آسیب دید و

جاى همه سینه زنانش امتحان داد

اما حسینش گوشه گودال ، تشنه

در پیش چشم خواهرانش امتحان داد