حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

یک درِ چوبی که میسوزد میان شعله ها

میخ های داغِ آن در از خودش سوزان تر است

پشتِ آن در فرض کن حالا که باشد مادری

از تمام دردها این درد بی درمان تر است

فکر کن با ضربه ای حالا همین در وا شود

کشتنِ بانوی خانه بعد از آن آسان تر است

از نوکِ مسمار خون میریخت بر روی زمین

دیدهء مسمار انگار از همه گریان تر است

فضه دستم را بگیر اما خودت تنها بیا

تو بیایی دردم از چشم علی پنهان تر است

کربلا وقتی اضافه بر مدینه می شود

روضه ها سوزان تر و دلهای ما ویران تر است

چشم تارش بین میدان کرد ثابت بر همه

از همه اهل حرم ارباب من عطشان تر است

شمر ، برخیز این گلو را خواهرش بوسیده است

پس بَرَش گردان که تیغ از پشت سر بُرّان تر است

گفت بالای سرش زینب ، چه شد پیراهنت ؟

پیکرت از آنچه میپنداشتم عریان تر

حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه

 

 

در روزهای غم ، ... بفرمایید روضه

در خیمۀ ماتم ، ... بفرمایید روضه

از هر خیابان رد شدم دیدم نوشته

بر روی یک پرچم ، ... بفرمایید روضه

وقتی نبی تا حضرت مهدی می آیند

مردم شماها هم ، ... بفرمایید روضه

از این جوانی خیر می بینید مردم

من خیرِ آن دیدم ، ... بفرمایید روضه

وقت شروعِ مجلس است آماده باشید

بعد از وضو نم نم ، ... بفرمایید روضه

مداح دارد شعر میخواند چه پُر سوز

از نخلۀ میثم ، ... بفرمایید روضه

تا روضه های مادر سادات برپاست

گرچه زیاد و کم ، ... بفرمایید روضه

فرقی ندارد روضه ها ، چه هیأت ما

چه مسجد اعظم ، ... بفرمایید روضه

دیر است مجلس واردِ سینه زنی شد

مداح داده دم ، ... بفرمایید روضه

هم ، سایه ای شد کم ز بیت آل طاها

هم قامتی شد خم ، ... بفرمایید روضه

بر زخمهای سینۀ مادر گذارید

با اشکتان مرهم ، ... بفرمایید روضه

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

 

"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟

این سوز گریه های غریبانه ی علیست -

"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"

در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست

"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"

آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست

"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است

این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست

خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش

از این به بعد، دختر دردانه ی علیست

حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟

"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست

باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟

این جان حیدر است که در حال رفتن است

دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟

در  را که دید فاتح خیبر، زمین نشست

جان علی!  تو گوشه ی بستر چه می کنی؟

پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!

ای پاسخ سلام بدون جواب من

چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من

از کار من همیشه گره باز کرده ای

تنها تو در به روی علی باز کرده ای

هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو

یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو

باشد قبول همسفر من!  برو ولی...

از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...

احساس های دخترمان پس چه می شود؟

تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟

زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!

مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!

حرف از فراق بین تو و من نبود که!

اصلا قرار زود پریدن نبود که!

آتش گرفت بال تو و من گداختم

بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم

دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم

تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم

آن روز روی قلب علی خورد میخ در

بدجور آبروی مرا برد میخ در

آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود

بانو حلال کن که علی دست بسته بود

با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن

کار تورا به فضه کشاندست میخ در

ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش

دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش

ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز

آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

جهان آموخت از تو درس غیرت را

شجاعت را عنایت را کرامت را

مسلمان میشود درسایه سارتو

یهودی دارد از تو این هدایت را

قیامت میکند چادر نمازِ تو

نشان دادی به این عالم اصالت را

پیمبر با تو دلگرم و علی آرام

و دارد هرکه از تو این محبت را ...

شکوفه با نسیمی زود می افتد

گرفت ازباغبان این داغ طاقت را

نه تنها در میان کوچه ها بلکه

نشان دادی تو عمری استقامت را

علی را جور دیگر امتحان کن چون

ندارد لحظه ای او تاب داغت را

نمیدانم چه حالی داشت آن لحظه

که برگرداند مولا آن امانت را

اگر دنیا بهم میریخت معنا داشت

جهان در خود ندید اینگونه غربت را

دلش خون است از این شهر بی انصاف

از آن دستی که گلگون کرد صورت را

بماند روضه ها... داغیست تا محشر

علی برسینه دارد این شکایت را

نمی ماند زمان آن روز می آید

قیامت میکند زهرا قیامت را

فقط آنروز مادر ! از تو میخواهم

شفاعت را شفاعت را شفاعت را

حضرت زهرا(س)-مدح

 

 

حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار

به نام فاطمه، حیران نام فاطمه ام

نگفته حاجتمان را روا كند بانو

همیشه شكر گذار مرام فاطمه ام

تمامی بركات از علی و آل علیست

خوشم كه پیروِ این یك پیام فاطمه ام

سه روز روزه گرفت و غذا به سائل داد

تمام عمر گدای صیام فاطمه ام

چهل نفر همه در جنگ با علی بودند

عجیب در عجب از این قیام فاطمه ام

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

 

اول هر چیز را حیدر مشخص می کند

آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند

حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید

پس هوای خانه را مادر مشخص می کند

چشم می بندم صدای پای مادر درسرم

راه باقیمانده را تا در مشخص می کند

اولش آهسته بعدش با قدم های سریع

روضه را اینگونه تا آخر مشخص می کند

باصدا کردم تجسم صحنه را، ازچشم هم؛

گوش گاهی صحنه را بهتر مشخص می کند

در میان بسترش تکلیف کل شیعه را

فاطمه بایک تکان سر مشخص می کند

درمیان بچه‌های فاطمه ازاین به بعد

سهم غربت را فقط خواهر مشخص می کند

بین آقا زاده هایش هم مسیر روضه را

غالبا فرزند کوچکتر مشخص می کند

سرنوشت عالمی را میخ در معلوم کرد

بعد از این تکلیف را خنجر مشخص می کند

حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه

 

 

فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه (س)

خانه های شهر ما بیت العزای فاطمه (س)

نوکری های مرا در اصل زهرا س می خرد

خادم این خانه هستم با دعای فاطمه (س)

خوشبحال هرکسی که دل به مادر داده است

خوشبحال هر که باشد مبتلای فاطمه (س)

مطمئن هستم نمک گیر علی مرتضاست

عاشقی که خورده از آب و غذای فاطمه (س)

در نماز شب برای ما دعا کرده که هست

این دل ما بی قرار بچه های فاطمه (س)

کوچه ای باریـک ؛ تنهایی و غربت ؛ خشم شب

مانده روی خاک کوچه ردّ پای فاطمه (س)

شهر سرسبز پیمبر ظالمانه سرخ شد

در حقیقت شد مدینه کربلای فاطمه (س)

اشک هایم را بخر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

کربلا ما را ببر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

 

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت

موی او را دوباره شانه کند

باید انگار جای بازوی خود

 مادرش شانه را بهانه کند

 

زینب از دست های لرزانش

خوب فهمید هُرم آتش را

مادرش زیر لب چنین می گفت

با تو هم اینچنین زمانه کند

 

اشک ها شان برای هم زیباست

کربلا و مدینه ای بر پاست

زینب افتاده است یاد غلاف

مادرش یاد تازیانه کند

 

آن زمانی که دید آتش را

 آستین در دهان گذاشت ولی

خوب فهمید روز عاشورا

خیمه ها را عدو نشانه کند

 

درب آتش گرفته سویی بود

روی دیوار جای خون مانده

با وجود هجوم خاکستر

خانه را او چگونه خانه کند

 

حرف های علی و زهرا هم

خود چنان روضه ایست مکشوفه

آن زمانی که فاطمه می گفت

تشیعش را علی شبانه کند

حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت

 

 

رفتی و در سینه ام دل بی قراری میکند

چشم هایم اشک نه! خونابه جاری میکند

رفتی و بوی تو مانده در تمام خانه ام

یاد تو حتی "خزانم را بهاری" می کند

خاطرات خوبمان یادم نرفته "فاطمه"

حق بده حیدر برایت گریه زاری میکند

بعد تو حال حَسن  بدجور میسوزاندم

گوشه ای کز کرده دائم سوگواری میکند

ظرف آبی میگذارم شب به بالین حسین

نیمه شب پا میشود شب زنده داری میکند

تاکه کمتر حس کنم من جای خالی تورا

دخترم زینب برایم خانه داری می کند

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!