عنوان : استاد حاج غلامرضا عینی فرد زنجانی

عنوان : استاد حاج غلامرضا عینی فرد زنجانی

 

-به عنوان سوال اول بفرمایید که چگونه شد به مداحی روی آوردید؟
قبل از همه چیز از شما تشکر می‌کنم که محبت دیرینه خودتان را بر سر ما چون سایه افکندید امیدوارم که همیشه در مسیر خدمت‌رسانی به شهروندان محبوب و عزیز و بزرگوار زنجان موفق باشید.
بنده در محله‌ای به نام حیدریه چشم به جهان گشودم . پدرم کاسب بود و در کسوت سقایی آب‌رسان منازل و مساجد و مدارس بود. البته سقایی یک سلسله مقداری? بود که در سطح کشور مشغول بودند به نظر من در عین حال که کاسب بودند خدمت بزرگی می‌کردند. بعدها مسجدی به نام باب‌الحوائج ساخته شد و ما از فیوضات آن مکان مقدس بهره‌مند شدیم همسایگان و عالم خوبی داشت.

در سن شش سالگی نوحه‌خوانی در وجودم محسوس بود و در هفت سالگی رسما در محله خودمان هیئت خردسالان حضرت علی اصغر (ع) را تاسیس کردیم و نوحه خوانی را شروع کردیم. یکی از خاطراتم در دبستان این است که در کلاس من خواندم و دانش آموزان جواب دادند .البته ناگفته نماند تعطیلات تابستانی شروع شد و به مدرسه می‌رفتیم برای گرفتن مدرک تحصیلی کلاس ششم تا راهی دبیرستان

ادامه نوشته

بیوگرافی شاعر و مداح نامی اهل بیت (ع) استاد حاج کلامی زنجانی

بیوگرافی شاعر و مداح نامی اهل بیت (ع) استاد حاج کلامی زنجانی

 

کلامی را کلام از دل بر آید (مقام معظم رهبری)

 

مداح و شاعر اهل بیت،استاد ولی الله کلامی فرد، فرزند مرحوم حاج علی؛ در سال 1333 در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود. نام خانوادگی ایشان قبلا " اوجاقلو " بوده است و به علت اینکه در کودکی توسط جد مادری خود " آقا سید کلام میری " با مبانی دین و مجالس اهل بیت آشنا شدند، به پیشنهاد بزرگان تخلص خود را " کلامی " انتخاب کرده همچنین نام خانوادگی خود را تغییر دادند.
ایشان دوره ابتدایی و متوسطه را در دبستان شاهپور و مدرسه راهنمایی توفیق گذراندند ولی به دلایلی ترک تحصیل نموده و به شغل آزاد " پیراهن دوزی " مشغول شدند.
در سال 1353 به عنوان سرباز به آبادان و از آنجا به بندر عباس اعزام شدند و در طول 2 سال، چند بار به جرم تشکیل جلسات عزاداری و سرودن اشعار مذهبی، مورد خشم ماموران پهلوی قرار گرفته و گاها به زندان رفتند و از همان جا مسیر حرکت ایشان مشخص شد. پس از آن ایام، ایشان مجددا در زادگاه خود(زنجان) به شغل خیاطی مشغول و بعد به صنف محترم کتابفروشان پیوستند.
در اوایل سال 57 با خانواده ای مذهبی وصلت کردند و نتیجه این ازدواج 2 پسر و 2 دختر می باشد که به تقدیر الهی فرزند ارشد ایشان، شادروان " کربلایی سعید کلامی فرد " که عاشق و شاعر اهل بیت بودند در 19 سالگی بدرود حیات گفتند. ایشان در شعری خطاب به فرزندشان چنین سروده اند:
رفتی ولی بدان غمت از دل نمی رود                                           هرگز حدیث ماتمت از دل نمی رود
آید بهار و خاطره ی خنده های تو                                             چون گریه ی محرمت از دل نمی رود
در دوران پهلوی به همراه دوستان دیگر به سرودن اشعار حماسی و تنظیم شعارهای تظاهرات می پرداختند که برخی از آنها هنوز هم بر سر زبان ها جاری است مثل:
دروازه تمدن خونینه – با خون بیگناهان رنگینه
یا: همسنگرم به پا خیز دوران انقلاب است.
بشتاب بر شهادت خون جان انقلاب است
یا: ایران میدان جنگ است – تسلیم و سازش ننگ است.
و دیگر شعارهایی از این قبیل.
بعد از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی همچون 4 برادر دیگر خود برای ادای تکلیف به نوبت یا گاها باهم به جبهه های حق رفتند. برادر شهید ایشان " سردار ناصر اوجاقلو " در طول دوران جنگ فقط چند بار به هنگام زخمی شدن به خانه برگشتند.
حاج کلامی ابتدا همراه لشگر علی بن ابی طالب از قم، بعد لشگر عاشورا از تبریز و سپس لشگر نجف از اصفهان و در نهایت تیپ مستقل انصار المهدی ( زنجان ) در مناطق مختلف حضورداشته اند.در این دوران هشت ساله ، برخی از افراد خانواده ایشان از جمله برادر، دایی، پسر عمو، برادر خانم و چندین تن دیگر به درجه شهادت نائل آمدند.
این استاد نامی کشوربه این نکته که شهرتشان در سطح کشور و به ویژه جامعه ترک زبانان را مدیون شهدا هستند، ازعان داشته و دارند.
 
ای کشتگان راه خدا یادتان به خیر
یاران سیدالشهدا یادتان به خیر
سرودن شعر و مشوقان
حاج آقا کلامی فرد از 7 سالگی قریحه شعری را در نهاد خویش احساس کرده و تا 13 سالگی از کثرت حجب وحیاجرأت اظهارش را نداشتند. در همان ایام با شرکت در " کانون شعرا " با شخصیت های ممتازی چون " مرحوم استاد حبیب الله منطقی " و " زین العابدین امیدی" " استاد وافد " فرزند شاعر فاضل فقید سعیدعاصم زنجانی و دیگر اساتید آشنا شدند. راهنمایی آن بزرگواران و تشویق مستمر مداحان و نوحه خوانان بزرگ، به ویژه: " حاج اصغر گنج خانلو " ، " حاج اصغرصنایعی " ، " حاج سید عزت حری " فرزند شاعر وارسته " زنده یاد اقبالی زنجانی " و " حاج محمد تقی شریعتی " فرزند مرحوم " آیت الله حاج شیخ فیاض زنجانی " بنیانگزار هیأت حسینی زنجان و همچنین تاسیس " مکتب نوحه خوانان " به سرپرستی استاد " حاج غلامرضا عینی فرد شاعر ومداح معروف" گام مؤثری در معرفی ایشان یرداشتند.
علاوه بر آن، مسافرت مکرر مادحین و شعرای عاشورایی از اردبیل و تهران و تبریز به ویژه " مرحوم استاد رحیم منزوی" به زنجان و آشنایی ایشان توسط شهید " سید ابوالفضل میری " ( دایی حاج آقا کلامی فرد ) با آنها موجب گردید تا گامهای در این وادی بردارند.
 
آثار منتشر شده از حاج آقا کلامی فرد:
تا به حال 31 جلد ازسروده های این شاعرومادح آل عبا(علیهما السلام)منتشر شده است که24 جلد عرض ارادت به اهل بیت و 4 جلد راجع به انقلاب ( ترکی و فارسی ) و 2 جلد دیوان فارسی و 1جلد فهرست آثارچاپ شده است
به دنبال سفر پر برکت رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای به زنجان در سال 82، ایشان در محضر معظم له در گردهمایی " ایثارگران و نخبگان زنجان " چند غزل قرائت نمودند که مورد تحسین حاضرین و عنایت خاص رهبر بزرگوار قرار گرفت و ایشان فرمودند: "کلامی را کلام از دل برآید ... ". به همین خاطر دیوان دوم فارسی استاد به نام " کلام دل " عنوان گرفت.

: اشعار شاعر غزلسرای ایران استاد مرحوم حسین منزوی زنجانی


 

باغ شقایق

 

ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران

افشانده شرفها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده انگار

آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه ی تکثیر

ترکیده بر ایینه ی خورشیدضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده

وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ

هرگاه که آتش زده شد بیشه ی شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب

نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران

وان روز که با بیرقی از یک سر بی تن

تا شام شدی قافله سالار شهیدان

تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند

باید که ز خون تو بنوشند کویران

تا اندکی از حق سخن را بگذارند

باید که ز خونت بنگارند دبیران

اشعار استاد مرحوم عباسقلی یحیوی معروف به تاج الشعرای اردبیلی


آی باتدی صؤبح آچی لـدی، زینب نـوایــه گلـدی

زهرا دئدی حوسئن وای، عاله‌م صدایه گلـدی

چون یوخدیلار آتیندان، سولطان-ی-تیشنه کامی

دونیایـــه اوْلــدؤ ائعــلان قتــل‌الحسیــن پیـامــی

جننـاتیـده‌ن ائشیتــدی پئیغـه‌مبــه‌ر-ی-گیـرامـی

نعلئین‌سیز عباسیز کرب-وْ-بلایه گلدی

پئیمانه عالـه‌م اوْلـدو، جانـانـه وئــردی جانیــن

شوْق-وْ-شرافه‌تینه‌ن، طئی ائتدی ایمتیحانین

ادامه نوشته

عنوان : اشعار شاعر نامی د یار آذربایجان استاد حاج کلامی زنجانی

سردار سر و قامت لبیک یا ابوالفضل

تندیس استقامت لبیک یا ابوالفضل

****

ای باده ی ولانین کوی بلاده مستی

جان وئر ماقی لب عطشان معنای می پرستی

ای یاره جان متاعین تقدیم ائدن دو دستی

مست می ولایت لبیک یا ابوالفضل

تا نام سروری وار تا روح داوری وار

تا عرصه ی وفاده یاد دلاوری وار

ادامه نوشته

منـم زینب  ، اسیـر کـاروانم

« بسم الله الرَّحمن الرَّحیم  »


  یا زینب (س)  

منـم زینب  ، اسیـر کـاروانم
منـم زینب  ،  سفیـر کشتگـانم


منـم زینب که حق کرد امتحانم
منـم زینب  ، کـه ایـّوب زمــانـم


منـم زینب ، که گشتم جاودانه
منـم زینب ، که خوردم تـازیـانه


منـم زینب که از روز ازل تـا زاده ام مــادر
جهان را سر به سر از بهر خود بیت الحَزَن دیدم


خودم دیدم درین وادی که بر عشقم چه ها کردن
پـی انگشتـر ، انگشتـش ز دسـت او جـدا کـردن


خودم دیدم که از سنگ جفا پیشانی اش بشکست
خودم دیـدم کـه شـمـر  بـر  سـیـنـه اش بنشـست


خودم دیدم که در مقتل گل من دست و پا می زد
لگد بر پهلویش می خورد و زهرا را صدا می زد

اربعين است

اربعين است. چهل روز است كه گل هاي خوشبوي محمدي از باغستان خويش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنها نهاده‌اند.
اولين زائر، صحابه‌ي خاص رسول الله «جابر بن عبدالله انصاري» است كه با بدني خوشبو و ذكر گويان، بر قبر دردانة پيامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فرياد مي‌زند: «يا حسين! يا حسين!» و بيهوش روي زمين مي‌افتد. عطيه، دوست جابر، او را به هوش مي‌آورد كه ناگهان جابر صدا مي‌زند: «واحبيب لايحبيب حبيبه؟؛ آيا دوست، جواب دوست خود را نمي‌دهد؟» سپس خودش جواب خودش را مي‌دهد: «چگونه جواب مرا بدهي، درحالي كه خون از رگ هاي گلويت بر سينه و شانه‌ات فرو ريخته و بين سر و بدنت جدايي افكنده است!»

 

 


لحظاتي بعد كارواني مملو از غم و اندوه از راه مي‌رسد. امام سجاد (عليه السلام) با ديدن جابر، با پاي برهنه به استقبال او مي‌آيد و اشك مي‌ريزد. جابر امام سجاد را در آغوش مي كشد و از فراق امام حسين به شدت مي‌گريد.


امام سجاد (عليه السلام) رو به جابر مي‌گويد: «جابر! جايت خالي تا ما را در وادي غربت و تنهايي كمك نمايي.»
هاهنا و الله قتلت رجالنا اطفالنا و سبيت نسائنا و حرقت خيامنا اي جابر! به خدا سوگند، در همين مكان مردان ما را شهيد نمودند، و نوجوانان ما را سر بريدند و زنان ما را به اسارت بردند و خيمه‌هاي ما را آتش زدند.»
سپس مزار تك تك شهدا را به جابر نشان مي‌دهد: «اينجا قبر علي اكبر است واينجا قبر قاسم است. اينجا قبر پدرم حسين است. آنجا كنار علقمه قبر عمويم عباس است.
زينب آرام و بي‌قرار و خسته‌دل، بر مزار برادرش نشست و صدا زد: «برادرم! پس از چهل روز تو را مي‌بينم. برادرم در ظهر عاشورا كه آمدم قتلگاه، آن قدر بدنت آماج تير و خنجر و شمشيرها گشته بود كه نتوانستم تو را بشناسم، اما اينك برخيز پس از چهل روز، اگر مرا بنگري نخواهي شناخت. موهايم سفيد گشته، كمر خم شده و ...... حتماً مرا نخواهي سناخت.»
سپس در مقابل جابر روضه خواند كه: «برادرم! تمام مصيبت‌هاي تو را تحمل كردم وتمام سفارش هايت را عمل نمودم؛ فقط از نياوردن رقيه‌ات شرمنده هستم كه او را درخرابة شام نهادم. اما حسينم! بشنو كلام خواهر خودت را، باور كن اگر اينجا نامحرمي نبود، بدنم را به تو نشان مي‌دادم تا جاي تازيانه‌ها را مشاهده كني و بدن كبودم را ببيني. برادر

نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی

هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست

نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه

کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست

نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش

که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست

نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها

به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه

که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست

نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟

نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست

ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا

کسی برای شهادت به کربلای تو نیست

نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما

هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا

برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست

علی اکبر رائفی پور

ما عمر خويش وقف خرابات كرده ايم

ما عمر خويش وقف خرابات كرده ايم

 از لطف باده كسب كمالات كرده ايم

 

 با ميگسارها همه شب تا دم سحر

 با خالق يگانه مناجات كرده ايم

 

 يارب به كوه طور نرفتيم،چون تو را

 در روضه ي رقيه ملاقات كرده ايم

 

 معراج ما مجالس سالار زينب است

 با بال گريه سير سماوات كرده ايم

 

 با اين لباس نوكري ظاهرا سياه!!!

 بر مردم زمانه مباهات كرده ايم

 

 ما رقص زير تيغ غمش را هزار بار

 با لطمه هاي هروله اثبات كرده ايم

 

 دل را به جرم حب علي،با همين دو دست

 بالاي دار عشق مجازات كرده ايم

 

 شكر خدا كه ما ز ازل اين دو چشم را

 نذر عزاي مادر سادات كرده ايم

فهرست وقایع ماه صفر .....................

1.وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام 2.ورود اهل بیت علیهم السلام به شام 3.شروع جنگ صفین

دوم صفر

1.مجلس یزید 2 .شهادت زید بن علی الحسین علیه السلام

پنجم صفر

1. شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

هفتم صفر

1.شهادت امام مجتبی علیه السلام 2 . ولادت امام موسی بن جعفر علیه السلام

هشتم صفر

1 .وفات حضرت سلمان علیه السلام

نهم صفر 

1. شهادت عمار وخزیمة 2.جنگ نهروان

یازدهم صفر

 1.لیله الهریر در جنگ صفین.

دوازدهم صفر 

1 .حکمین در صفین

چهاردهم صفر

1. شهادت محمد بن ابی بکر

پانزدهم صفر 

1.ابتدای بیماری پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

بیستم صفر

1.ا ربعین سید الشهداء علیه السلام 2. زیارت جابر از کربلا 3. بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا 4.ملحق شدن رأس امام حسین علیه السلام به بدن مطهر  

بیست و پنجم صفر

1.طلب کتف توسط پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

بیست وششم صفر

1.تجهیز لشکر اسامه

بیست وهشتم صفر

1.شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلم 2.آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام 3. آغاز غصب خلافت 4.شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

آخر صفر

1. شهادت امام رضا علیه السلام

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام

فرارسیدن اربعین شهادت حضرت سیدالشّهداء علیه السلام را به صاحب عزای همیشگی ماتم حسینی، حضرت حجت بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه و شما شیعیان و محبان و موالیان اهل البیت علیهم السلام تسلیت عرض می نمایم.

گوشه ای از زیارت اربعین:

... وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَد تَوازَرَ عَلَیهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنَی...

...حسین بن علی علیهما السلام خون قلبش را در راه تو، ای خدا به خاک ریخت تا بندگانت را از سیاهی جهالت و تباهی ضلالت خارج سازد ولی مردم مغرور دنیا شدند و آخرتشان را با بهای اندک و ناچیز و پست دنیا فروختند...

یک اربعین

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام

 

یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان

بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام

 

یک اربعین، تمام تنم درد می کند

با ضـرب تـازیانه ز جـایم پریده ام

 

یک اربعین، رقیّه ی تو مُرد از غمت

اکنون بدون او به کنارت رسیـده ام

 

یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه ها

با خطــبه های حیــدری ام آفـریده ام

 

یک اربعین، ز چوبه ی محمل سرم شکست

همچـون پـدر ببیـن تـو جبین دریــده ام

 

یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

بس جورِ طعنه های فراوان کشیده ام

 

یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین

رویم کبود گشته و قامــت خمیــده ام

شاعر: مجید لشکری

با تو، تمــام حــادثه تقــدیر می شود

با تو، تمــام حــادثه تقــدیر می شود

بی تو، فضای روضه چه دلگیر می شود

 

زنگارِ قلبِ خسته ی آلوده ای چو من

با اشـک های نابِ تو تطهیر می شود

 

آتش به جان گریه کنان شعله می کشد

وقتی حدیثِ مَحمـل و زنجیـر می شود

 

در اوج رنج های اسـارت به هر زمان

ذکر مُدامتــان همه، تکبیر می شود

 

در شام و کوفه خطبه ی جانسوز تو، عجیب!

بـر قـلب دشــمنان تـو شـمــشیر می شود

 

عبّاس، مشک، دست، عَلَم، کربلا، حسین

بـا صبـرِ بی نظــیر تو تصــویر می شود

 

امروز رمز زندگی شیعه بی دریغ

با آن توجّهات تو تعبیر می شود

              ***

هر وقت لب به وصف بگشود این حقیر

در حیرتم، چـه زود زمـان دیر می شود!

نظر حضرت آقا راجع به زیارت کربلا

 
نظر حضرت آقا راجع به زیارت کربلا
یکی از روحانیون بعد از صرف نهار در بیت معظم له در قم از ایشان سئوال کرد:
با توجه به اینکه کشور عراق از لحاظ امنیتی در شرایط مناسبی قرار ندارد
و هر از چند گاهی تعدادی از زائران بی گناه توسط دشمنان شیعه و اسلام کشته می شوند
 آیا حضرتعالی رفتن به کربلا و زیارت مرقد مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
را در چنین شرایطی جایز می دانید؟
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه ای در پاسخ به سئوال این روحانی فرمودند:
اگر جایز نمی دانستیم قطعا جلوی آنرا می گرفتیم و اجازه نمی دادیم مردم به زیارت بروند.
وی در ادامه همچنین افزودند:
بله قطعا زیارت در این شرایط را جایز می دانیم
و کسانیکه در این حوادث کشته می شوند نیز شهید محسوب می گردند

صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

 
دوشنبه بیست و هفتم دی 1389
صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم

چرخیده ایم دور سر خویش تا کنون

اما مسیر پای شما را ندیده ایم

هستیم اسیر ظلمت محض و نخواستیم

تا حال اگر که شمس هدی را ندیده ایم

چندین محرم آمد و رفت و نیامدی

آقا بیا که کرب و بلا را ندیده ایم . . .