مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

از اینکه بی وفایم٬ خیلی دلم گرفته

باید به خود بیایم٬ خیلی دلم گرفته

«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه

لنگ است هر دو پایم٬ خیلی دلم گرفته

در خود شکستم از بغض٬ گفتم میانِ سجده:

با اشکِ بی صدایم٬ خیلی دلم گرفته

یارب «ظَلمتُ نفسی»٬ یارب «إلهی ٱلعفو»

درمانده و گدایم٬ خیلی دلم گرفته

یک عده با چه شوقی حاجت روا شدند و

من تحبس الدعایم٬ خیلی دلم گرفته

دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد

قدری بده شفایم٬ خیلی دلم گرفته

ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم

کاری بکن برایم٬ خیلی دلم گرفته

«دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست

دلتنگِ کربلایم٬ خیلی دلم گرفته!

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-استقبال فاطمیه

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-استقبال فاطمیه

 

کبوتری که خیال حرم به سر دارد

مگر بمیرد از این فکر دست بردارد

حرم ندیده ولی دلخوشیم اینقدری

که صاحب حرم از حال ما خبر دارد

کبوتر حرمی بی نشان شدن سخت است

همیشه کفتر بی لانه دردسر دارد

به عشق خنده دلبر همیشه بخشیدیم

دل شکسته ی ما غصه ای اگر دارد

چه غصه ای ؟ به خدا انتهای خوشبختیست

همین که حضرت زهرا به ما نظر دارد

نسیم میوزد از کوچه ها خبر داری ؟

دوباره مادرمان دست بر کمر دارد ...

در غم کشته شدگان سانحه نفت‌کش سانچی

 

 

نه تنها در دل آتش تن دریادلان سوزد

که با دریادلان هر دم دل پیر و جوان سوزد

نه تابی بر دل مادر نه صبری بر دل همسر

که از بی تابی آنها زمین سوزد زمان سوزد

توانی نیست تا شرح غم دریادلان گویم

کبوتر رفت و از داغش دل هر آشیان سوزد

خدا صبرت دهد مادر که دیگر رفت جانانت

بکش آهی که از آهت دل هفت آسمان سوزد

میان آب آتش بود و دریا سوخت در آتش

ندیده دیده ای یکجا هم این سوزد هم آن سوزد

" دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید "

دعا کردم فقط هر کس که شد اسباب آن سوزد

در غم کشته شدگان سانحه نفت‌کش سانچی

 

 

در این ماتم دلِ دنیا بسوزد

تمامِ دل‌خوشی یکجا بسوزد

کجا دیده کسی در اوجِ غربت

پرِ پروانه در دریا بسوزد؟

امام زمان(عج)-مناجات

امام زمان(عج)-مناجات

 

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

 

منشِ مردم کوفه بخدا در ما نیست

آی مردم بنویسید ، علی تنها نیست

آن دیاری که علی سر به لب چاه گذاشت

به خود حیدر کرار ، که در اینجا نیست

اینکه بر روی لب ماست ، دَم تکبیر است

گر چه از جنس شعار است، ولی انشا نیست

فتنه در نطفه خفه می‌شود اینجا زیرا ...

اصلا انگار کسی آن طرفِ دعوا نیست

قد کشیدیم همه ، زیر عَلَم پس حتما

مقتدای دل ما جز یل تاسوعا نیست

حرفِ صلحِ حسنی را ببرید آنجا که ...

بر لب مردم آن صحبتِ عاشورا نیست

هر کسی فتنه بپا کرد ، خودش می‌داند

اذنِ رهبر اگر امروز رسد ... فردا نیست

چشم بدخواه بیفتد اگر اینجا به علی ...

صاحبِ چشم بداند پس از این بینا نیست

اگر از جانب رهبر برسد فرمانی ...

ذکر لبیک ، به روی لب هر ایرانی‌ست

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

 

ما را فرو کردند در دعوای بیخود

ما خسته ایم از این سیاست های بیخود

تا بوده در چشمان ملت اشک بوده

سهم فقیران از مزایا کشک بوده

اینها نمی فهمند ملت را برادر

حیف است دعوای برادر با برادر

فرعون رفت و پشت او نمرود آمد

گرگی که شکل گوسفندان بود آمد

اینها که هرچه بود را در جیب کردند

هر کس که از ما گفت را تخریب کردند

اینها که در صحنه فقط بازیگرانند

در پشت صحنه دیده ام با دیگرانند

اینها , همانهایی که در فتنه سهیم اند

با انقلاب و مردمش یار قدیم اند

تهمت نزن بگذار حرفم را بگویم

برچسب را بردار حرفم را بگویم

چیز عجیبی نیست حرفم یک کلام است

(( بالاترینِ انقلابی ها "امام" است ))

من در "خمینی" جز خدا , فخری ندیدم

من در جماران هیچ استخری ندیدم

یک کرسی ساده و یک زیلوی یکدست

مثل همین که زیر پای رهبری هست

دیوان استکبار لبخندش ندیدند ...

اما چه شد پشت اتاقش صف کشیدند ؟!

فرهنگ غربی چیست جز مشتی اهانت

هر روز مستی و خماری و خیانت

گیرم که ایران هم اروپا شد , چه بعدش ؟

حتما بیایم با مایو در کوچه بعدش ...

مردم به هوش این قصه پایانی ندارد

این ابر های مرده بارانی ندارد

شنگول و منگولی که این شبنامه دارد

گرگش جدید است و به سر عمامه دارد

این قصه در آخر به اینجا میرسد که ...

یک مرد از آن سوی دنیا میرسد که ...

رفتار او از جنس ظاهر ساز ها نیست

اصلا شبیه این سیاست باز ها نیست

از روز اول فکر و ذکرش دین بوده

خود سالیانی جزو محرومین بوده

ای کاش باشد جزو سربازاش نامم

باید ببینم من کجای این قیامم ؟ ...

حضرت عباس(ع)شهادت

 حضرت عباس(ع)شهادت-مناجات با خدا-شب جمعه

 

لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن

شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن

ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی

نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن

راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب

 شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن

یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه

یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن

ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم

از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن

سر و پا معصیتم، باز به دستان علی

به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن

از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم

بین دربار حسین بن علی پیرم کن

گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد

پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن

پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن

وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن

***

مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است

دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کن

من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود

آسمان، روی سنان سوره ی تکویرم کن

امام حسین(ع)

امام حسین(ع)

در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین

در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین

خسته اگر شدی از دست این و آن

رو کن به کربلا فرّ الی الحسین

از سوی آسمان بر ما زمینیان

هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین

از دست معصیت خونین دل و حزین

تا که شوی رها فرّ الی الحسین

موسی اگر شدی از ترس اژدها

هر چند بی عصا فرّ الی الحسین

وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها

از قوم بی حیا فرّ الی الحسین

گر آخر الزمان بیمار گشته ای

با نیت شفا فرّ الی الحسین

ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین

از کفر و از خطا فرّ الی الحسین

فریاد می زند فطرس علی الدوام

فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین

بگرفته دست ما با دست غرق خون

در بین بوریا... فرّ الی الحسین