امام زمان(عج)-مناجات

فرج خواندیم , باشد جمکرانت جایمان شاید

بگیرد رنگ و بوی تو کمی دنیایمان شاید

برای تو چراغان کرده ایم این شهر را امشب

به چشم تو نیاید زشت بودن هایمان شاید 

اگر ما مردگان احیا گرفتیم از تو میخوانیم

امیدی هست نام تو کند احیایمان شاید

از این هیئت به آن هئیت به دنبال تو میگردیم

نمیدانم ... رسیده محضر تو پایمان ؟ شاید ...

به جان مادرت زهرا من امشب توبه خواهم کرد

چه دیدی ، شد ظهور تو همین فردایمان شد 

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است

بهار اگر تو نباشی شبیه پائیز است

دلم هوای تو کرده چه میشود آیی؟

ببین که کاسه صبرم ز غصه لبریز است

عنایتی ، کرمی ، یا محول الاحوال

که حال و روز گدایت ترحم انگیز است

قسم به عصمت زهرا کسی که در قلبش

ولایت تو ندارد فقیر و بی چیز است

به انتظار قدومت مسافر زهرا

ببین که جمعه به جمعه گدا سحرخیز است

بیا که داغ فراق تو می کشد ما را

بیا که چشم من از دوری تو خونریز است

به عالمی نفروشم دمی ز حالم را

که انتظار فرج قیمتی ترین چیز است

شنیده ام که به سختی جدا شدند از هم

در شکسته که با مادرت گلاویز است

یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا

غریب خسته دل و زائر مدینه بیا

امام زمان(عج)-مناجات

رو سیاه آمدم و دربه درم پاکم کن

با نگاهی به دو چشمان ترم پاکم کن

دارم اقرار به لب عبد خطاکار هستم

دست خود را بکش آقا به سرم پاکم کن

ناخوش احوالم از این عهد شکستن هایم

توبه ام توبه نشد بی ثمرم پاکم کن

بس که رفتم پِیِ دنیا و هوس بازیها

بنده ی نفس شدم در خطرم پاکم کن

ترس دارم که دگر فرصت من کم باشد

در همین ماه بیا شاهِ کرم پاکم کن

مثل آن یار شهیدی که نگاهش کردی

جان بی بیِ دو عالم بخرم پاکم کن

چاره ی کار من اصلا حرم ارباب است

یک شب جمعه مرا کنج حرم پاکم کن

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

دلم از خودم گرفته  که نشد یار تو باشم

که نشد  جمعه ای آقا  به یادت یه صبح بیدارشم

وفایی ندیدی از من   قد یه چشم انتظاری

هواتو اصلا نداشتم  ولی تو هوامو داری

اگه آبرویی دارم   همه میگن تویی آقام

اگه پرده ها بیفته   می بینن که بی سر و پام

می بینن چقد دلت رو   با کارام آقا شکوندم

به روی پلکای زخمیت  اشک غربت و نشوندم

تو غریب تر از حسینی   کسی رو نداری آقا

نه علی اکبر و قاسم     نه کسی شبیه سقا

کسی مثل تو غریب نیست   هیچکی غیر غم نداری

برای چشات بمیرم   که هنوزم خون میباری

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

در بند معصیت باز ,آقا ببین اسیرم

فکری به حال من کن, حالا که سر به زیرم

آقا قبول دارم , دردسرم برایت

اما ردم نکن که , بیچاره وفقیرم

میترسم ازشبی که , توبه نکرده باشم

در حین ارتکاب, جرم و خطا بمیرم

محتاج یک نگاهم , درمانده بین راهم

ای کاش که بیافتد  , تنها به تو مسیرم

فرقی نکرده اینجا , بد یا که خوب باشم

در خانه راه دادی , گفتی که می پذیرم

حالا که از فراقت , اشکم دوباره جاریست

پاکم کن وببخشم , ای سرور و امیرم

با اذن مادر تو , در روضه ها نشستم

تا باز هم براتِ , کرببلا بگیرم

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

از باغ نشسته در خزان آقا جان

حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان

زهرا به زمین خورد و علی را بردند

این جمعه خودت را برسان آقا جان

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

چشم نیاز دوختم به راه صاحب‌الزمان

امید بسته‌ام به یک نگاه صاحب‌الزمان

امید بسته‌ام ولی چقدر پُر توقع‌ام

چشم گناهکار و روی ماه صاحب‌الزمان

کویر شد اگر دل از شب سیاه کاری ام

صبح در آن جوانه زد گیاه صاحب‌الزمان

دین ضعیف من در این طبیعت پر از گناه

غزال خسته ای‌ست در پناه صاحب‌الزمان

آه که آه می کشد هنوز سینه ی زمین

بعد هزار و چند سال از آه صاحب‌الزمان

هنوز بعد کربلا منظره ی وداع را

مدام درک می کند نگاه صاحب‌الزمان

عمه صاحب‌الزمان به دست خویش دوخته

رخت عزای خاکی و سیاه صاحب‌الزمان

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

تا شامل عنایت یارم، دعا شوم

غفلت کنم اگر سرِ مویی، فنا شوم

دل هر چه صافتر شود از دودۀ گناه

من زودتر ملازمِ آن با صفا شوم

چشمِ نجیبِ یار نگاهم که میکند

احساس میکنم، چقدَر با حیا شوم

خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم

وقت است از اسارتِ دنیا رها شوم

همراه با امام زمان مویه سَر دهم

همدرد با تمامیِ آل عبا شوم

این روزها شدیدتر از هر زمانه ای

با ناحیه، به وقتِ سحر همنوا شوم

آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند

جا دارد از دهانِ پر از خون فدا شوم

در زیر نور ماه، نگین برق میزند

از ساربان بپرس که گریان چرا شوم

اینها مصائبیست که هر صبح و هر مساء

گِریَد بر آن امام و من از او جدا شوم

ما را برای یاریِ او آفریده اند

پس کی به سبکِ زندگی اَش آشنا شوم

دارد زمان یاریِ من دیر میشود

آقا بیا که همسفر کربلا شوم

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی

از جاده های روشن فردا بیایی

دوری تو بغضی نشانده در گلویم

ای كاش میشد یا بمیرم یا بیایی

دارد توسل میکند چشمان خیسم

ای حاجت روز و شب دنیا بیایی

پیچیده شد کار تمام شیعیانت

باید برای رفع مشکل ها بیایی

دیشب دعا كردم برای دیدن تو

دیشب غزل گفتم ردیفش با بیایی

امشب دخیلم برعموجانت اباالفضل

شاید میان روضه ی سقّا بیایی

در انتظار تو تمام لحظه ها را

آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-شام غریبان

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-شام غریبان

 

فراق تو بر دل شرر می گذارد

شب غصه را بی سحر می گذارد

به سودای روی تو ای ماه زهرا

دلم در شب خود قمر می گذارد

اگر تو بیایی ولی من نباشم

چه داغی به روی جگر می گذارد

من آن طفل نامهربانم كه سر را

به دامان لطف پدر می گذارد

كنار تو در روضه ها گریه كردن

روی اشك هایم اثر می گذارد

عزادار زهرا دل غصه دارت

شبی تلخ را پشت سر می گذارد

صدای نفس های مردی میاید

كه دارد به دیوار سر می گذارد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-روز شهادت

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-روز شهادت

 

هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت

شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت 

ابریست آسمان دل بیقرار تو

بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت 

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی

چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت 

تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت

تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت 

امروز هم بیا و بگو وای مادرم

آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش

این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت 

در آخرین وصیت زهرا دل علی

از روضۀ حسین و غم کربلا گرفت

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

 

دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد

عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد

نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت

وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد

بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی

بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد 

رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت

بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد

کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا

هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد

بین مردم عزتم داد و گناهان مرا

پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد 

من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ

کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد 

اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم

من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد

روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از

درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد 

یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم

گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد

امام زمان(عج)-مناجات

امام زمان(عج)-مناجات

 

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

امام زمان(عج)-مناجات   

 

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

ذره ی خاکم و با عشق تو زر میگردم

نامت آید به میان زیر و زبر میگردم

کفتر جلد حریم تو ام آقا , یعنی

هر کجا میروم آخر به تو بر میگردم

گفت در روضه به دنبال چه میگردی تو ؟

من به دنبال تو میگردم اگر میگردم ...

راه عشق تو نه راهیست که ایمن باشیم

پس کجایی که به دنبال خطر میگردم

سروری نه که به دنبال گدایی هستم

من گدای تو شوم از همه سر میگردم

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

در غیبت تو دربدری ها باشد

ما را زغمت خونجگری ها باشد

شاید که همین جمعه بیایی شاید

تا باشد از این خوش خبری ها باشد

یا مولا ادرکنی

یا مولا ادرکنی

نیازمند عطایم مرا رها نکنید

من آشنای شمایم مرا رها نکنید

کنار سفرۀ روضه نشسته ام یک عمر

غلام صاحب عزایم مرا رها نکنید

شهید کرب و بلا نیستم ولی عمریست

اسیر کرب و بلایم مرا رها نکنید

نوشته اند به پیشانی ام ز روز ازل

که وقف خون خدایم مرا رها نکنید

همینکه زینبی ام حرمتم نگهدارید

که روضه خوان ولایم مرا رها نکنید

پیام کرب و بلا را به نسلها دادیم

پیمبر شهدایم مرا رها نکنید

بدون لطف شما عاقبت بخیری نیست

دعا کنید برایم مرا رها نکنید

غبار قافله اینگونه مو سپیدم کرد

که پیر درد و بلایم مرا رها نکنید

شبیه مادر فرزند مُرده می مویَم

ببین گرفته صدایم مرا رها نکنید

طناب روضه بدستم ، به گردنم زنجیر

مگیر حلقه ز پایم مرا رها نکنید

خلاصه من سگ کوی حسین می مانم

همین نشان وفایم مرا رها نکنید

لباس نوکری ام را کفن قرار دهید

که نزد بی کفن آیم مرا رها نکنید

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن

برحال عاشقان خرابت نظاره کن

پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش

حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن

خورشید آسمان علی، ماه فاطمه

شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن

بنگر چه آمده به سرم از فراق تو

زخم دل شکستۀ ما را شماره کن

ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم

ما را به روی مرکب لطفت سواره کن

ای سایۀ عنایت تو بر سر همه

بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن

باید عریضه ای نویسم برای تو

خواهی بخوان تو نامۀ من... یا که پاره کن

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم

یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم

دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه

حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم

روز و شب را طی کنم با معصیت های زیاد

گریه کرد آقا برایم چون که بی تقوا شدم

با تمام بی وفایی ها مرا رسوا نکرد

در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم

تا زمین خوردم فقط آقا به فریادم رسید

زود دستم را گرفت و از زمین من پا شدم

دیدگانم تر شده حالا که بین روضه ام

مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم

آرزو دارم شب جمعه کنار علقمه

من ببینم میهمان سفره ی سقا شدم

صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است

قطره بودم در حریم کربلا دریا شدم

دختری با گوش پاره ناله میزد ای عمو

نیستی در پیش من آواره ی صحرا شدم

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

این روزها دیگر کسی یاد شما نیست

دیگر کسی با نام‌هایت آشنا نیست

مثل گذشته نیست دیگر کارهامان

شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست

حق با شما بوده اگر خیمه‌نشینی

این جا میان ما برای تو که جا نیست

تفریح بعضی‌ها مهم‌تر از نماز است

یک عده‌ای هم کارشان غیر از ریا نیست

دیگر گذشت آن هفته‌های جمکرانی

دیگر سه‌شنبه‌های هفته با صفا نیست

در بند نفس خود گرفتاریم از بس...

که لحظه‌هامان از گرفتاری جدا نیست

بیچارگی یعنی همین، روزی بفهمیم

در دفتر چشم انتظاران نام ما نیست

چیزی که از ما دیده‌ای تو بی‌وفائی‌ست

چیزی که ما دیدیم از تو مهربانی‌ست

اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟

حالا که روزیِ گدایان کربلا نیست

شعری که رهبر انقلاب برای امام زمان (عج) در جمکران خواندند

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو

سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ

زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی

پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق

سر بهار ندارند بلبلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم

اگرامان دهدم چشم خونفشان بی تو

چون شمع کشته ندارم شراره ای به زبان

نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم

نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم

چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزارش غم دل را مگر کنم چو امین

جدا از خلق به محراب جمکران بی تو  [۱]

۱. مسیح در شب قدر (روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای ارمنی و آشوری)، مؤسسه جهادی صهبا، تهران، ۱۳۹۳، صص ۴۳۱-۴۳۲.

امام زمان(عج)-مناجات   

 

ای بودنت برای عبادت دلیل من

کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟

دست مرا بگیر که در ابتدای راه

وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من

خشکانده است چشمه ی چشم مرا گناه

اینگونه به ثمر نرسیده نخیل من

یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل

اصلا امید نیست به بار قلیل من

هرجا که می روم به در بسته می خورم

این بار آمدم که تو باشی کفیل من

چشم امید من به قنوت نماز توست

درمانده از دعاست زبان علیل من

این نامه های عجل و عجل بهانه است

از اهل کوفه اند تمامی ایل من

آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان

دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

دلم آشفته و غم بی‌امان است

نگاهم خسته، چشمم نیمه‌جان است

کجایی ای پناه بی‌پناهان!

زمانه با دلم نامهربان است

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها

قل اعوذُ ... از اینکه دنیا را بزند آتش، آهِ عاشق‌ها

عین، شین، قاف، واژه‌هاشان را این حروف سفید می‌سازند

حرف‌های سیاه پیدا نیست، روی تخته سیاه عاشق‌ها

ای خدایی که اهل اسراری، که سحرها همیشه بیداری

که خودت عاشقی، خبر داری از دلِ بی‌پناه عاشق‌ها،

بعد از این روزهای در زنجیر، درد این طعنه‌های بی‌تاثیر

برسان مرد مهربانی که بُگذرد از گناه عاشق‌ها

برسان مرد مهربانی که، بر خلاف رسوم عاقل‌ها

بی تجمل، به تخت بنشیند، بشود  پادشاه عاشق‌ها

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

دست ما نیست اگر دست به دامان توییم

فاطمه خواسته که... بی سر و سامان توییم

تا ببینیم کمی از وجنات نبوی...

تشنه ی دیدن رخسار درخشان توییم

به نگاهی،" به دعایی دل ما را دریاب!"

که اسیر کرم و شیوه ی احسان توییم

مادر تو اگر امروز مدد فرماید...

تا ابد ماه علی! بر سر پیمان توییم

از دم شعله ورت محفل ما شور گرفت

همگی سینه زن ذکر حسن جان توییم

ما شبیه دل زهرای شهیده هرشب...

بی قرار و نگرانِ دل سوزان توییم

زخم شد چشم ترت گریه نکن... میمیریم

دیده گریان غم دیده ی گریان توییم

هرشب جمعه برو کرببلا با مادر

یاد کن از فقرایت پسر پیغمبر

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود

روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود

پلكهایت باز كن درهای رحمت را نبند

بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه

در حریم آیه تطهیر ، مَحرم می شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید

فرصت دیدار دارد روز و شب كم می شود

چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین

قامت چشم انتظاران شما خم می شود

با كمان ابرُوانت زود می ریزد به هم

نبض عالم با نگاه تو منظم می شود

یا ولی اله راضی می شوی از دست من ؟ !

با رضای تو رضای حق فراهم می شود

هر كه زهرا مادرت را الگوی راهش كند

وقت لبخند تو مشغول دعا هم می شود

خاك پای مادر تو سرمه چشمان ماست

دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود

شك ندارم كه حسین هم با دعای مادرش

صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود

گریه ما باعث تسكین قلبِ فاطمه است

این حسین جانها به زخم سینه مرهم می شود

فاطمیه كربلا شبهای جمعه دیدنی ست

مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می شود

این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر كرد

دنده ها اینگونه شكلش نا منظم می شود

روضه گودال مثل روضه مسمار شد

ماجرای كوچه زیر چكمه ها تكرار شد

امام زمان(عج)-مناجات

 

 

از زلف پریشان تو دارم گله چندان

از زلف پریشان تو از زلف پریشان

زلفت گره انداخته در کار دلم سخت

ای دوست مرا از سر خود وا مکن آسان

پنهان نکند راز مرا پرده‌ی اشکم

عمری‌ست که دل باخته‌ام، از تو چه پنهان

از عشق تو در آتشم، از آتش عشقت

حیرانم و حیرانم و حیرانم و حیران

یک شهر شود در پی‌ات آواره‌ی صحرا

کافی‌ست که من سر بگذارم به بیابان

هر لاله گرفته‌ست قنوت آمدنت را

این خاک ندیده‌ست به خود بعد تو باران

بازآی که در مقدم تو جان بفشانم

من زنده از آنم که به عشق تو دهم جان

شعر آغاز ماه محرم

شعر آغاز ماه محرم
یا صاحب الزمان
صدات، بُرد دلم را به آسمان مهدی
خوش است از تو شنیدن دعا بخوان مهدی 
فدای حنجرۀ خسته‌ات شوم مولا
بخوان که با تو بخوانند، حاجیان مهدی
کدام خیمه، به دور تو، حاجیان جمع‌اند؟
کجا، دو دست گشودی بر آسمان مهدی
خوشا به حال دل اهل خیمه‌ای که تو را
چو جان خویش گرفتند، در میان مهدی
رسد ز حنجرۀ سنگ‌های مکه به عرش
صدای نالۀ «یا صاحب‌الزمان» مهدی
بیا که اشک بریزیم با تو در عرفات
به یاد جدّ غریبت، ز دیدگان مهدی
تو ساکن عرفاتی و جدّ مظلومت
ز مکه سوی بیابان بوَد روان مهدی
نگاه ما همه مانده، به اشک دیدۀ تو
نگاه توست به دنبال کاروان مهدی
هنوز، پرچم سرخ حسین می‌خواند
سرود «سیدی الغوث الامان» مهدی
هنوز نغمۀ قرآن رسد ز نیزه به گوش
هنوز زخم حسین است، خونْ‌فشان مهدی
ز لطف و رحمت و آقایی تو کم نشود
دهی به «میثم»اگر روی خود نشان مهدی
غلام رضا سازگار

منتظر مانده ام از راه تو برمی گردی

منتظر مانده ام از راه تو برمی گردی

ازهمان جاده ی دلخواه تو برمی گردی

ای مسافرکه همه چشم به راهت دارند

درشب خاطره چون ماه تو برمی گردی

دوستت دارم و می دانم که اهل دلی

گرگ و میشان سحرگاه تو برمی گردی

ندبه خوان شب آدینه ی موعود ،دلم

شده سرشار غم و آه تو برمی گردی

کرده ام قالی دل نذر که تارش عشقست

خوب دانم که به ناگاه تو بر می گردی