شکر خدا ذکر لبم یا علی ست

شکر خدا مست می کوثرم 

شکر خدا فاطمه شد مادرم

شکر خدا اهل تولا شدم 

عاشق ذریه ی زهرا شدم

شکر خدا بر در این خانه ام

شکر خدا نوکر این خانه ام

شکر خدا پیش علی رو زدم

دم زعطای و کرم او زدم

شکر خدا قلب و دلم با علی ست

شکر خدا ذکر لبم یا علی ست

نان ونشان گرچه ندارم ولی

نوکر و مسکین علیم علی

گر که بپرسند گدای که ای

ریزه خور خوان عطای که ای

نازم و گویم که کنم سروری

شکر خدا حیدریم حیدری

خاک سراه توام یا علی

دشمن بدخواه توام یا علی


از قفس غصه رها شد دلم

شکر خدا کرب و بلا شد دلم

مهر حسین است چراغ شبم

شکر خدا سینه زن زینبم


شکر خدا گرچه که بی مایه ام

با پسر فاطمه همسایه ام

شکر خدا مست می او شدم

ریزه خور ضامن آهو شدم

شکر خدا نرفته ام راه کج

ذکر لبم گشته دعای فرج

سید مجتبی شجاع

اي دل اگر عاشقي عشق خدا حيدر است

اي دل اگر عاشقي عشق خدا حيدر است

دلبر تو هر که هست دلبر ما حيدر است

رشته حبل المتين بعد نبي جانشين

معني اکمال دين گفته خدا حيدر است

احمد نيکو سرشت بر در دلها نوشت

معني باغ بهشت شاه ولا حيدر است

آنکه ز خلقش خدا گفته به خود مرحبا

حضرت مشکل گشا شير خدا حيدر است

بر همه مولاست او شافع فرداست او

قبله دلهاست او رمز دعا حيدر است

خاک درش تاج سر گشته به اهل نظر

رهبر و مولاي هر شاه و گدا حيدر است

گل شده خوش رنگ و بو از نفس پاک او

کوري چشم عدو رهبر ما حيدر است

حب علي دين من مظهر آيين من

اي دل مسکين من مهر و وفا حيدر است

دارو ندار نبي باغ و بهار نبي

ياور و يار نبي در همه جا حيدر است

سينه غم مي درد ناز تو را مي خرد

آنکه تو را مي برد کرب و بلا حيدر است

مدح امیر المومنین(ع)-عید غدیر

مدح امیر المومنین(ع)-عید غدیر


صاحب این دل شیدا مهدی است

ولی نعمت عظما مهدی است

در مسیری كه به سوی حق است

مقصد قافله ها تا مهدی است

ذكر اعظم كه مراجع دارند

بهترین وقت سحر یا مهدی است

آخرین ساقی صهبای غدیر

پسر حضرت زهرا مهدی است

به خدا عید غدیر هرسال

موقع بیعت ما با مهدی است

دست مردانه به دستش بدهیم

سر به فرمان مطاعش بنهیم

***

حق زما دیده ی بینا خواهد

دلی از شرك مبرا خواهد

تا كه افزوده شود حب علی

در حریم دل ما جا خواهد

شیعه ی ناب زخود می پرسد

از تو ای شیعه چه زهرا خواهد

این ولایت كه تو در دل داری

آنچنان هست كه مولا خواهد؟

شیعه با حرف و سخن شیعه نشد

حق زما توشه تقوا خواهد

در عمل در سخن و گفت و شنود

مرضی خاطر او باید بود

***

علی آن صاحب تیغ دو سر است

علی آن كه زهمه مردتر است

لیله القدر اگر زهرا بود

مرتضی صاحب فیض سحر است

جبرئیل است سخن می گوید

از همه شیر خداوند سر است

انبیا دور سرش می گردند

كه علی قبله ی اهل نظر است

به روی دست گرفتش احمد

گفت این عشق من و تاج سر است

بی علی سوی خدا راهی نیست

مظهر كامل اللهی نیست

***

ای مسلمان دیار سلمان

ای محبان تبار سلمان

خوب گر دیده ی خود وا بكنید

دل سپارید به كار سلمان

دل و جان بر كف حیدر دادن

بوده خود دار و ندار سلمان

صلواتی كه رود تا به نجف

بنمایید نثار سلمان

صاحب ده درجه ایمان است

فیض منّاست شعار سلمان

آبروی همه ی ما او بود

محرم حضرت زهرا او بود

***

همه خوردیم می از جام علی

بهره بردیم زاكرام علی

این كه ما عاشق زینب هستیم

بوده از خوبی اقدام علی

اسم ما برده و كرده است دعا

خرج ما شد سحر و شام علی

به خدا هر گره را بگشاید

گفتن مرتبه ای نام علی

كاش تا عاقبت ما گردد

غرق خون، مثل سرانجام علی

یا امین الله اعظم حیدر

ساقی اشك محرم حیدر

مدح امیر المومنین(ع)-عید غدیر

جواد حیدری

صاحب این دل شیدا مهدی است

ولی نعمت عظما مهدی است

در مسیری كه به سوی حق است

مقصد قافله ها تا مهدی است

ذكر اعظم كه مراجع دارند

بهترین وقت سحر یا مهدی است

آخرین ساقی صهبای غدیر

پسر حضرت زهرا مهدی است

به خدا عید غدیر هرسال

موقع بیعت ما با مهدی است

دست مردانه به دستش بدهیم

سر به فرمان مطاعش بنهیم

***

حق زما دیده ی بینا خواهد

دلی از شرك مبرا خواهد

تا كه افزوده شود حب علی

در حریم دل ما جا خواهد

شیعه ی ناب زخود می پرسد

از تو ای شیعه چه زهرا خواهد

این ولایت كه تو در دل داری

آنچنان هست كه مولا خواهد؟

شیعه با حرف و سخن شیعه نشد

حق زما توشه تقوا خواهد

در عمل در سخن و گفت و شنود

مرضی خاطر او باید بود

***

علی آن صاحب تیغ دو سر است

علی آن كه زهمه مردتر است

لیله القدر اگر زهرا بود

مرتضی صاحب فیض سحر است

جبرئیل است سخن می گوید

از همه شیر خداوند سر است

انبیا دور سرش می گردند

كه علی قبله ی اهل نظر است

به روی دست گرفتش احمد

گفت این عشق من و تاج سر است

بی علی سوی خدا راهی نیست

مظهر كامل اللهی نیست

***

ای مسلمان دیار سلمان

ای محبان تبار سلمان

خوب گر دیده ی خود وا بكنید

دل سپارید به كار سلمان

دل و جان بر كف حیدر دادن

بوده خود دار و ندار سلمان

صلواتی كه رود تا به نجف

بنمایید نثار سلمان

صاحب ده درجه ایمان است

فیض منّاست شعار سلمان

آبروی همه ی ما او بود

محرم حضرت زهرا او بود

***

همه خوردیم می از جام علی

بهره بردیم زاكرام علی

این كه ما عاشق زینب هستیم

بوده از خوبی اقدام علی

اسم ما برده و كرده است دعا

خرج ما شد سحر و شام علی

به خدا هر گره را بگشاید

گفتن مرتبه ای نام علی

كاش تا عاقبت ما گردد

غرق خون، مثل سرانجام علی

یا امین الله اعظم حیدر

ساقی اشك محرم حیدر

مدح پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع)-غدیر

مدح پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع)-غدیر


یکی گوید سراپا عیب دارم

یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم که هستم هرچه هستم

قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم

ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا ساقی مستان ولایت

بهار بی زمستان ولایت

از آن جامی که دادی کربلا را

بنوشان این خراب مبتلا را

چنان مستم کن از یکتا پرستی

که از آهم بسوزد ملک هستی

هزاران راز را در من نهفتی

ولی در گوش من اینگونه گفتی 

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندرین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستیست

که سرمست ازجمالش چشم هستیست

ز احمد هر دو عالم آبرو یافت

دمی خندید و هستی رنگ وبو یافت

اگر احمد نبود آدم کجا بود

خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کین احمد کدام است

که ذکرش لذت شُرب مدام است

همان احمد که آوازش بهار است

دلیل خلقت لیل النهار است

همان احمد که فرزند خلیل است

قیام بت شکن هارادلیل است

همان احمدکه ستارُالعیوب است

دلیل راه و علّامُ الغیوب است

همان احمدکه جامش جام وحی است

به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیاء شد

جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد

همان اوّل که اینجا آخر آمد

همان باطن که برما ظاهر آمد

همان احمد که سرمستان سرمد

بخوانندش ابوالقاسم محمّد

محمد میم و حاء و میم و دال است

تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمةٌ للعالمین است

شرافت بخش صد روح الامین است

محمد پاک و شفاف و زلال است

که مرآت جمال ذوالجلال است

محمد تا نبوت را برانگیخت

ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت بادۀ غیب و شهود است

کلید مخزن سرّ وجود است

محمد با علی روز اخوت

ولایت را گره زد بر نبوت

محمد را علی آیینه دار است

نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی مشکل گشا کیست

کلید کُنتُ کنزاً مخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد

که زخم شیعه را مرهم گذارد

غدیر ای باده گردان ولایت

رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد ز محراب سماوات

به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کز غدیر خم ننوشد

ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند

شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش

بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینۀ صدق و صفا کن

تجللی گاه نور مصطفی کن

عید غدیر و مدح امیرالمومنین(ع)

 عید غدیر و مدح امیرالمومنین(ع)


دلم مست شراب الغدیر است

سراپایم کتاب الغدیر است

الا ساقی، سر و جانم فدایت

تمام هست خود، ریزم به پایت

نجات از بند و دام هستیم ده

ز  مینای ولایت مستیم ده

چنان برگیر با یک جرعه هوشم

که چون خم در غدیر خم بجوشم

دل از کف داده ام «ما انزلم» کن

ز « اکملت لکم » دین کاملم کن

بده جامم که عیدی دل پذیر است

نه نوروز است، این عید غدیر است

وجودم مست از جام تولاست

دلم دریایی از نور تجلاست

بیا تا مدح مولا را بگوییم

به صحرای غدیر خم بپوییم

محمد نغمه توحید دارد

در آن صحرا خدا هم عید دارد

چه صحرایی، ز جنت با صفا تر

ز دامان منی هم دلرباتر

چه عیدی خوب تر از عید قربان

چه روزی روز عترت روز قرآن

محمد، وقت ابلاغ است، «بلغ»

منافق را به دل داغ است «بلغ»

محمد پیک حق را این پیام است

رسالت بی ولایت نا تمام است

نمایان کن جلال حیدری را

کز آن کامل کنی پیغمبری را

بگو با مردم عالم علی کیست

بگو دین جز تولای علی نیست

بگو حکم علی نص کتاب است

بگو خط علی اسلام ناب است

بگو این آیه بر من گشت نازل

نبوت بی ولایت نیست کامل

تویی پیغمبر و حیدر امیر است

تو را غار حرا او را غدیر است

رسالت با ولایت یک کتاب است

یکی ماه است و دیگر آفتاب است

الا ای خلق عالم سر به سر گوش

محمد دم زند خاموش خاموش

محمد را به لب دُرّ ثمین است

ثناگوی امیر المومنین است

تو گویی می رسد بر گوش جان ها

پیامش در زمین و آسمان ها

که هرکس را منم امروز مولا

علی از نفس او بر اوست اولی

علی دین را امام راستین است

علی دست خدا در آستین است

علی یعنی چراغ اهل بینش

علی یعنی پناه آفرینش

علی آیینه ی آیین اسلام

علی یعنی تمام دین اسلام

علی میزان، علی ایمان، علی حق

علی سر تا قدم توحید مطلق

علی مولود کعبه رکن دین است

علی آیینه حق الیقین است

علی بر حزب حق، صاحب لوا بود

علی فرمانده کل قوا بود

علی شمعی که در بزم ازل سوخت

علی جبریل را توحید آموخت

علی در مُلک هستی ناخدا بود

علی پیش از خلایق با خدا بود

علی حمد و علی ذکر و علی دم

علی حجر و حطیم و بیت و زمزم

علی حج و صلاه است و صیام است

علی رکن و قعود است و قیام است

علی دست خدا در فتح خیبر

علی روز احد یار پیمبر

علی در یاری حق ترک جان گفت

علی در بستر ختم الرسل خفت

علی اسلام را در صدر تابید

علی در بدر هم چون بدر تابید

علی دین است و قرآن است و احمد

علی یعنی علی یعنی محمد

ولی الله اعظم رکن دین اوست

اولوا الامر تمام مسلمین اوست

که قرآن می کند وصف خضوعش

ز خاتم بخشی و حال رکوعش

هزاران سلسله آواره ی اوست

حدیث منزله در باره اوست

گهر از «سلمک سلمی» فشانم

حدیث «لحمک لحمی» بخوانم

علی داد از ولادت با نبی دست

نبی عقد اخوت با علی بست

نمیدانم که بودم چیستم من؟

اگر پرسید یاران کیستم من؟

مسلمانم، مسلمان غدیرم

امیرالمومنین باشد امیرم

بود خاک در او آبرویم

غلام یازده فرزند اویم

چو از اول گل من را می سرشتند

بر آن گل نام مولا را نوشتند

ولای مرتضی بود و گل من

علی بود و علی بود و دل من

ولایت روح را آب حیات است

ولایت خلق را فُلک نجات است

ولایت گوهر دریای نور است

ولایت همدم موسی به طور است

ولایت هدیه رب جلیل است

ولایت رهنمای جبرئیل است

ولایت گل برآرد از دل خار

ولایت میثم است و چوبه دار

ولایت یعنی از حیدر حمایت

ولایت یعنی از عترت روایت

ولایت یعنی از جان دست شستن

به موج خون رضای دوست جستن

ولایت یعنی از گهواره تا گور

طریق عترت از روی خط نور

ولایت بستگی دارد به فطرت

ولایت خط قرآن است و عترت

به قرآن قول پیغمبر همین است

تمام دین امیر المومنین است

به حقِ حق همین است و جز این نیست

که هرکس را ولایت نیست دین نیست

تو را گر مهر مولا نیست در دل

ز طاعات و عباداتت چه حاصل

اگر گیری وضو با آب زمزم

اگر سجاده گردد عرش اعظم

اگر گویی اذان بر بام افلاک

گر از تکبیر گردد سینه ات چاک

اگر ضرب المثل گردد خضوعت

به حمد و قل هوالله و رکوعت

اگر در سجده صدها سال مانی

خدا را از درون خسته خوانی

اگر باشد به توحیدت تعهد

اگر گردی شهید اندر تشهد

مبادا بر نماز خود بنازی

ولایت گر نداری بی نمازی

گرفتم این که مانند تن و جان

وجودت شد یکی با کل قرآن

اگر مهر شه مردان نداری

به قرآن بهره از قرآن نداری

محمد شهر علم است و علی در

ز در، در شهر وارد شو برادر

هر آنکو ناید از در دزد باشد

که در محشر جحیمش مزد باشد

مرا غرق تجلا کن علی جان

مرا مست تولا کن علی جان

ز جام معرفت سیراب گردان

چو شمع محفل خود آب گردان

ولایت


 

ولایت چیست؟ اصل آفرینش

کلید قفل سیر درک و بینش

ولایت چیست ؟ تحصیل تعهد

صراط ما پس از ایاک نعبد

ولایت چیست؟ معراج تکامل

پی اثبات ذات پاک حق قل

ولایت علت غایی است ما را

به حمت فعل بی ماضی است ما را

ولایت آب و گل را در هم آمیخت

که از آمیختن آدم برانگیخت

ولایت نور را شد ساحل نور

که طوفانش بود در خط دستور

ولایت کوه آتش را کند گل

به ابراهیم در وقت توکل

ولایت در کف موسی عصا شد

به امر حق به شکل اژدها شد

ولایت را دم عیسی قرین است

که انفاس خوشش جان آفرین است

ولایت در ولایت گشت کامل

کز او نور هدایت گشت حاصل

ولایت جمع را تفریق دارد

که درکش سالها تحقیق دارد

ولایت رمز اثبات وجود است

ز جود او همه بود و نبود است

ولایت دشمن نامردمی هاست

یگانه رهبر سر در گمی هاست

ولایت هر که دارد غم ندارد

قوامش بیش هست و کم ندارد

ولایت یازده نور جلی بود

که پیوند تمامی با علی بود

اگر خواهی بدانی این علی کیست

ولی حق کسی غیر از علی نیست

علی حق را تجلی صفات است

امامت را چو سیم ارتباط است

به او رنگ ولایت چون ولی شد

علی مهدی شد و مهدی علی شد

به نخل دین ولایت برگ و بال است

ولایت را جهان در انتظار است

ولایت پای تا سر عدل و داد است

بشر را آخرین حکم جهاد است

ولایت کاخها را کوخ سازد

که قانون بشر منسوخ سازد

ولایت دیده ها را دیده بان است

ظهور مهدی صاحب زمان است

بشر را لطف نا محدود آید

ظهور مهدی موعود آید

ولایت معنی الله و نور است

شکوه رجعت و روز ظهور است

رسالت از ولایت گشت کامل

که هستی از کمالش گشت حاصل

ولایت خاتمیت راست خاتم

که ختم خاتمیت هست خاتم

دگرگونی اگر عالم پذیرد

ره خاتم از آن خاتم بگیرد

عید غدیر


 

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

در بر احمد مختار علی را دیدند

با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت

چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند

مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم

اختران را طرف عرش خدا پاشیدند

تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی

دست او را همه ی آینه ها بوسیدند

آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین

روی خود را به کف پای علی ساییدند

زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند

کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

یا علی بود که از عرش خدا می بارید

نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند

این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند

بارها خواستهٔ قلب بهشت این بوده

مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند

عده ای که رخ ایوان شما را دیدند

قید دیدار جنان حین تماشا بزنند

قصد کردند ملائک همه در عید غدیر

پرچم عشق تو را بر سر دل ها بزنند

امر و دستور خدا بوده که باید عالم

بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند

کاش می شد بشوم فرش حریم تو علی

تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند

مردمانی که به دنبال خدا می گردند

باید آقا که در بیت شما را بزنند

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی

کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی  

تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود

چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود

هر کسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن

تا ابد شیفته درس شهامت بشود

در مقام تو همین بس که در این راه دراز

حضرت فاطمه حامی ولایت بشود

عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا

بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود

مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست

باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود

نوکری تو مدالی ست که زهرا داده

آن قدر نذر نمودم که عنایت بشود

همه حرف من این است شب عید غدیر

دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

به خدا می رسد آن کس که تو را پیدا کرد

زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

من مریض توأم ای شاه شفا می خواهم

بی سر و پایم و آقا سر و پا می خواهم

من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم

تازه امشب سفر کرب و بلا می خواهم

تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز

روزی نوکری از دست شما می خواهم

دامنت را دمی از دست من آقا نکشی

بهر شالم نخی از کنج عبا می خواهم

التماست بکنم می کنی آقا نظری

چادر سوخته فاطمه را می خواهم

یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود

کارم از کار گذشته ست دعا می خواهم

روزیم را شب عید است کمی اشک بده

راضی ام؛ اشک مرا هم ز همان مشک بده

امیرالمومنین(ع)-مدح


 

ای به خلق از خلق اولیٰ یا امیرالمؤمنین

وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین

خلق بی‌تو قطرۀ از هم جدا افتاده‌اند

با تو می‌گردند دریا یا امیرالمؤمنین

کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم

در کتاب حق‌ تعالی یا امیرالمؤمنین

از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا

ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین

در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو

هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین

طاعت کونین بی تو شعله‌ای از دوزخ است

بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین

پیش‌تر از بودن ما ای همه چشم خدا

چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که هست

خلق عالم بی‌تو تنها یا امیرالمؤمنین

من نمی‌دانم که هستی آنقدر دانم که گشت

کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین

هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی

ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین

شک ندارم این که فردا دوستان خویش را

خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین  

در قفایت می‌دود چون سایه روز و شب نماز

چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین

نی همین امروز دست خلق بر دامان توست

انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین

ای نگاهت بهتر از گل‌های خندان بهشت

سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین

تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو

بس بوَد «من‌کنت مولا» یا امیرالمؤمنین

ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه

باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین

تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را

پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین

دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند

جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین

با تولای تو حتی در جحیمم گر برند

از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین

تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم

یا علی گفتند بت‌ها یا امیرالمؤمنین

این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت

قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین

بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطه‌ای

ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین

تو همه نادیدنی‌ها را به چشمت دیده‌ای

ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین

در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب

تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین

انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود

بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین

«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه

پاک کن پرونده‌ام را یا امیرالمؤمنین

امام علی(ع)-عید غدیر



آسمان غرق هیاهوست به کف، دف دارد

این خبر شور به پا کرده ،بزن! کف دارد

آنقدر بوسه به دستش به خدا شیرین است

که در این غلغله نوبت شدنش صف دارد

دشت هم در قدمش شعر مقفی شده است

آفتاب از هیجان نور مُردف دارد

از همان لحظه که خُم در پی خُم رنگین شد

خبرش رفت به دریا، که به لب کف دارد

در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطری ست

دل من در طلبش شوق مضاعف دارد

خُم و میخانه اسیر لب و پیمانۀ او

هر سبو زمزمه ای بر سر هر رف دارد

بنوازید! بخوانید! زمان مستی ست

این هیاهو همه هو هو همه دف دف دارد

امام علی(ع)-مدح و عید غدیر

امام علی(ع)-مدح و عید غدیر


چو شهر علم نبی گشت در علی بشود

بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود

غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین

پیمبر آمده از هر نظر علی بشود

خدا شود به خداوند اگر که یک پله

از این که هست علی بیشتر علی بشود

چه محشری شده برپا به روی بار شتر

حساب کن که نبی ضرب در علی بشود

در این معادله اصلا درست هم این است

خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود

نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است

قرار بود دعای سفر علی بشود

تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم

نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود

چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر

فرار هست فقط یک نفر علی بشود

به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات

نمی شود که کسی این قدر علی بشود

فقط برای حسین است این فضلیت که:

پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود

نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا

حسین تر شود عباس تر: علی بشود

چه در زمان نبی و چه در دل محراب

همیشه باعث شق القمر علی بشود

***

برای شنیدن دکلمه این شعر توسط آقای رحیمی اینجا