حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

گر چه تو مظهر صبری و رشیدی بانو

گل پرپر شده ی دست پلیدی بانو

من همان رو سیه بر سر بازار تواَم

برده ای مثل مرا خوب خریدی بانو

رو به هر کس که زدم زود مرا پس میزد

تو فقط روی سرم دست کشیدی بانو

اگر اینجام تو هستی که دعایم کردی

و به داد من بیچاره رسیدی بانو

بی سبب نیست اگر قبر شما پنهان است

خیری از مردم این شهر ندیدی بانو

قصه این است کسی راه تو را سد میکرد

مثل شمعی وسط کوچه چکیدی بانو

و شنیدی که علی سر به گریبان میگفت

من بمیرم که چنین زود خمیدی بانو

مانده هاجر متحیر ز تو آن وقتی که

کوچه تا کوچه دویدی و دویدی بانو

هر شب جمعه صدایی ز حرم می آید

ناله های پسرم وا پسرم می آید...

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند

شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند

آدم هبوط کرد که همسایه اش شود

یعنی بهشت با نجفش مو نمیزند

حق با علی ست در همه احوال پس خدا

هر جا علی ست حرف ترازو نمیزند

تعظیم می کنم به نجف صبح و ظهر و شام

قلبم خدا گواست که بی او نمیزند

آیینه دار غیرت هر کس که مرتضاست

از تنگنای حادثه زانو نمیزند

**

یک تن نگفت در وسط کوچه ها کسی

در پیش مرد لطمه به بانو نمیزند

این روزها پرستوی مجروح مرتضی

از درد شانه شانه به گیسو نمیزند

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

 

از باغ نشسته در خزان آقا جان

حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان

زهرا به زمین خورد و علی را بردند

این جمعه خودت را برسان آقا جان

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

عزیزم این دم آخر مرا عذاب نده

گُل امید علی را به دست آب نده

سلام های مرا شهر بی‌جواب گذاشت

تو هم سلام مرا خواستی جواب نده

مرا به غربت خود واگذار کن اما

به بچه‌های خود این قدر اضطراب نده

شکسته بال‌و‌پرت را برای دلخوشی‌ام

درون لانه‌ی آتش گرفته تاب نده

خسوف را چه کسی لای روسری بسته؟!

کبودِصورت خود را چنین حجاب نده

چرا به دخترمان گفته‌ای که پیش پدر

لباس‌های مرا شُستی؛ آفتاب نده

حسین؛ نیمه‌شب آبی اگر که خواست، بخواب!

شکسته بازویت، او را به زور آب نده

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند

این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن

بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو

رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو

با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی

مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟

فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی

چند روز دیگری هم باش مهمان علی

زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه

من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه

ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم

من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم

قول های آن شب پیوندمان یادت که هست

حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست

یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم

در غریبستان دنیا آشنای هم شویم

کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند

قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند

بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم

از امانت داری ام دارم خجالت می کشم

آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند

همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند

بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست

پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست

گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم

امتداد این جسارت می رسد بر زینبم

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

مبر ز خانۀ حیدر صدای گرمت را

علی بگو...شنوم آن نوای گرمت را

ز چشم من مبری خنده های گرمت را

بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را

قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست

در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست

 

بتاب در دل شبهای تار من زهرا

بمان برای همیشه کنار من زهرا

ببین به حال دل بیقرار من زهرا

انیس بیکسی ام غمگسار من زهرا

به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی

در اوج غصه و غم همزبان من ماندی

 

از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده

تمام خانۀ من از مدار افتاده

حسن ز داغ رخت بیقرار افتاده

غریب و خسته کنار تو زار افتاده

مگو که می روم و می سپارمت به خدا

که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا

 

مرا دوباره صدا کن اباالحسن! زهرا

سخن ز درد جدایی مزن به من زهرا

مگو که دختر تو آورد کفن زهرا

به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا

تن تکیده ز درد و غم تو آبم کرد

نماز خواندن نیمه شبت کبابم کرد

 

به خستگی وجود مطهرت سوگند

به بغض چشم پر از اشک دخترت سوگند

به پارگیِ لب کهنه معجرت سوگند

به زخم گوشۀ ابروی اطهرت سوگند

که خاطرات تو از خاطر علی نرود

توسّلات تو از خاطر علی نرود

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

پاشیده تر از این مگردان لشگرم را

ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو

در خاك بگذارند نیم دیگرم را

بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت

از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را

باور نمی كردم كه روزی پیش چشمم

از پا بیندازد غلافی همسرم را

تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم

حالا بیا و جمع کن خاکسترم را

هرشب حسن در خواب میگوید مغیره

دست از سرش بردار کشتی مادرم را

**

دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت

فردا بسوزانند با طفلان حرم را

از كربلا دیشب صدایی را شنیدم

انگار طفلی گفت عمه معجرم را...

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد

آن بانویى كه در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد

چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

در شعله ابراهیم پس زد امتحان را...

زهرا ولى با جسم و جانش امتحان داد

وقتى بلا تقسیم شد او مادرى كرد

مادر به جاى شیعیانش امتحان داد

آیا كسی چون او سه شب هنگام افطار

با بخشش خرما و نانش امتحان داد؟

كورى چشم ..... ، به به خدیجه

این دخترت با خاندانش امتحان داد

با خطبه ى خود اولى را خوب ادب كرد

احقاق حق را با زبانش امتحان داد

وقتى على را یك تنه آورد خانه

شهر مدینه قهرمانش امتحان داد

زهرا سراپا ، پاى حیدر ایستادو

پاى علی قدكمانش امتحان داد

با گریه هاى او مدینه زیر و رو شد

ساكت نشد ، اشك روانش امتحان داد

وقف شلوغى نجف ، وقف على كرد

آرى ، مزار بى نشانش امتحانش داد

اما على در كوچه ها سخت امتحان شد

ناموسش افتاد و توانش امتحان داد

در امتحان داد آه مسمار امتحان داد

حتى مغیره تازیانه ش امتحان داد

میخ در خانه شهادت میدهد كه

هم پهلویش ، هم استخوانش امتحان داد

مادر همانجا سینه اش آسیب دید و

جاى همه سینه زنانش امتحان داد

اما حسینش گوشه گودال ، تشنه

در پیش چشم خواهرانش امتحان داد

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

عزیزم این دم آخر مرا عذاب نده

گُل امید علی را به دست آب نده

سلام های مرا شهر بی‌جواب گذاشت

تو هم سلام مرا خواستی جواب نده

مرا به غربت خود واگذار کن اما

به بچه‌های خود این قدر اضطراب نده

شکسته بال‌و‌پرت را برای دلخوشی‌ام

درون لانه‌ی آتش گرفته تاب نده

خسوف را چه کسی لای روسری بسته؟!

کبودِصورت خود را چنین حجاب نده

چرا به دخترمان گفته‌ای که پیش پدر

لباس‌های مرا شُستی؛ آفتاب نده

حسین؛ نیمه‌شب آبی اگر که خواست، بخواب!

شکسته بازویت، او را به زور آب نده

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

خدا گواست خدایی است روی فاطمه ام

مثال شخص رسول است خوی فاطمه ام

نه اینکه سینه ی او عطری از جنان دارد

بهشت هست شمیمش ز بوی فاطمه ام

تمام خلقت کون و مکان به خاطر اوست

فقط به خاطر یک تار موی فاطمه ام

ولیک حیف کسی حرمتش نداشت نگه

زدند لطمه به روی نکوی فاطمه ام

لگد به پهلوی او خورد و بر زمین افتاد

در آن میانه دویدم به سوی فاطمه ام

برای آنکه نیفتد نگاه نامحرم

عبای خویش کشیدم به روی فاطمه ام

تمام آرزوی شائق است در همه عمر

ز راه لطف شود خاک کوی فاطمه ام

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

پاشیده تر از این مگردان لشگرم را

ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو

در خاك بگذارند نیم دیگرم را

بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت

از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را

باور نمی كردم كه روزی پیش چشمم

از پا بیندازد غلافی همسرم را

تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم

حالا بیا و جمع کن خاکسترم را

هرشب حسن در خواب میگوید مغیره

دست از سرش بردار کشتی مادرم را

**

دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت

فردا بسوزانند با طفلان حرم را

از كربلا دیشب صدایی را شنیدم

انگار طفلی گفت عمه معجرم را...

حضرت زهرا(س)-شب شهادت-زبان حال امیرالمومنین(ع)

 

 

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند

این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن

بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو

رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو

با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی

مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟

فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی

چند روز دیگری هم باش مهمان علی

زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه

من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه

ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم

من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم

قول های آن شب پیوندمان یادت که هست

حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست

یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم

در غریبستان دنیا آشنای هم شویم

کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند

قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند

بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم

از امانت داری ام دارم خجالت می کشم

آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند

همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند

بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست

پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست

گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم

امتداد این جسارت می رسد بر زینبم

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد

آن بانویى كه در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد

چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

در شعله ابراهیم پس زد امتحان را...

زهرا ولى با جسم و جانش امتحان داد

وقتى بلا تقسیم شد او مادرى كرد

مادر به جاى شیعیانش امتحان داد

آیا كسی چون او سه شب هنگام افطار

با بخشش خرما و نانش امتحان داد؟

كورى چشم ..... ، به به خدیجه

این دخترت با خاندانش امتحان داد

با خطبه ى خود اولى را خوب ادب كرد

احقاق حق را با زبانش امتحان داد

وقتى على را یك تنه آورد خانه

شهر مدینه قهرمانش امتحان داد

زهرا سراپا ، پاى حیدر ایستادو

پاى علی قدكمانش امتحان داد

با گریه هاى او مدینه زیر و رو شد

ساكت نشد ، اشك روانش امتحان داد

وقف شلوغى نجف ، وقف على كرد

آرى ، مزار بى نشانش امتحانش داد

اما على در كوچه ها سخت امتحان شد

ناموسش افتاد و توانش امتحان داد

در امتحان داد آه مسمار امتحان داد

حتى مغیره تازیانه ش امتحان داد

میخ در خانه شهادت میدهد كه

هم پهلویش ، هم استخوانش امتحان داد

مادر همانجا سینه اش آسیب دید و

جاى همه سینه زنانش امتحان داد

اما حسینش گوشه گودال ، تشنه

در پیش چشم خواهرانش امتحان داد

حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه

 

 

فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه (س)

خانه های شهر ما بیت العزای فاطمه (س)

نوکری های مرا در اصل زهرا س می خرد

خادم این خانه هستم با دعای فاطمه (س)

خوشبحال هرکسی که دل به مادر داده است

خوشبحال هر که باشد مبتلای فاطمه (س)

مطمئن هستم نمک گیر علی مرتضاست

عاشقی که خورده از آب و غذای فاطمه (س)

در نماز شب برای ما دعا کرده که هست

این دل ما بی قرار بچه های فاطمه (س)

کوچه ای باریـک ؛ تنهایی و غربت ؛ خشم شب

مانده روی خاک کوچه ردّ پای فاطمه (س)

شهر سرسبز پیمبر ظالمانه سرخ شد

در حقیقت شد مدینه کربلای فاطمه (س)

اشک هایم را بخر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

کربلا ما را ببر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم

گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم

ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس

دنبال سرابیم چرا؟ فاطمه داریم

ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث

مانند علی بعد خدا فاطمه داریم

ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم

بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم

رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا

بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم

زهراست که داده است به ما جرات طوفان

در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم

 

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

ای ذکر مناجات شب و خلوت حیدر

ای شیر ِ زنان ، بانوی با هیبت حیدر

جز حیدر کرار ، که قدر تو شناسد ؟

غیر از تو که داند به جهان قیمت حیدر

یا فاطمه یا فاطمه یا حضرت زهرا

شد اذن دخول حرم حضرت حیدر

مهمان تو گردید شب اول قبرش

هر کس به جهان کرد فقط خدمت حیدر

من باورم این است که حتما تو می آیی

هر جای ز عالم که شود صحبت حیدر

قنفذ عددی نیست که جان تو بگیرد

از پای در آورده تو را غربت حیدر

مثل تو در آن کوچه زمین خورد و زمین خورد

برده خبر رفتن تو طاقت حیدر  

 

محمد حسین رحیمیان


 

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

نبض صبح بهار با زهراست

گردش روزگار با زهراست

دو جهان خالقش خداست ولی

همهء اختیار با زهراست

خلق هستی به یُمن بودن اوست

این همه اعتبار با زهراست

به کریم کریم ها سوگند

کرم بی شمار با زهراست

در نجف میهمان فاطمه ای

برکت آن دیار با زهراست

به علی می خورم قسم در جنگ

قدرت ذوالفقار با زهراست

در صراط ولایت حیدر

قدم استوار با زهراست

مرتضی بود و یک دل شیدا

و آن دل بی قرار با زهراست

روز محشر سقیفه ها خجل و

پرچم افتخار با زهراست

ماجرای فدک گذشت اما

بعد از آن چشم تار با زهراست

پشت در ناله زد که: یا مهدی...

علم انتظار با زهراست

روز آخر به فضه گفت امروز

بین این خانه کار با زهراست

گر چه از زخم و درد لبریزم

کمکم کن فقط که برخیزم

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-شام غریبان

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-شام غریبان

 

فراق تو بر دل شرر می گذارد

شب غصه را بی سحر می گذارد

به سودای روی تو ای ماه زهرا

دلم در شب خود قمر می گذارد

اگر تو بیایی ولی من نباشم

چه داغی به روی جگر می گذارد

من آن طفل نامهربانم كه سر را

به دامان لطف پدر می گذارد

كنار تو در روضه ها گریه كردن

روی اشك هایم اثر می گذارد

عزادار زهرا دل غصه دارت

شبی تلخ را پشت سر می گذارد

صدای نفس های مردی میاید

كه دارد به دیوار سر می گذارد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-روز شهادت

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی-روز شهادت

 

هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت

شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت 

ابریست آسمان دل بیقرار تو

بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت 

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی

چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت 

تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت

تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت 

امروز هم بیا و بگو وای مادرم

آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش

این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت 

در آخرین وصیت زهرا دل علی

از روضۀ حسین و غم کربلا گرفت

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

 

دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد

عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد

نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت

وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد

بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی

بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد 

رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت

بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد

کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا

هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد

بین مردم عزتم داد و گناهان مرا

پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد 

من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ

کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد 

اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم

من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد

روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از

درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد 

یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم

گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد

امام زمان(عج)-مناجات فاطمی

 

 

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان... 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

یک درِ چوبی که میسوزد میان شعله ها

میخ های داغِ آن در از خودش سوزان تر است

پشتِ آن در فرض کن حالا که باشد مادری

از تمام دردها این درد بی درمان تر است

فکر کن با ضربه ای حالا همین در وا شود

کشتنِ بانوی خانه بعد از آن آسان تر است

از نوکِ مسمار خون میریخت بر روی زمین

دیدهء مسمار انگار از همه گریان تر است

فضه دستم را بگیر اما خودت تنها بیا

تو بیایی دردم از چشم علی پنهان تر است

کربلا وقتی اضافه بر مدینه می شود

روضه ها سوزان تر و دلهای ما ویران تر است

چشم تارش بین میدان کرد ثابت بر همه

از همه اهل حرم ارباب من عطشان تر است

شمر ، برخیز این گلو را خواهرش بوسیده است

پس بَرَش گردان که تیغ از پشت سر بُرّان تر است

گفت بالای سرش زینب ، چه شد پیراهنت ؟

پیکرت از آنچه میپنداشتم عریان تر

حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه

 

 

در روزهای غم ، ... بفرمایید روضه

در خیمۀ ماتم ، ... بفرمایید روضه

از هر خیابان رد شدم دیدم نوشته

بر روی یک پرچم ، ... بفرمایید روضه

وقتی نبی تا حضرت مهدی می آیند

مردم شماها هم ، ... بفرمایید روضه

از این جوانی خیر می بینید مردم

من خیرِ آن دیدم ، ... بفرمایید روضه

وقت شروعِ مجلس است آماده باشید

بعد از وضو نم نم ، ... بفرمایید روضه

مداح دارد شعر میخواند چه پُر سوز

از نخلۀ میثم ، ... بفرمایید روضه

تا روضه های مادر سادات برپاست

گرچه زیاد و کم ، ... بفرمایید روضه

فرقی ندارد روضه ها ، چه هیأت ما

چه مسجد اعظم ، ... بفرمایید روضه

دیر است مجلس واردِ سینه زنی شد

مداح داده دم ، ... بفرمایید روضه

هم ، سایه ای شد کم ز بیت آل طاها

هم قامتی شد خم ، ... بفرمایید روضه

بر زخمهای سینۀ مادر گذارید

با اشکتان مرهم ، ... بفرمایید روضه

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

 

"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟

این سوز گریه های غریبانه ی علیست -

"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"

در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست

"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"

آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست

"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است

این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست

خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش

از این به بعد، دختر دردانه ی علیست

حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟

"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست

باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟

این جان حیدر است که در حال رفتن است

دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟

در  را که دید فاتح خیبر، زمین نشست

جان علی!  تو گوشه ی بستر چه می کنی؟

پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!

ای پاسخ سلام بدون جواب من

چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من

از کار من همیشه گره باز کرده ای

تنها تو در به روی علی باز کرده ای

هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو

یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو

باشد قبول همسفر من!  برو ولی...

از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...

احساس های دخترمان پس چه می شود؟

تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟

زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!

مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!

حرف از فراق بین تو و من نبود که!

اصلا قرار زود پریدن نبود که!

آتش گرفت بال تو و من گداختم

بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم

دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم

تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم

آن روز روی قلب علی خورد میخ در

بدجور آبروی مرا برد میخ در

آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود

بانو حلال کن که علی دست بسته بود

با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن

کار تورا به فضه کشاندست میخ در

ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش

دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش

ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز

آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

 

جهان آموخت از تو درس غیرت را

شجاعت را عنایت را کرامت را

مسلمان میشود درسایه سارتو

یهودی دارد از تو این هدایت را

قیامت میکند چادر نمازِ تو

نشان دادی به این عالم اصالت را

پیمبر با تو دلگرم و علی آرام

و دارد هرکه از تو این محبت را ...

شکوفه با نسیمی زود می افتد

گرفت ازباغبان این داغ طاقت را

نه تنها در میان کوچه ها بلکه

نشان دادی تو عمری استقامت را

علی را جور دیگر امتحان کن چون

ندارد لحظه ای او تاب داغت را

نمیدانم چه حالی داشت آن لحظه

که برگرداند مولا آن امانت را

اگر دنیا بهم میریخت معنا داشت

جهان در خود ندید اینگونه غربت را

دلش خون است از این شهر بی انصاف

از آن دستی که گلگون کرد صورت را

بماند روضه ها... داغیست تا محشر

علی برسینه دارد این شکایت را

نمی ماند زمان آن روز می آید

قیامت میکند زهرا قیامت را

فقط آنروز مادر ! از تو میخواهم

شفاعت را شفاعت را شفاعت را

حضرت زهرا(س)-مدح

 

 

حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار

به نام فاطمه، حیران نام فاطمه ام

نگفته حاجتمان را روا كند بانو

همیشه شكر گذار مرام فاطمه ام

تمامی بركات از علی و آل علیست

خوشم كه پیروِ این یك پیام فاطمه ام

سه روز روزه گرفت و غذا به سائل داد

تمام عمر گدای صیام فاطمه ام

چهل نفر همه در جنگ با علی بودند

عجیب در عجب از این قیام فاطمه ام

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

 

اول هر چیز را حیدر مشخص می کند

آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند

حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید

پس هوای خانه را مادر مشخص می کند

چشم می بندم صدای پای مادر درسرم

راه باقیمانده را تا در مشخص می کند

اولش آهسته بعدش با قدم های سریع

روضه را اینگونه تا آخر مشخص می کند

باصدا کردم تجسم صحنه را، ازچشم هم؛

گوش گاهی صحنه را بهتر مشخص می کند

در میان بسترش تکلیف کل شیعه را

فاطمه بایک تکان سر مشخص می کند

درمیان بچه‌های فاطمه ازاین به بعد

سهم غربت را فقط خواهر مشخص می کند

بین آقا زاده هایش هم مسیر روضه را

غالبا فرزند کوچکتر مشخص می کند

سرنوشت عالمی را میخ در معلوم کرد

بعد از این تکلیف را خنجر مشخص می کند

حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه

 

 

فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه (س)

خانه های شهر ما بیت العزای فاطمه (س)

نوکری های مرا در اصل زهرا س می خرد

خادم این خانه هستم با دعای فاطمه (س)

خوشبحال هرکسی که دل به مادر داده است

خوشبحال هر که باشد مبتلای فاطمه (س)

مطمئن هستم نمک گیر علی مرتضاست

عاشقی که خورده از آب و غذای فاطمه (س)

در نماز شب برای ما دعا کرده که هست

این دل ما بی قرار بچه های فاطمه (س)

کوچه ای باریـک ؛ تنهایی و غربت ؛ خشم شب

مانده روی خاک کوچه ردّ پای فاطمه (س)

شهر سرسبز پیمبر ظالمانه سرخ شد

در حقیقت شد مدینه کربلای فاطمه (س)

اشک هایم را بخر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

کربلا ما را ببر امّ الحسن ع امّ الحسین (ع)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

 

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت

موی او را دوباره شانه کند

باید انگار جای بازوی خود

 مادرش شانه را بهانه کند

 

زینب از دست های لرزانش

خوب فهمید هُرم آتش را

مادرش زیر لب چنین می گفت

با تو هم اینچنین زمانه کند

 

اشک ها شان برای هم زیباست

کربلا و مدینه ای بر پاست

زینب افتاده است یاد غلاف

مادرش یاد تازیانه کند

 

آن زمانی که دید آتش را

 آستین در دهان گذاشت ولی

خوب فهمید روز عاشورا

خیمه ها را عدو نشانه کند

 

درب آتش گرفته سویی بود

روی دیوار جای خون مانده

با وجود هجوم خاکستر

خانه را او چگونه خانه کند

 

حرف های علی و زهرا هم

خود چنان روضه ایست مکشوفه

آن زمانی که فاطمه می گفت

تشیعش را علی شبانه کند

حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت

 

 

رفتی و در سینه ام دل بی قراری میکند

چشم هایم اشک نه! خونابه جاری میکند

رفتی و بوی تو مانده در تمام خانه ام

یاد تو حتی "خزانم را بهاری" می کند

خاطرات خوبمان یادم نرفته "فاطمه"

حق بده حیدر برایت گریه زاری میکند

بعد تو حال حَسن  بدجور میسوزاندم

گوشه ای کز کرده دائم سوگواری میکند

ظرف آبی میگذارم شب به بالین حسین

نیمه شب پا میشود شب زنده داری میکند

تاکه کمتر حس کنم من جای خالی تورا

دخترم زینب برایم خانه داری می کند