جان بر کف و اشاره جانانم آرزوست

جان بر کف و اشاره جانانم آرزوست 
جانان هر آنچه می طلبد، آنم آرزوست 
درمان درد من نبود غیر درد دوست 
دردم دوا کنید که درمانم آرزوست 
با سیل اشک تا که به دریای خون روم 
شب تا به صبح، دیده گریانم آرزوست 
از چار گوشة دو جهان دست شسته ام 
شش گوشة امام شهیدانم آرزوست 
با یاد کام خشک علمدار کربلا 
در موج بحر، سینه سوزانم آرزوست 
پاداش گریه های همه عمر بر حسین 
یک نوشخند از آن لب عطشانم آرزوست 
صدبار اگر نثار رهش جان و سر کنم 
تا باز جان دهم به رهش جانم آرزوست 
از دامنی که سوخت به صحرای کربلا 
یک شعله وقف آتش دامانم آرزوست 
تا دم به دم نثار لب تشنه اش کنم 
از آب دیده لؤلؤ و مرجانم آرزوست 
در انتظار منتقم خون پاک او 
دیدار روی مهدی قرآنم آرزوست 

شفای جان و جانانم حسین است

شفای جان و جانانم حسین است 
طبیب و درد و درمانم حسین است 
از آن رو انس با قرآن گرفتم 
که دیدم روح قرآنم حسین است 
نماز و روزه و حج و زکاتم 
نه، بلکه کل ایمانم حسین است 
به خلد و حور و غلمانم چه حاجت؟ 
که خلد و حور و غلمانم حسین است 
از آن خندم که در تاریکی قبر 
چراغ چشم گریانم حسین است 
قیامت سایه ای از قامت او 
صراط و حشر و میزانم حسین است 
اگر هیچم تمام هستی ام اوست 
اگر مورم، سلیمانم حسین است 
بهشتم کربلا، کوثر فراتم 
گلم، باغم، گلستانم حسین است 
ز هر زخمش مرا داغی است بر دل 
شرار قلب سوزانم حسین است 
ز اشک دیده بر صورت نوشتم 
که نقش اشک من "جانم حسین" است 
اَلم اَعهد الیکم» را شنیدم 
تمام عهد و پیمانم حسین است 
اگر پرسند از راه تو "میثم" 
بگو آغاز و پایانم حسین است

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

تا شامل عنایت یارم، دعا شوم

غفلت کنم اگر سرِ مویی، فنا شوم

دل هر چه صافتر شود از دودۀ گناه

من زودتر ملازمِ آن با صفا شوم

چشمِ نجیبِ یار نگاهم که میکند

احساس میکنم، چقدَر با حیا شوم

خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم

وقت است از اسارتِ دنیا رها شوم

همراه با امام زمان مویه سَر دهم

همدرد با تمامیِ آل عبا شوم

این روزها شدیدتر از هر زمانه ای

با ناحیه، به وقتِ سحر همنوا شوم

آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند

جا دارد از دهانِ پر از خون فدا شوم

در زیر نور ماه، نگین برق میزند

از ساربان بپرس که گریان چرا شوم

اینها مصائبیست که هر صبح و هر مساء

گِریَد بر آن امام و من از او جدا شوم

ما را برای یاریِ او آفریده اند

پس کی به سبکِ زندگی اَش آشنا شوم

دارد زمان یاریِ من دیر میشود

آقا بیا که همسفر کربلا شوم

امام حسین(ع)-شهادت

امام حسین(ع)-شهادت

 

از نفاق بی فضیلت ها، فضیلت کشته شد

خاک عالم بر سرم دریای رحمت کشته شد

بی بصیرت ها به قصد قُرب سنگش می زدند

زینت دوش نبی از جهل امت کشته شد

چند عضو حضرتش از تشنگی حسی نداشت

عاقبت هم با لبان تشنه حضرت کشته شد

هرچه تیر و نیزه مانده بود رویش ریختند

با هزار و نهصد و چندین جراحت کشته شد

آه از آن حرفی که فرموده است مولانا الرضا

روز عاشورا عزیز ما به ذلت کشته شد 

گفته مقتل خنجری کُند از قفا با ضربه ها...

نصّ مقتل گفته آقا با مشقت کشته شد

دختری که معجرش آتش گرفته ناگهان

زیر سم اسب، در هنگام غارت کشته شد

خواهری با دست بسته در کناره ناقه گفت:

ساقی لشگر کجایی، شرم و غیرت کشته شد

قاسم و عباس و جعفر، اکبر و عون و حسین

هرچه مَحرم داشتم، در چند ساعت کشته شد

اصحاب امام حسین(ع)-جناب حر ریاحی

اصحاب امام حسین(ع)-جناب حر ریاحی

 

یوسف زهرا! ز شما پُر شدم

تا که اسیر تو شدم حُر شدم

از دل دشمن به سویت پر زدم

آمدم و حلقه براین در زدم

آمده ام تا که قبولم کنی

خاک ره آل رسولم کنی

حرّ پشیمان تو ام یا حسین

دست به دامان تو ام یا حسین

یک نگه افکن همه هستم بگیر

ای پسر فاطمه دستم بگیر

روز نخستین به تو دل باختم

در دل من بودی و نشناختم

دست نیاز من و دامان تو

کوه گناه من و غفران تو

ناله ی العفو بُوَد بر لبم

تا صف محشر خجل از زینبم

روی علی اکبر تو دیدنی است

دست علمدار تو بوسیدنی است

مهر تو کُلّ آبروی من است

هستی من خون گلوی من است 

چه می شود کشته ی راهت شوم؟

خاک قدم های سپاهت شوم؟

حرّ ریاحی به درت آمده

فطرس بی بال و پرت آمده

با نگه خویش کمالم بده

وز کرم خود پر و بالم بده

بال من از تیغه ی شمشیرهاست

سینه ی تنگم سپر تیرهاست

مقتل خون، اوج کمال من است

تیر محبت پر و بال من است

بال بده، فطرس دیگر شوم

طوطی گهواره ی اصغر شوم

امام حسین(ع)-مناجات روز عاشورا

امام حسین(ع)-مناجات روز عاشورا

 

دل من اگه نخونه، برا تو غزل ترونه

خودش اینو خوب میدونه، نباید دیگه بمونه

از خدا همیشه می خوام، که تو رو ازم نگیره

بکشه همیشه از دل، آتیش غمت زبونه

من یقین دارم که هر کس، برا تو روضه میگیره

دست مهر مادر تو، زده رو دلش نشونه

هرکسی میون روضه ت زمزمه داره دمش گرم

دعا خونه مادر تو برا هر کی نوحه خونه

هوا سرد سرده امّا، دل به یاد تو بهاره

تو رگای سینه زن هات، خون حنجرت روونه

هرکسی آتیش بگیره، میون روضه ی داغت

اونو آتیش جهنّم، نمیتونه بسوزونه

دل اهل آسمونا، همه روزه بی قرارت

شاهدم تنگ غروب و... رنگ سرخ آسمونه

ملکوتیا میمیرن، برای لبای خشکت

گل زخم و ذکر یا رب... زده از لبت جوونه

گرگا دورتو گرفتن... مادر تو ناله می زد

یوسف تشنه لب من! توی چاه پُرِ خونه

تنتو طواف کردن، نیزه دارای سواره

بگم آخرش رو یا نه... باقی روضه بمونه

زینب و با دست بسته، بعد تو اسیری بردن

دختر شیرخدا رو تا کجا برده زمونه!

با کبودی نگاهش، دخترت ازت میپرسید

چی شده لبت کبوده، جای چوبه خیزرونه؟!

امام حسین(ع)-شهادت

امام حسین(ع)-شهادت

 

برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد

صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد

نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان

سلام حضرت لب تشنه روضه خوان آمد

سلام حضرت شیب الخضیب، مقتلها

نوشته اند چه بر روزگارتان آمد

نوشته اند مقاتل که ظهر روز دهم

چه روضه ها که از این داغ بر زبان آمد

سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود

سه بار حرمله هربار با کمان آمد

نوشته اند که شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش در فغان  آمد

نوشته اند مقاتل که عصر عاشورا

بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان آمد

بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی

بریده باد زبانم ولی سنان آمد

بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی

به قصد حنجره ات شمر همچنان آمد

بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی

میان هروله زینب دوان دوان آمد

یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی

یکی به قصد تبرک عصازنان آمد

هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک

رسید خولی و در دشت بوی نان آمد

برای بردن انگشتر غنیمتی ات

همین که غائله خوابید ساربان آمد

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

قطره ای ام که زدم بر لب دریا لب را

باز کردم به ثنا گوییتان تا لب را

مردگان زنده نگردند تعجب دارد

چونکه تر کرده به نام تو مسیحا لب را

روی دستان علی ع بودی و آرام گذاشت

روی پیشانی تو ام ابیها لب را

با رفیقان خودش مانده چه گوید فطرس

چشم و ابروی تو را شرح دهد یا لب را

هر چه در جام نبی بود به جان تو چکید

تا به انگشت رساندی به تقلا لب را

شاعر از مدح رسیده به سری که بر نی

آیه میخواند و مردم به تماشا لب را

"اَم حَسِبتَ . . . عَجَباً" کهف کجا ؟کرببلا؟

تشنگی کرده چنین پر ترک آیا لب را

آب را روی تو بستند ولی در واقع

بست بر آب روان حضرت سقا لب را

این که دندان تو را سنگ شکسته یعنی

بعد پیشانی و ابروی تو حتی لب را

تکه های بدن اکبر خود را جُستی؟

کرده ای در وسط معرکه پیدا لب را؟

گوش تا گوش علی پاسخ "هل من ناصر"

حنجرش کرده به لبیک ز لب وا لب را

چه کند در تهِ گودال اگر نگذارد

روی رگهای گلو زینب کبری لب را

خیزران شد قلم شاعر "كَأ ساً ناوِل"

تا به املاء جدیدی کند انشا لب را

ای سه سالست که با غصه نوازش میکرد

گیسوی سوخته را ، چشم ترت را ، لب را

عده ای آمده از غارت معجر گفتند

بهتر آنست بدوزند در اینجا لب را

آرزوی شب و روزم به خدا این شده است

برسانم به کف صحن تو آقا لب را

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

عاشقت غیر از این دعا نکند

از تو من را خدا جدا نکند 

جز شما از همه جفا دیدم

جز شما هیچکس وفا نکند 

دامن تو گرفته دستم را

بسپارش مرا رها نکند 

کور می میرد آنکه فکر کند

مجلست کار کیمیا نکند 

عاشق تو گرسنه هم مانَد

وعده ی روضه را قضا نکند 

به خداوند هیچ پلک تری

حق داغ تو را ادا نکند 

کاش می شد برات می مردم

روضه و گریه اکتفا نکند 

تا شدی نصف روز، کاش کسی

اینچنین با "غریب" تا نکند 

کاش اگر آسمان زمین افتاد

چکمه بر آن برو بیا نکند 

خواب دیدم تو بی کفن بودی

من کفن داشتم؛ خدا نکند 

پسر دختر حبیب خدا

تو کجا و حصیر کهنه کجا؟

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

هر که از دل نوکریِ کویِ هیات می کند

سینه ی خود را پر از نور ولایت می کند 

پادشاهی، نوکری خاندان مصطفی ست

نوکر این خانه بر تن رخت عزت می کند

آدم این جا خاکبوس عرش رحمن می شود

در سرای اهل بیت عرض ارادت می کند

آنکه هیات را به پول و شهرت و قدرت نداد

فاطمه دنیا و دینش را ضمانت می کند 

در قیامت قیمتی تر چیست غیر از یاحسین

قیمت یک "یاحسین" آن جا قیامت می کند

هیاتی با هیاتی همچون زهیرند و بُریر

یک حسینی با حسینی ها رفاقت می کند 

ای که بی ذکر حسین و روضه اش جان می دهی

حضرت زینب به تو خیلی محبت می کند 

هر که سهمی دارد از مهر حسین بن علی

سهم نوکر را فقط عباس قسمت می کند 

دست هایش را جدا کردند از پیکر اگر

چشم هایش از حرم دارد حمایت می کند 

حرمله تاثیر چشمش را به تیری تار کرد

چشم او را دور دیده شمر جرات می کند

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

ای گریه بر تو مایه ی آرامشم حسین

نازتو را به جان ودلم می کشم حسین

با اشک روضه صبح من آغاز می شود

خیس است هرشب ازغم تو بالشم حسین

ای کاش مستجاب نگردد دعای من

غیر از زیارت است اگر خواهشم حسین

من ابربغض های فروخورده ام, که شد

نام تو بهترین سبب بارشم حسین

در این محیط فتنه و جنجال ها فقط

در زیر پرچم تو در آسایشم حسین

اندازه ی لیاقت هرکس به دست توست

خاکم که بی تو لایق فرسایشم حسین

در اوج بی سوادی ام استاد می شوم

وقتی که می شود همه ی دانشم حسین

دل بسته ام به لطف تو در امتحان عشق

آماده ی ورود به هر آتِشم حسین

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

شکسته باد دهانی که از تو دم نزند

بریده باد زبانی که حرف غم نزند 

شب زیارتی ات زار می شود حالم

اگر  دوباره  هوای تو بر سرم نزند 

چه سود برده ز عمرش کسیکه هر لحظه

دم از عزای تو و صاحب علم نزند 

تمام حاجتم این  بود در شب احیاء

خدا  بدون  تو  سال  مرا  رقم نزند 

طبیعی است اگر مرده جان تازه گرفت

بیار قلب کسی را  که در حرم نزند ... 

قرار ماست پیاده نجف به کرب و بلا

اگر که وعده ی ما را اجل بهم نزند

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

همان روزیکه غم را آفریدند

برای دیده  نم  را آفریدند

برای گفتن از تو گفتن از عشق

به این خاطر قلم را آفریدند

تمام آب ها شد جوهر خون

و بعدش محتشم را آفریدند

برای روضه خوانی در عزایت

صدای زیر و بم را آفریدند

دو دست خالی ما را که دیدند

به دست تو کرم را آفریدند

برای نیستی و سر سپردن

به راه تو -عدم- را آفریدند

دخیل سبز مادرها رها بود

که یک دفعه علم را آفریدند

برای روز تاسوعای عباس

دم و ذکر و دودم را آفریدند

امام حسین(ع)

امام حسین(ع)

در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین

در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین

خسته اگر شدی از دست این و آن

رو کن به کربلا فرّ الی الحسین

از سوی آسمان بر ما زمینیان

هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین

از دست معصیت خونین دل و حزین

تا که شوی رها فرّ الی الحسین

موسی اگر شدی از ترس اژدها

هر چند بی عصا فرّ الی الحسین

وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها

از قوم بی حیا فرّ الی الحسین

گر آخر الزمان بیمار گشته ای

با نیت شفا فرّ الی الحسین

ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین

از کفر و از خطا فرّ الی الحسین

فریاد می زند فطرس علی الدوام

فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین

بگرفته دست ما با دست غرق خون

در بین بوریا... فرّ الی الحسین

امام حسین(ع) - مناجات

 

ميخرم برجان خود دردوبلای روضه را

ميكشم برصورتم دست شفای روضه را

پيش تو آخر سياهی روسپيدم میکند

دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

كربلا قسمت نشد عيبی ندارد لااقل

ای خدا از ما نگيری كربلای روضه را

نام تو آمد ميان پس ميشود احساس كرد

بوی سيب سرخ جاری درفضای روضه را

مادرت با هر"حسين" ما به سينه میزند

می نشيند ابتدا تا انتهای روضه را

ازبلا و ازمريضی جسم وجانش بيمه است

مطمئنأ هركسی خورده غذای روضه را

مزه اش زير زبانش هست تا پايان عمر

نوش جان كرده كسيكه قندوچای روضه را

درقيامت ميشود محشورهرکس با كسی

با خودت محشور کن ما بچه های روضه را

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

سجده بر خاک حسین سجدۀ اعلای خداست

چون که خاک حرمش خاک کف پای خداست

هر که مجنون حسین است خوشا بر حالش

چون که لیلای دلش لیلی لیلای خداست

مِهر اغیار حرام است ورودش در دل

چون دل عاشق ارباب فقط جای خداست

با همه معرفتم عرض کنم، در عالم

خون او جلوه مشهود ز ابقای خداست

گوشۀ نامه اعمال غلامان حسین

بهر تائید به هر صفحه ای امضای خداست

نوکرش روز جزا غصه ندارد زیرا

مورد مرحمت از جانب زهرای خداست

نه منا و عرفات و نه زمین کعبه

که فقط کرب بلا عرش معلّای خداست

با خط خون بنویسید به روی کفنم

گریه بر غربت او پایه و مبنای خداست

هر که بر نیزه سرش دیده شهادت داده

نور پیشانی او جلوه ی سیمای خداست

چشم او خیره چو می گشت به چشم زینب

همه گفتند که او محو تماشای خداست

آهی از سینه کشید و همه عالم سوخت

آن جگر سوخته که عصمت کبرای خداست

امام حسین(ع)-كوفه و شام

 

 

ای آنکه نیست غیر خدا خون بهای تو

خون سر شکسته ی من رو نمای تو

زینب سرش شکسته ولی سر شکسته نیست

سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو

قرآن بخوان اگر چه تو را سنگ میزنند

دین خدا نفس بکشد با صدای تو

زینب نفس نمی کشد ای نفس مطمئن

یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو

تو سربلند بر سر نیزه بخوان بدان

زینب هم ایستاده بمیرد برای تو

من پای نی تو بر سر نی گریه می کنیم

تو مبتلای عشقی و من مبتلای تو

حضرت زینب(س)-در مسیر کوفه و شام

 

 

راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم

سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم

ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم

چو با توام ، از این میان کجا کناره می کنم

گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان

ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم

به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد

گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم

هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت زپی

گاه نگاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم

رخت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد

خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

 

ای که دادی به دست ما پرچم

با  غمت کرده‌ای مرا همدم

لطف خود را بیا و افزون کن

تا شوم با غم دلت مَحرم

چه کنم تا که این دل مستم

نشود از غمت جدا یکدم

ای غریب به خاک افتاده

وی اسیر غمت بنی آدم

لب خشکیده ات فرات حیات

تشنه کام لبت بود زمزم

نظری کن به سوی این وادی

ما همه گمشده تویی هادی

به تو و خاک پای تو سوگند

به تو و کربلای تو سوگند

به دل مهربان تو جانا

به خلوص و صفای تو سوگند

به غریبی کودکان تو و...

به غم ماجرای تو سوگند

به ندای غریب و جانسوزت

به طنین صدای تو سوگند

به تن پاره پاره و بر آن

سر از تن جدای تو سوگند

نبود حاجتی مرا دیگر

غیر اینکه دهم به راهت سر

آخر نسیم پرچم تو می کشد مرا

آخر نسیم پرچم تو می کشد مرا
این روضه های ماتم تو می کشد مرا
این روز ها به قافله ات فکر می کنم
دلشوره محرم تو می کشد مرا
کوفه برای آمدنت در تدارک است
اینگونه خیرمقدم تو می کشد مرا
چشم از تو بر نداشته یک لحظه دخترت
دلشوره های همدم تو می کشد مرا
زلفت مباد اسیر و بهار، دست باد ها
وان گیسوان درهم تو می کشد مرا
دارد نگاه خواهرت تو حرف می زند
یعنی حسین ماتم تو می کشد مرا
مداح:حاج منصور

سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید

سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید

ماه محرم شده یاری زهرا کنید

بانی بزم عزا مادر او فاطمه است

آمده قامت کمان خوب تماشا کنید

ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است

جامعه را زنده با، ذکر مسیحا کنید

ناز گنه کار را می خرد ارباب ما

امر کند هر که را گم شده پیدا کنید

نوکر هر ساله ایم پای قرار آمدیم

موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید

بر اثر معصیت خشک شده اشک من

دیدۀ خشکیده را وصل به دریا کنید

گریه برای شما دار و ندار من است

چشمِ پُر از گریه ای، می شود اعطا کنید

راه نشانم دهید برگ امانم دهید

کاش که با این گدا شبیه حر تا کنید

صحن حسینیه ها گوشه ای از کربلاست

عرش نشینان عشق فخر به موسی کنید

بی کفن کربلا حضرت آقا سلام

اذن عزاداریِ، ما همه امضا کنید

شاعر:قاسم نعمتی

منبع:سایت حسینیه

بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین

بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین!

فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامه اش امضا شود:"حسین"

هر کس شنید کار گنهکار با شماست
خواهد که رو سیاه دو دنیا شود، حسین

وقتی که درب خانه ی لطف تو در دل است
ما سینه میزنیم که در وا شود، حسین!

در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
شبهای هیئتت شب احیا شود، حسین

آقا جوان سینه زنت حاجتش شده:
در کاروان کرب و بلا جا شود، حسین

از کودکیم تا دم مرگم به روی لب
تنها حسین بوده و تنها شود : حسین

ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار
ذکر مدام بر لبم آنجا شود: "حسین..."
***سینا نژاد سلامتی**

همین که در محرم تو روضه خوانده می شود

همین که در محرم تو روضه خوانده می شود

دل همه به کربلای تو کشانده می شود

فقط به مجلس حسین می شود به چشم دید

که پادشاه پهلوی گدا نشانده می شود

جهنم است نسبتِ بهشت با حریم تو

کسی خطا کند سوی بهشت رانده می شود!

به مشی نوکری همیشه مشق فرق می کند

که «عشق» می نویسم و «حسین» خوانده می شود

محرّم از میان عرش با مصیبت حسین

سبوی اشک بر روی زمین چکانده می شود

تو را ز اصل نه ولی ز اسب بر زمین زدند

...که اسبها چنین به پیکرت دوانده می شود

رسیدنی ست آن زمان که با نوای منتقم

بهای قطره های خون تو ستانده می شود

 

ما که کل سال پای روضه ها غم میخوریم

ما که کل سال پای روضه ها غم میخوریم

غصه ی اتمام این ده روز را کم میخوریم

هرسه شنبه صبح یا که هرشب جمعه کمیل

باده ی تقوای خود را پای پرچم میخوریم

یک برنج از ظرف نذری تو ما را بس حسین

رزق طول سال خود را از محرم میخوریم

ما چنان سرویم از وقتی برایت خم شدیم

تا تو هستی کی زمین با قامت خم میخوریم؟

با تو در هر مشکلی راه نجاتی هست لیک

مطمئنا بی تو بر دیوار محکم میخورم

تو بزرگی پس بزرگی کن شفاعت کن حسین

ورنه چوب معصیت ها را دمادم میخورم

در جوانی پاک بودن شیوه عشاق توست

شرمساریم از شما که غصه ات کم میخورم

تربت کرب و بلا درمان کل دردهاست

وقت های ناخوشی یک ذره مرهم میخوریم

داغ اکبر داغ قاسم داغ سقا داغ مشک

غصه هایت را میان روضه هم میخوریم

ما محرم زاده ایم کل سال آواره ایم

روزها یاد تنت ، شب یاد مشک پاره ایم

 

 

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

با دست بشکسته مرا روزی خور این در نوشت

هرگز نمی کردم گمان اینجا مرا راهم دهند

نام مرا در بین نوکر ها خودش آخر نوشت

روز ازل وقتی خدا روزیِ عالم را نوشت

ارباب را ارباب و ما را بر درش قنبر نوشت

در عرش حق پیراهن خونین او آویختند

بیخود نبوده گر خدا این قلب را مضطر نوشت

نام حسین فاطمه اشک مرا جاری کند

رحمت به شیر مادرم، صد شکر بر این سرنوشت

هرکس که شد در این دهه دیوانه ی کوی حسین

زینب برای او "نمازِ صبحِ بالاسر" نوشت

حبُّ الحسین نعمتی ، قبرُ الحسین قبلتی

این جمله را هر نوکری در قلب خود با زر نوشت

من زاره فی کربلا زار العلیّ فی عرشه

این را همان اول خدا در عرش بر سردر نوشت

"حُبُّ الحسینِ جُنَّنی" عابس بیان کرده ولی

بر چوب محمل خواهرش این جمله را با سر نوشت

می گفت زینب از فراز تل برادر جان ببین

آنکس که تقدیر تو بی انگشت و انگشتر نوشت...

...من را میان عده ای نامرحم و دور از حیا

آواره و بیچاره و بی یار و بی معجر نوشت

 

باید به محله رنگ ماتم بزنم

باید به محله رنگ ماتم بزنم

بر سر در خانه چوب پرچم بزنم

ایام غم و سیاه پوشان شماست

بگذار سیاهیه محرم بزنم

با چادر مادرم سر کوچه ی عشق

رخصت بده تا تکیه ای از غم بزنم

من را برسانی به شب تاسوعا

من قول دهم که سینه محکم بزنم

آقا نگهم دار که در عاشورا

من دیگ خورشت قیمه را هم بزنم

اینگونه که تو جیب مرا پر کردی

باید که به روی دست حاتم بزنم

حالا که دوای زخم تو اشک من است

اشکی بده تا چشمه ی مرهم بزنم

خاموش شود آتش دوزخ بخدا

با گریه اگر سر به جهنم بزنم

عالم به فدات یا قتیل العبرات

کشتی نجات یا قتیل العبرات

 

امام حسین(ع)-مناجات

 

 

 

عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است

هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

عشق است هرچه را بپسندی برای من

دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است

"گفتی بسوز در غم من...اِی به روی چشم"

دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است

با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست

وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است

محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام

قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است

در پشت در نشستن من بی دلیل نیست

سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است

با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر

خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است

اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند

اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است

گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت

بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است

می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود

تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است

وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین

نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است

ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان

دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است

امام حسین(ع)-مناجات

 

 

 

خشکیده ام...کویرم، دیگر ثمر ندارم

کاری بجز گدایی، وقت سحر ندارم

معصیت و خطایم، بی آبروم کرده

بیچاره ام که دیگر، چشمان تر ندارم

هر فرصتی که دادی، دیدی خراب کردم

شرمنده ام،برایت....جز دردسر ندارم

دستم بگیر ارباب، بگذار تا بمانم

اینبار از کنارت، میل سفر ندارم

اصلا همین دم در، یک گوشه مینشینم

من غیر خانه ی تو، جای دگر ندارم

عمرم گذشت اما، کرب و بلا نرفتم

میل بهشت دارم، کو بال و پر...؟ندارم

این است آرزویم: یک روز بر ضریحت

با گریه سر گذارم، تا حشر برندارم

با اینکه بی پناهم، با اینکه رو سیاهم

حب رقیه دارم، چیزی اگر ندارم

**

کارم شده ست ناله، در روضه ی سه ساله

دلخوش به گریه ام من، جز این هنر ندارم

غصه نخور پدر جان، پهلوم خوب خوب است

نشکسته استخوانم، درد کمر ندارم

خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا   

خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

 

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود

چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود

حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟

به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود

مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه

مُراد این همه چشم انتظار اگر برود

چگونه ماه به گِرد زمین طواف کند

دلیل گردش لیل و نهار اگر برود

بعید نیست شغالان به شهر پای نهند

امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود

به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است

حسین یکّه به آن کارزار اگر برود

ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه

به پای طفلی از این زمره خار اگر برود

شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد

سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود

پس از حسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد

به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود

امام حسین(ع)-مناجات

 

 

میشه با یک پرچم

یه‌جا هیئت باشه

میاد اونجا زهرا

حتی خلوت باشه

 

این کلام معصوم

زینت منبرهاس

دو نفر که باشن

سومیشون زهراس

 

شور و شوق روضه‌ت

توی عرش اعلاس

جمعیت اینجا نیست

جمعیت اون بالاس

 

تو نگفته خوندی

حرف ناگفتم رو

فکر هیات پر کرد

همه‌ی هفته‌م رو

 

تا دیدم بی‌تابم

تا دیدم پردردم

فرشای هیات رو

آب و جارو کردم

 

یه بساط چایی

گوشه‌ی میخونه

مجلسارو گرم کرد

عطر آبدار خونه

 

سرمو خم کردم

زیر پام عزت ریخت

خیر ببینه اونکه

تو چاییت تربت ریخت

 

اشکمو به زخمات

آقا هدیه کردم

خیلی وقتا شد که

تنها گریه کردم

 

اشکا و لبخندام

با خودت شد قسمت

حاجتم رو دادی

پای دیگ هیات

 

زندگیمو دستِ

خودتون میسپارم

کفشارو جفت کردم

جفت و جور شد کارم