حضرت ام کلثوم(س)-مدح



الگوی فرشتگان معصوم است او

بر واژه ی صبر و عشق مفهوم است او

از خطبه ی آتشین او پیدا شد

بانوی قیام، ام کلثوم است او

***

از وبلاگ امام رئوف

حضرت ام کلثوم(س)-مدح و وفات



ما از می جام عاشقی سرمستیم

بر مرحمت دخت علی دل بستیم

محشر که بیاید همگی می گوییم

ما گریه کنان ام کلثوم هستیم

***

ای عالمه ی علوم دین ادرکنی

ای چادر تو حبل متین ادرکنی

یاسَیِّدَةَ النِّسا أَنَا سائِلِکُم

ای دخت امیر مومنین ادرکنی

***

ملیکه ی دو سرایی و نوحه گر هستی

خمیده ای به گمانم شکسته پر هستی

میان روضه ی امشب به خاطرم آمد

تو از غریب مدینه غریب تر هستی

***

تندیس حلم و حجب و حیایی بزرگوار

سنگ صبور شیر خدایی بزرگوار

محشر به إذن مادر سادات فاطمی

آری شما شفیعه ی مایی بزرگوار

***

عزیز فاطمه در معرض خطر بودی

ز بانوان حرم تو گرسنه تر بودی

"سری به نیزه بلند است در برابر" تان

تمام واقعه را تو نظاره گر بودی

 علیرضا خاکساری

ام کلثوم خواهر ارباب ماست

ام کلثوم خواهر ارباب ماست

داغ او داغ تمام اولیاست

در فراق خواهر پاک حسین ع

دل اسیر روضه های کربلاست

اصغر چرمی (شاهد)

حضرت ام کلثوم(س)-وفات




شب قدری و قَدرت نیست معلوم

میان شیعه هم هستی تو مظلوم

فقط نام تو را بردیم گاهی

فدای غربتت یا ام کلثوم

***

کمر بر استقامت بسته زینب

که یک دم هم ز پا ننشسته زینب

اگر زینب پناه کاروان بود

تو هم بودی عصای دست زینب

***

صبوری غرق در تاب و تب تو

وفا زانو زده در مکتب تو

در این شش ماه  یک دم هم نیفتاد

"حسینم وا حسینا" از لب تو

یوسف رحیمی

حضرت ام کلثوم(س)-وفات




این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟

از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟

زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟

پنهان شده نام امّ کلثوم چرا؟

قاسم صرّافان

حضرت ام کلثوم(س)-وفات




نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل ها گذاشتی

بعد از حسین قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

پشت سر امام زمان غریب خود

تصویر عشق را به تماشا گذاشتی

حیران و مات صبر و رضای تو روزگار

وقتی به روی غصه و غم پا گذاشتی

کوفه اسیر نطق علی گونه ی تو شد

داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی

با خطبه ای که خواندی و کردی عزا به پا

پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

زینب قرار بود کند شام را خراب

حرمت به نام زینب کبری گذاشتی

بازار شهر کوفه کجا و شما کجا

باور نمی کنم قدم آن جا گذاشتی

ای همدم رباب تو با اشک و ناله ات

مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی

گفتی به رأس بر روی نیزه برادرم

از چه رقیه را تک و تنها گذاشتی

تو داغدار بی کفن کربلا شدی

گریان و بی قرار شه سر جدا شدی