امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

سجده بر خاک حسین سجدۀ اعلای خداست

چون که خاک حرمش خاک کف پای خداست

هر که مجنون حسین است خوشا بر حالش

چون که لیلای دلش لیلی لیلای خداست

مِهر اغیار حرام است ورودش در دل

چون دل عاشق ارباب فقط جای خداست

با همه معرفتم عرض کنم، در عالم

خون او جلوه مشهود ز ابقای خداست

گوشۀ نامه اعمال غلامان حسین

بهر تائید به هر صفحه ای امضای خداست

نوکرش روز جزا غصه ندارد زیرا

مورد مرحمت از جانب زهرای خداست

نه منا و عرفات و نه زمین کعبه

که فقط کرب بلا عرش معلّای خداست

با خط خون بنویسید به روی کفنم

گریه بر غربت او پایه و مبنای خداست

هر که بر نیزه سرش دیده شهادت داده

نور پیشانی او جلوه ی سیمای خداست

چشم او خیره چو می گشت به چشم زینب

همه گفتند که او محو تماشای خداست

آهی از سینه کشید و همه عالم سوخت

آن جگر سوخته که عصمت کبرای خداست

طفلان حضرت زینب(س)

 

 

هر‌که دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است

اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است

از حرم آمده‌ام با تو بگویم هر کَس

بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است

دهمین روز شد و شد دهِ ذی‌الحجه‌ی من

شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است

خیمه‌ات آمده‌ام بسط نشستم گویم

خیمه‌ی خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است

به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهر توست

به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است

دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر

باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است

همه‌ی غیرتشان قامتشان رفته به من

بچه عقاب ببین بال و پرش بیشتر است

آنکه چون ماست که بی چون و چرا می‌ماند

آنکه باید رود اما اگرش بیشتر است

آنکه مانندِ علی شد زره‌اش پشت نداشت

آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است

به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم

از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است

کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست

آنکه آوازه‌ی تیغِ پدرش بیشتر است

تیغ را کرده حمایل  که بفهمد آن قوم

هرکه شاگرد علی شد هنرش بیشتر است

از علمدار بپرس از دو جوان می‌گوید

بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است

می‌شناسم جگرت را به تو از خواهشِ من

قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است

هر دو میدان زده خواندند رجزها اما

چه کنم آنهمه لشگر نفرش بیشتر است

خبر رفتنشان زود به هرسو پیچید

به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است

غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغ پسر

پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است

ناله توام که شود اهل حرم می‌نالند

ناله توام که شود هم اثرش بیشتر است

عون اُفتاده زمین پیکر او پیچیده

ازدحامیست ولی روی سرش بیشتر است

و محمد نَفَسش کمتر و کمتر می‌شد

زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است

آه برسینه‌ شان قاتل و قاتل پُر شد

وای از ضربه‌ شان سخترش بیشتر است

پر زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی

از میان همه زخم تبرش بیشتر است

پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد

از علی‌اکبر هم دردِ سرش بیشتر است

بیشتر می‌شود این حجم اگر جمع شود

تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است....

همه جای بوی تنِ عون محمد دارد

همه جایند ولی دور و برش بیشتر است

مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت

اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است ....

حضرت زینب(س)-مدح و مناجات

حضرت زینب(س)-مدح و مناجات

تقدیم به روح شهید محسن حججی

 

ذکر تسبیح ماسوا زینب

رازق ارض والسماء زینب

گره ها باز کردی از ارباب

در سحرگاه هر دعا زینب

ومن العشق کل نفس حی

اسوه صبر در بلا زینب

سوره فجر ، آیه تطهیر

قهرمان بانوی وفا زینب

خطبه های تو ذوالفقار خدا

ای علمدار لافتی زینب

حضرت عشق ، واجب التعظیم

محور کل کربلا زینب

نوکرت بوده ام حسابم کن

بهر سر دادن انتخابم کن

من کیم؟ نوکر پریشانت

سائل لحظه های احسانت

من کیم؟ایستاده در صحرا

تا ببارد دوباره بارانت

توهمان علیا مخدره ای

که خلایق شدند حیرانت

توهمان دست اقتدار خدا

جان فدای شکوه عرفانت

منتظر چون مدافعان حرم

تا بیافتد سرم به دامانت

جمع پروانه ها به دور حرم

جان فدای تو و شهیدانت

باحسین تو زنده ام بانو

پیش پای تو میزنم زانو

آسمان زیر پای عشاق است

وسط عرش جای عشاق است

طرح عشقی سروده ام که مپرس

این همان رهنمای عشاق است

اشهد ان زینب کبری

مادر با وفای عشاق است

چندسالیست قلب سوریه

بهترین کربلای عشاق است

اربا" اربا شدن برای حسین

طلب هر دعای عشاق است

ابر بارید و شهر شد سیراب

شهر ما آشنای عشاق است

روی هم رفته نوکرت هستم

تا ابد عبد مادرت هستم

جز غم عشق تو ملالی نیست

عاشق هستیم و قیل وقالی نیست

تامحرم مرا نگه دارید

بعداز آن هرچه شد خیالی نیست

گربگویی بمیر میمیریم

جای تردید و اختلالی نیست

وادی عشق جای سر دادن

پس بدان جای لاابالی نیست

حاضروناظرند سرمستان

لحظه ای جای عشق خالی نیست

شده نازک گلویمان، حالا

جای وحشت در این حوالی نیست

طالب داغ طالب دردیم

سرمان نذر راه تو کردیم

نعمتی بود محسن حججی

رحمتی بود محسن حججی

آخرین لحظه هاش ثابت کرد

غیرتی بود محسن حججی

اصلا از علقمه زجا برخاست

هیئتی بود محسن حججی

ترس چشمان قاتلش میگفت

هیبتی بود محسن حججی

برگی از دفتر سلحشوران

قدرتی بود محسن حججی

گرچه بر دار،لیک سرداراست

حکمتی بود محسن حججی

خواستم تا بگویم از زینب

نام سردارش آمده بر لب

باده نوشان چنان شدند سرمست

باده از دستشان فتاد و شکست

بسکه عشق و جنون زبانه کشید

پرکشیدند ساکنان الست

باده نوشان به قتلگه رفتند

سرفرازان جام و باده پرست

حاجی حج سال ما حججیست

کشته ای که دل از جهان بگسست

دست بسته ولی چو سرو قدان

با ابهت به خون خود بنشست

افتخار شقایق صحرا

استقامت به قلب پر خون است

کلهم اجمعین مجنونیم

ما به خون شهید مدیونیم

حضرت رقیه(س)-شهادت

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

نهالی بودم و بی تو به جانِ من تبر اُفتاد

من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر اُفتاد

کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد

کمی خرما به ما دادند آن هم در سفر اُفتاد

مرا بازی نمی‌دادند حرفی نیست می‌خندند

چه زود این دخترِ شیرین زبانت از نظر اُفتاد

پدر در شانه‌هایم درد دارد می‌کُشد من را

لباسم راه راه است آه رَدِّ چوبِ تر اُفتاد

شبیه مادرت هستم پس از دستی که بالا رفت

شبیه مادرت هستم پس از روزی که در اُفتاد

ندیدی شاخه‌ی نخلی که می‌سوزد چه می‌پیچد

ولی رویِ سرِ ما چندتایی شعله ور اُفتاد

اگر در راه می‌ماندم جوابش بود با عمه

خودم دیدم که در کوچه به جانش با کمر اُفتاد

تو را آورد از قصر و به این ویرانه پَرتَت کرد

دوید عمه ولی قبلش طبق اُفتاد سر اُفتاد

میانِ طشت بودی و فقط می‌زد فقط می‌زد

به انگشتم نشان دادم ببین عمه پدر اُفتاد

ببین زوری نمی‌خواهند دندانهایِ شیری‌ام

گمانم چوب ، بد می‌زد تو دندانت اگر اُفتاد

حضرت رقیه(س)-شهادت

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی

درآمدی به دیدنم اما خوش آمدی

این شهر بارقیه ی تو قهر کرده است

هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی

سرمای این خرابه فراموشمان شده

دلگرمی خرابه نشینها خوش آمدی

ای کشتی شکسته ی زخمی و سوخته

با این طبق به دامن دریا خوش آمدی

خیلی شدم شبیه به مادربزرگ خویش

حالا برای دیدن زهرا خوش آمدی

رگهای گردنت چقدر نامرتبند

با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی

لکنت زبان گرفته ام از ترس حرمله

با بابا ب بابا با بابا ب با خوش آمدی

حضرت رقیه(س)-شهادت

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد

بابا مرا برای خودش انتخاب کرد

منکه توان پا شدن ازجا نداشتم

خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد

با اینکه من خودم پر درد وجراحتم

زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد

دروازه ی پراز غم ساعات یکطرف

مارا یزید وارد بزم شراب کرد

درشام شام دختر تو تازیانه بود

عمه تمام خرج سفر را حساب کرد

زجری که من کشیده ام از دستهای زجر

عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد

گفتم نزن که بال و پرم درد میکند

اما چه سود خواهش منرا جواب کرد

من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا

حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد

حضرت رقیه(س)-شهادت

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

می کُشد بابا مرا چشم ترت از یک طرف

دیدنِ مویِ پر از  خاکسترت از یک طرف

خشکیِ لبهات از یک سو مرا بیچاره کرد

نا مرتب بودنِ موی سرت از یک طرف

بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد

قصۀ تلخ نبودِ پیکرت از یک طرف

بابت رنجِ دو مطلب عمه خیلی گریه کرد

پیرهن از یک طرف انگشترت از یک طرف

دوریت از یک طرف بابا مرا می داد عذاب

 خجلت و شرمندگی از خواهرت از یک طرف

گیسوان درهمت از یک طرف جانم گرفت

حالت رگهای سرخ حنجرت از یک طرف

از روی نیزه دوتایی سایبانم بوده اید

تو خودت از یک طرف آب آورت از یک طرف

هر کجا از قافله جا مانده بودم ، ناجی ام-

خواهرت از یک طرف شد مادرت از یک طرف

ورود به ماه محرم-مناجات اول مجلس

ورود به ماه محرم-مناجات اول مجلس

 

در صحن دل وزیده هوای مُحَرَمَت

بر گوش جان رسیده صدای مُحَرَمَت

ما بیقرار منتظر روضه مانده ایم

اصلا تمام سال، فدای مُحَرَمَت

همپای نوکران تو راهی هیئتیم

پوشیده ایم رخت عزای مُحَرَمَت

قطعا کسی به سفره حاتم نمی دهد

یک لقمه از طعام و غذای مُحَرَمَت

هرگز نصیب آتش دورخ نمی شود

چشمی که گریه کرده برای مُحَرَمَت