اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

 

منشِ مردم کوفه بخدا در ما نیست

آی مردم بنویسید ، علی تنها نیست

آن دیاری که علی سر به لب چاه گذاشت

به خود حیدر کرار ، که در اینجا نیست

اینکه بر روی لب ماست ، دَم تکبیر است

گر چه از جنس شعار است، ولی انشا نیست

فتنه در نطفه خفه می‌شود اینجا زیرا ...

اصلا انگار کسی آن طرفِ دعوا نیست

قد کشیدیم همه ، زیر عَلَم پس حتما

مقتدای دل ما جز یل تاسوعا نیست

حرفِ صلحِ حسنی را ببرید آنجا که ...

بر لب مردم آن صحبتِ عاشورا نیست

هر کسی فتنه بپا کرد ، خودش می‌داند

اذنِ رهبر اگر امروز رسد ... فردا نیست

چشم بدخواه بیفتد اگر اینجا به علی ...

صاحبِ چشم بداند پس از این بینا نیست

اگر از جانب رهبر برسد فرمانی ...

ذکر لبیک ، به روی لب هر ایرانی‌ست

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

اجتماعی-سیاسی-محکومیت فتنه 96

 

ما را فرو کردند در دعوای بیخود

ما خسته ایم از این سیاست های بیخود

تا بوده در چشمان ملت اشک بوده

سهم فقیران از مزایا کشک بوده

اینها نمی فهمند ملت را برادر

حیف است دعوای برادر با برادر

فرعون رفت و پشت او نمرود آمد

گرگی که شکل گوسفندان بود آمد

اینها که هرچه بود را در جیب کردند

هر کس که از ما گفت را تخریب کردند

اینها که در صحنه فقط بازیگرانند

در پشت صحنه دیده ام با دیگرانند

اینها , همانهایی که در فتنه سهیم اند

با انقلاب و مردمش یار قدیم اند

تهمت نزن بگذار حرفم را بگویم

برچسب را بردار حرفم را بگویم

چیز عجیبی نیست حرفم یک کلام است

(( بالاترینِ انقلابی ها "امام" است ))

من در "خمینی" جز خدا , فخری ندیدم

من در جماران هیچ استخری ندیدم

یک کرسی ساده و یک زیلوی یکدست

مثل همین که زیر پای رهبری هست

دیوان استکبار لبخندش ندیدند ...

اما چه شد پشت اتاقش صف کشیدند ؟!

فرهنگ غربی چیست جز مشتی اهانت

هر روز مستی و خماری و خیانت

گیرم که ایران هم اروپا شد , چه بعدش ؟

حتما بیایم با مایو در کوچه بعدش ...

مردم به هوش این قصه پایانی ندارد

این ابر های مرده بارانی ندارد

شنگول و منگولی که این شبنامه دارد

گرگش جدید است و به سر عمامه دارد

این قصه در آخر به اینجا میرسد که ...

یک مرد از آن سوی دنیا میرسد که ...

رفتار او از جنس ظاهر ساز ها نیست

اصلا شبیه این سیاست باز ها نیست

از روز اول فکر و ذکرش دین بوده

خود سالیانی جزو محرومین بوده

ای کاش باشد جزو سربازاش نامم

باید ببینم من کجای این قیامم ؟ ...

تقدیم به پیشگاه همسران شهدا خصوصا  همسران شهدای مدافع حرم

 

 

رفتی و شوق موندنم رو بردی

کبوتری شدم که پر نداره

میسوزم و میسوزم و میسوزم

از حال من کسی خبر نداره

 

دیشب یه عکس بچگیتو دیدم

نمیدونی باهاش چه حالی کردم

غذایی رو که دوس داری پختم و

باز سر سفره جاتو خالی کردم

 

کاشکی میشد ببینمت دوباره

کاشکی میشد بازم دورت بگردم

دیشب نیومدی به خوابم ولی

جات خالی بود تا صبح گریه کردم

 

دست خودم نیس که ... خدا شاهده

حس میکنم همه ش نشستی پیشم

نمیتونم بغضمو مخفی کنم

اسمتو میشنوم یه حالی میشم

 

نیستی خودت شبا برا بچه هات

قصه مردونگی تو میخونم

گفته بودی میری که برنگردی

گفتم تا آخرش به پات میمونم

 

نوشتی که محاصره شدیده

عزیز من این لحظه آخره

آخرم این پیاممو ندیدی

نوشته بودم منو یادت نره

به مناسبت روز ارتش

ارتش دلاور ایران

ای ازتبار حیدر و رستم ،وی از تبار آرش و عبّاس
ای ارتش دلاور ایران،درحفظ مرزها همه حسّاس
باخون خویش حفظ نمودید،مرز وطن زدشمن خنّاس
دشمن ز اقتدارتان شده مایوس،بادا نثار مقدمتان یاس

خمینی شیر غران کرد ما را

محبت اهل عرفان کرد ما را

بنازم عشق انسان کرد ما را

میان حق و باطل مانده بودیم

حسین آمد مسلمان کرد ما را

شعار آموخت ذکر آموخت دم داد

گدا بودیم سلطان کرد ما را

کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم

دعا سرباز قرآن کرد ما را

مسیرکربلارا تا نشان داد

مقیم شهرجانان کرد ما را

شنیدم کافری تواب میگفت

ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را

بنازم شیر پاک مادران را

هوادار شهیدان کرد ما را

تشکر میکنیم از حضرت حق

که همشهری سلمان کرد ما را

بسوزد قلب وهابی گرایان

که جانان اهل ایران کرد ما را

علی داریم دیگرغم نداریم

ولایت پاکدامان کرد ما را

نخواهد رفت ایران زیر ذلت

شرف شمشیر بران کرد ما را

امان نامه زنامحرم نگیریم

خمینی شیر غران کرد ما را

همه در انتظار آفتابیم

فراق یار گریان کرد ما را

استاد کلامی زنجانی

مقاومت غزه-روز قدس

 

 

ای غزه! با هجوم ستم ها چه می کنی؟

ای زخمی از خیانت دنیا چه می کنی؟

ای غزه! پاره ی تن اسلام و مسلمین!

در روزگار جهل عرب ها چه می کنی؟

وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی

زنده به گور می شود اینجا چه می کنی؟

دیدم میان آتش و خون شعله می کشی

در تندباد حادثه اما چه می کنی؟

آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر

ای غزه! ای حقیقت تنها چه می کنی؟

ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت

در پاسخ سکوت و تماشا چه می کنی؟

*

همراه طفل و پیر و جوان ایستاده ام

چون کوه با تمام توان ایستاده ام

بر غربت من و همه ی کودکان من

هرچند چشم بسته جهان، ایستاده ام

از خون لاله های وطن زنده ام هنوز

سروم که در هجوم خزان ایستاده ام

آتشفشان خشم و خروش و حماسه ام

توفنده، زنده، در فوران، ایستاده ام

تا روز محو لکه ی ننگ از دیار خود

تا روز مرگ دشمنمان ایستاده ام

تا صبح برقراری عدل و ظهور حق

پاینده تا سپیده دمان ایستاده ام

تقدیم به غزه ی مظلوم-روز قدس

 

 

غزه خط اول اردوی آل مصطفاست

پرچم الله اکبر دست نسلی باوفاست

زیر موشک زیر آتش زیر راکد زیر بمب

باز هم فریاد غزه استقامت تا خداست

غزه غزوات فراوان دیده در این نیم قرن

ذره ای از پا نیفتاده که خاک انبیاست

یک طرف سنی کشی و یکطرف شیعه کشیست

دست استکبار آلوده به خون در هر کجاست

بغض دیرین یهود از روز بدر و خیبر است

هر که با دین خدا جنگید خصم مرتضاست

باید اسراییل محو از نقشه ی دنیا شود

این همان فرمایش تاریخی روح خداست

ما همه سرباز آقاییم هر امری کند

حکم تجهیز فلسطین نیز از تکلیف هاست

به بهانه روز قدس

 

 

خودش را وارث ارض مقدس خوانده این قابیل

جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل

نگین دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد

و با فرعون می‌خندند فرزندان اسرائیل

برای کودکان، این قومِ برتر هدیه‌ها دارند:

هزاران خوشه آتش سامری آورده با زنبیل

لب خاخام‌ها تورات را وارونه می‌خامد!!

و ژان پل می‌زند، رد می‌شود از غیرت انجیل

درون آتش نمرودها اینبار می‌سوزد

گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل

بیا ای تک سوار سبز! با چشمان زیتونی

سحرگاهی نظر کن بر شب چشم انتظار ایل

و «سبحان الذی اسرا» بخوان تا «مسجد الاقصی»

بخوان! ای خواندنت شیرین تر از تنزیل جبرائیل

عصا بردار تا از شرق، یاران محمد را

شبانه بگذرانی از فرات اینبار جای نیل

فلسطین جوجه‌های کوچکش حالا ابابیل‌ند

و خواب آخر پاییز می‌بیند سپاه فیل

روز قدس-سلاح سنگی

 

 

یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد

یابد نشست و یک غزل تازه کار کرد

در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد

سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد

از ذهن من گذشت که با سنگ می شود

آیا چه کارها که در این روزگار کرد !

با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت

طغیان رودهای روان را مهار کرد

یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت

بی سرپناه ها همه را خانه دار کرد

یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت

با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد

یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت

زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد

با سنگ مفت می شود اصلا به لطف بخت

گنجشک های مفت زیادی شکار کرد

یا می شود که سنگ کسی را به سینه زد

جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد

یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را

در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد

**

ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ

اینگونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد :

تنها به یک جوان فلسطینی ام بده

با من ببین که می شود آنگه چه کار کرد

بیداری اسلامی-به بهانه روز قدس

 

 

دوباره رمز یازهرا بگوش است

سپاه عشق در جوش و خروش است

هوای کربلای بیست داریم

سخن با خط صهیونیست داریم

بفرما راه خود را کج کن ای خصم

حذر از فتنه ی معوج کن ای خصم

سعودی در سقوطی مرگبار است

ریاض اینک به حال انفجار است

مکن شک ،لشکر ایمان بزودی

بتازد بر سعودی  یهودی

حرم جای شغال دربدر نیست

فلسطین نیز از اشغال گر نیست

یلان ،از دشت از هامون بریزند

سگان را از حرم بیرون بریزند

مگر که راه قدس از کربلا نیست

یقیناً کعبه از این ره جدا نیست

فلسطین پایتخت مسلمین است

و کعبه از امام المؤمنین است

خراسان پایتخت شیعیان است

و ایران کشور صاحب زمان است

مسلمانی جهادی خانه زاد است

تشیع پیشتاز این جهاد است

اگر چه خط اول زینبیه است

تمام جبهه هامان فاطمیه است

یمن بحرین لبنان پشت ایران

سپاهش میرود تا قلب یونان

و بیداری اسلامی چنین است

صدور عدل ،تا هر سر زمین است

مگر القائده  النصره داعش

جز اندک چیستند؟ یک شبه ارتش

سپاه پاسداران جهانی

بسیج و ارتش صاحب زمانی

اگر یورش برد صبحی نمادین

نماز مغربش باشد فلسطین

هر آنکس از فلسطین کم گذارد

یقین با صهیونیست مشگل ندارد

اگر خون یمن پامال گردد

قتال غزه صدها سال گردد

اگر فرمان دهد رهبر  بیاییم

اشاره چون کند، با سر بیاییم

نماز یومیه دارد قضاها

ولی غفلت ،بسی دارد قضایا

مبادا با لگد بیدار گردیم

بزیر پای دشمن خار گردیم

مبادا نهروان تکرار گردد

احد بازیچه کفار گردد

میان حق و باطل مرز، باریک

صف اسلام و استکبار نزدیک

شیاطین اهل صید و دام هستند

و رویاروی با اسلام هستند

بدانند اهل ایمان و هدایت

فقط فصل الخطاب ما، ولایت

بصیرت پیشگان ،آماده باشند

مطیع رهبر آزاده باشند

الا ای رهبر آزاده  آقا

همه آماده ایم  آماده آقا

روز قدس-تقدیم به کودکان مظلوم غزه

 

 

همه شبها که مسلمین خوابند

غزه بیدار هست و پا برجا

پارکها مثل کودکستانها

پر ز اطفال زیر موشکها

 

کودکان هلال احمر هم

سهم فطریه را رها کردند

زیر راکد درست وقت اذان

مثل بمبی همه صدا کردند

 

کودکی با صدای بغض آلود

نام الله را صدا میزد

دختری با دو چشم بارانی

مسلمین را به خود صلا میزد

 

ایهاالمسلمون اتحدوا

که علیه رژیم کودک کش

یا بمیریم یا به هم باشیم

با فلسطین و نسل فردا خوش

جمعه آخر ماه رمضان-روز قدس

 

 

گل نترسیده اگر باد خزان هست هنوز

در سر داس و تبر ها هیجان هست هنوز

گل نمی ترسد و می خندد و می داند عشق

بر تن زخمی هر سرو جوان هست هنوز

غزه ! هر چند مهمات فراوان دارند

غم نخور ، در کف تو تیر و کمان هست هنوز

غم نخور ، تیر و کمان هم برود از دستت

سنگ ، سرمایه رزم پدران هست هنوز

می رسد دوره ی پیروزی خون بر شمشیر

می رسد باز ، بپاخیز ، زمان هست هنوز

خانه ها گرچه به ویرانه بدل گشت ولی

قدس ، آن خانه ی خورشید نشان هست هنوز

ماهیان را اگر از رود به تنگ آوردند

در دل زخمی دریا جریان هست هنوز

اعتنایی نکند هیچ کسی ، در عجبم

ذره ای عاطفه در قلب جهان هست هنوز ؟

شب به شب کوچه  ای از داغ به خود می پیچد

مانده ام اینکه نگاهی نگران هست هنوز !

با لب روزه اگر سخت شده جنگ چه باک

جمعه ی آخر ماه رمضان هست هنوز

مقاومت فاطمی-روز قدس

 

روح مقاومت به خدا راه فاطمه ست

غزه نیازمند به درگاه فاطمه ست

تنها ره نجات فلسطین و قدس نیز

بسته به سوز سینه پرآه فاطمه ست

باید سپاه قدس برد فاطمیه را

در مسجدی که خاص قدمگاه فاطمه ست

اصلا دیار مسجدالاقصا ست ملک او

از نیل تافرات گذرگاه فاطمه ست

روز جهانی قدس-مقاومت اسلامی

 

 

برجان بشر شده شرر اسرائیل

باشد همه جا زنگ خطر اسرائیل

با غزه بیائید که فریاد کنان

گوئیم همه که مرگ براسرائیل

***

ای قبله اولین ، خدا آگاه است

ازغزۀ تو بلند دود آه است

شک نیست که پیروزی تو نزدیک است

سنگ تو همان موشک حزب الله است

به مناسبت روز جهانی قدس

 

هر چند در شهر خودت تنهایی ای قدس

اما امید مردم دنیایی ای قدس

هم قبله و قلب نخستین در دل توست

هم اهل سرِّ لیلة الأسرایی ای قدس

تنها نه در چشمان گریان فلسطین

در چشم اهل آسمان زیبایی ای قدس

پیغمبر ما روی چشم تو قدم زد

تو میزبان حضرت طاهایی ای قدس

غمگین مشو باید که سر بالا بگیری

تو خاکِ پاکِ مسجد الأقصایی ای قدس

دور و بر تو لشگر شمر و یزید است

یک قطره از دریای عاشورایی ای قدس

صهیون همان فرزند فرعون است آری

امروز تنها وارث موسایی ای قدس

با دست فرعون کودکانت گشت پرپر

گهواره ها شد خالی از لالایی ای قدس

فرزندهایت را به خاک و خون کشیدند

از خون دلبندان خود دریایی ای قدس

امروز اگر دست ستم رحمی ندارد

اما در آخر می رسد فردایی ای قدس

فردای ما موعود دارد غم ندارد

فردا صدایت می رسد تا جایی ای قدس

فردا تمام شهر تو آباد گردد

با دست مهدی زنده و برپایی ای قدس

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس ما همه می آییم...

 

امام خمینی (قدس سره):

فلسطین پاره تن اسلام است.

 

از سوره تین و طور سینین گفتیم

از غربت دیرین فلسطین گفتیم

گفتند سپیده می دمد از غزه

با قلب شکسته باز آمین گفتیم

عید بهار سرخ فجر انقلاب است


عید بهار سرخ فجر انقلاب است

گلهای پرپر گشته را فصل گلاب است

خورشید پیغام آورد با خنده نور

چشم همه روشن که عید آفتاب است

عید رهایی عید عزت عید ایمان

عید حیا عید شرف عید حجاب است

عید همه مستضعفان عید تو و من

عید امام و عید امت عید بهمن

بهمن که در سردی بسی گرمی به ما داد

بهمن که چون نور روز گیتی را صفا داد

بهمن که داغ سینه سوز باغبان را

با عطر انفاس مسیحایی شفا داد

بهمن که با بگسستن بند اسارت

سر خط آزادی به دست ما خدا داد

بهمن بهار لاله گون خنده و اشگ

بهمن که فروردین به دامانش برد رشک

دست خدا با خون به خاک ما نوشته

بگریخت دیو، اینک بهشت، اینک فرشته

اهریمن طاغوت با ضعف و زبونی

چون عنکبوت افتاده در تاری که رشته

از کربلای کشور ایران بچیند

محصول بذری را که ثارالله کشته

اینک خدا امام را به عالم برتری داد

بر کودک ما هم مقام رهبری داد

دیگر از آن شب های ظلمانی خبر نیست

دیگر بجز خورشید اینجا جلوه گر نیستم

هان ای شهیدان به خون آغشته خیزید

که امروز در ما از شما کس زنده تر نیست

در باغ سر سبزی که از خون آب دادید

نخلی به غیر از نخل قرآن بارور نیست

چون لاله بر هر دل هزاران داغ دیدیم

تا میوه آزادی از این باغ چیدیم

اینک شده بهمن بهاران در بهاران

گردیده دامان زمستان لاله باران

در پرتو خورشید قرآن گشت روشن

فکر جوانان چون دل پیر جماران

با اشگ شادی از سر مژگان فرو ریخت

آن خارهای سالها در چشم یاران

در هر قدم چندین چراغ راه داریم

قرآن و ثارالله و روح الله داریم

دشمن به نابودی ما بگرفت تصمیم

با حربه های کهنه تهدید و تحریم

آن حربه ها افتاد از کار و نیفتاد

یک لحظه پای عزم مادر دام تسلیم

سر دادن بر حکم ظالم تن ندادن

ما را محمّد (ص) داده از آغاز تعلیم

لا گفته و بر هر بلا گردن نهادیم

در شعب بوطالب مقاوم ایستادیم

باید شمردن عید بهمن را گرامی

باید گرفتن جشن آن با شادکامی

باید به موسای زمان تبریک گفتن

کاری وادی ایمن تهی شد از حرامی

باید بر این ارض مقدس سجده بردن

هرگز مباد این خاک را بی احترامی

زین سرزمین بر چشم عالم نور دادیم

شور آفرینان جهان را شور دادیم

نتوان گرفتن ره صدور نور ما را

خواندند مظلومان همه منشور ما را

آن روزگار تلخ تر از زهر بگذشت

شیرین گرفته ملک عالم شور ما را

زندانی گور سیاه خویش گردید

خصمی که کند از روز اول گو رما را

در لاله زار خون یاران تا قیامت

ماییم سرو جاودانه راست قامت

ما از می قالو بلا مستیم مستیم

عهدی کز اول با خدا بستیم بستیم

در خط جندالله تا بودیم بودیم

سرباز روح الله تا بودیم هستیم

الله را الله را خواندیم خواندیم

ابلیس را ابلیس را راندیم راندیم

شعر 22 بهمن

بیا بیا که شمیم بهار می‏آید
دل رمیده ما را قرار می‏آید
سر از افق بدرآورد صبح آزادی
سرود فتح و ظفر زین دیار می‏آید
بیا که شد سپری دوره تباهی‏ها
زمان سروری و اقتدار می‏آید
گریخت ظالم و برچیده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار می‏آید
بیا که گر رود اهریمن از وطن بیرون
فرشته از طرف کردگار می‏آید
خوش آمدی به وطن مقدمت گرامی‏باد
صدای هلهله از هر گذار می‏آید

دلتنگ شهادت




این قلب به خون تپیده را دریابید

این جان به لب رسیده را دریابید

چندی ست که دلتنگ شهادت هستم

این از همه جا بریده را دریابید

افسر مافوق من سيدعلي

نام من سرباز کوي عترت است
 دوره ي آموزشي ام هيئت است
ارتش حيدر محل خدمتم
 بهر جانبازي پي هر فرصتم
 نقش سردوشي من يا فاطمه (س) است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
اسم رمز حمله ام ياس علي
 افسر مافوق من سيدعلي
____________________

ادامه نوشته

سرود جمهوری اسلامی ایران

سرود جمهوری اسلامی ایران
سَر زَد از اُفُق
مِهرِ خاوران
فروغِ دیده‌ٔ حق باوران
بهمن، فَرِّ ایمانِ ماست
پیامت ای امام
استقلال، آزادی، نقشِ جانِ ماست
شهیدان، پیچیده در گوش زمانْ فریادتان
پاینده مانی و جاودان
«جمهوری اسلامی ایران »

ادامه نوشته

یک گل و صد بهار





یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدن‏های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
منکران گفتند با یک گل نمی‏گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چن هر گوشه‏ای را صد هزار آورده بود

شعر 22 بهمن


سالگرد انقلاب

 

سالگرد انقلاب آمد پدید

انقلابی چون سپیده پرنوید

فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق

فجر بشکفتن چو گل در باغ ذوق

انقلابی چون سحر ظلمت شکن

تا به عمق کلبه‏ها پرتوفکن

فجر نورافشانی قرآن و دین

فجر قدرت‏یابی مستضعفین

انقلابی چون شفق سرشارِ خون

گوهر آزادگی را آزمون

فجر عزت، فجر رشد کارها

فجر دیگرگونی معیارها

انقلابی پیشرو مانند برق

در شکوهش عقل عالم مانده غرق

فجر جمهوری اسلامی کزان

صدهزاران روزِ روشن شد عیان

فجر برچیدن بساط زور و زر

شام استبداد آوردن به سر

انقلابی پر زشیران بیشه‏اش

نعره الله اکبر ریشه‏اش

سوره «والفجر» گر خوانی عمیق

راز این ده شب از او یابی دقیق

شعر 22 بهمن



شمیم بهار

بیا بیا که شمیم بهار می‏آید
دل رمیده ما را قرار می‏آید
سر از افق بدرآورد صبح آزادی
سرود فتح و ظفر زین دیار می‏آید
بیا که شد سپری دوره تباهی‏ها
زمان سروری و اقتدار می‏آید
گریخت ظالم و برچیده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار می‏آید
بیا که گر رود اهریمن از وطن بیرون
فرشته از طرف کردگار می‏آید
خوش آمدی به وطن مقدمت گرامی‏باد
صدای هلهله از هر گذار می‏آید

شعر های انقلابی برای ۲۲ بهمن

fr7 شعر های انقلابی برای 22 بهمن

خورشید گل کرد
در آسمان جان ما، خورشید گل کرد
پیش از دعا ،وقت سحر ،خورشید گل کرد
چون لاله ای خونین کفن، در سینه خاک
با یاد میر کربلا،خورشید گل کرد
گل می کند از سوی مشرق،چهره روز
چون چشمه مهر و صفا،خورشید گل کرد
در مغرب شط فرات و دجله، ا ین بار
با پیک پیغام شما،خورشید گل کرد
وقتی که تیرحادثه زد بوسه بر او
در خاک سرخ نینوا،خورشید گل کرد
در دشت شب، بی روشنای کورسوئی
هنگام طوفان بلا ،خورشید گل کرد
از پشت دیوار افق ،آرام آرام…
بر پهنه ارض و سما،خورشید گل کرد
از چهره پاکش، تشعشع مو ج می زد
ب ایا دآ ندیرآشنا،خورشی دگ لکر د
در ظلمت شب، با سرود هاتف عشق
در موج موج هر صدا ،خورشید گل کرد
دیگر هراسی از هجوم شب نداریم
در آسمان جان ما،خورشید گل کرد
شاعر: اکبر بهداروند

free2 شعر های انقلابی برای 22 بهمن

به نام شما
زمانه قرعه نو می زند به نام شما
خوشا شما که جهان می رود به کام شما
درین هوا چه نفسها پر آتشست و خوشست
که بوی عود دل ماست در مشام شما
تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
فروغ گوهری از گنجخانه ی دل ماست
چراغ صبح که بر می دمد ز بام شماست
ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما
زمان به دست شما می دهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما
همای اوج سعادت که می گریخت زخاک
شد از امان زمین دانه چین دام شما
به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
که چون سمند زمین شد سپهر رام شما
به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پرنوش باد جام شما
شاعر: سایه ( هوشنگ ابتهاج )

free2 شعر های انقلابی برای 22 بهمن

شهاب ها و شب
از ظلمت رمیده خبر می دهد سحر
شب رفت و با سپیده خبر می دهد سحر
در چاه بیم،امید به ماه ندیده داشت
واینک ز مهر دیده خبر می دهد سحر
از اختر شبان، رمه شب رمید و رفت
وز رفته و رمیده خبر می دهد سحر
زنگار خورد جوشن شب ر ا به زهرخند
از تیغ آب دیده خبر می دهد سحر
باز از حریق بیشه خاکسترین فلق
آتش به جان خریده خبر می دهد سحر
ار غمز و ناز انجم و از رمز و راز شب
بس دیده و شنیده خبر می دهد سحر
نطع شبق مرصع و خنجر زمردآب
با حنجره بریده خبر می دهد سحر
بس شد شهید پرده شبها شهابها
وآن پرده ها دریده خبر می دهد سحر
آه آن پریده رنگ که بود و چه شد که ا ز او
رنگش ز رخ پریده، خبر می دهد سحر
چاووشخوان قافله روشنان ،امید!
از ظلمت رمیده خبر می دهد سحر
شاعر: مهدی اخوان ثالث (م.امید)

free2 شعر های انقلابی برای 22 بهمن

آفتابی دیگر
این سبکبالان که تا عرش جنون پر می کشند
آفتاب وصل را چون صبح در بر می کشند
از دم تیغ شهادت باده جوی وصلتند
نیل اگر گردد بلا،لاجرعه اش سر می کشند
هر مقام عشق را موقوف زخمی ساختند
بی سران در هفت شهر عاشقی سر می کشند
آفتابی دیگرند اینها که روز خصم را
تیره می سازند چون از کوه سر بر می کشند
عرش با فریادهاشان همنوائی می کند
تا که ا ز دل نعره الله اکبر می کشند
آذرخش خشم اینان آتش قهرخداست
بیشه زار بت پرستی را به آذر می کشند
فصل دیگر می گشایند از کتاب کربلا
عشق را با جوهر خون نقش دیگر می کشند
شاعر: ساعد باقری

دهه فجر


در آفتابِ نگاه تو، صبورِ پیرِ بهارآوا

زمین شکفت و زمان گل کرد، به جشنواره ی رؤیاها

در آن هزاره ی خاموشی، کسی به عشق نمی تابید

دمید عطرِ نگاه دوست، و ناگهان تو شدی پیدا

عذابِ پوچی و دلتنگی، به سر رسید و بهار آمد

دلم هجومِ طراوت شد، جهان و جان همه شد زیبا

بهار؛ هدیه ی دستانت، به کوچه های خزان دیده

شکوفه؛ فرصت چشمانت، به باغ های پر از رؤیا

دلت نسیم بهاری بود، در آب و آینه جاری بود

چه عاشقانه گذر کردی به دشت های پُر از یلدا

تو رفته ای و سرودی نیست، بیا و باز شبی روشن

به خوابِ آینه ها گل کن، بخوان برای دلِ گُل ها

بهارِ پیرِ من ای بُرنا، بیا به زمزمه تا فردا

دوباره خوشه کند رؤیا، دوباره زنده شود دنیا...

«عبدالرضا رضایی»

ادامه نوشته

دهه فجر

 این دهه فجر است گویی نوبهار

                                       وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند

                                      ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد

                                      ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی

                                     چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم

                                          تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما

                                         قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان

                                              بازگویید تا بماند  همچنان

روح روح ا… ، جان در تن دمید


در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

اشعار به مناسبت دهه ی با شکوه فجر

بهمن سلام

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا...شاه...میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ...صبر...تلاش...شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را...

شاعر : سعید مطوری