یاد داری شروع مهمانی *** در مناجات مان چه می گفتیم
یاد داری شروع مهمانی *** در مناجات مان چه می گفتیم
درد و دل عاشقانه می کردیم *** بین صلاتمان چه می گفتیم
آمده ام ای کریم بخشنده *** سر و کارم به کوی تو افتاد
باز هم بر مشام این بنده *** مژده عطر و بوی تو افتاد
بارِ من را کسی نمی خواهد *** تو بیا حاصلم ندیده بخر
از من بی پناه درمانده *** این دل بار غم کشیده بخر
آمدم با کما نومیدی *** مثل هر سال سوی این درگاه
دیدم اما کریم هست و کریم *** کوه را می خرد به یک پر کاه
جامۀ معصیت ز جانم کَند *** جامه ای از لباس نورم داد
تشنه بودم، تشنه رحمت *** جرعه ای از می طهورم داد
چه شب و روز با صفایی بود *** ناله ام مژده استجابت داشت
نفسم بود همچنان تصویر *** خواب هم جلوه عبادت داشت
گر چه گاهی کنار این سفره *** حق نعمت به جا نیاوردم
با همه رو سیاهی ام اما *** رو به غیر خدا نیاوردم
نکند باز توبه ام شکند *** عبدِ شرمندۀ گذشته شَوَم
نکند ماه بگذرد اما *** من همان بندۀ گذشته شَوَم
گر به خود واگذاری ام یارب *** می شوم آن گدایِ دلخسته
زندگی مرا به عهده بگیر *** آبرویم به لطف تو بسته
بعد عصیان چراغ ما را کشت *** دشت تاریک و من زمین گیرم
نوری از رحمتت مرا بفرست *** من بدون حسین میمیرم