کربلا
یک قبله، سرخ، در وسط کهکشان غم
یک کهکشان مصیبت و یک آسمان علم
یک آسمان نیلی و یک بارگاه عشق
دولتسرای حضرت والای شاه عشق
در اوج اهتزاز، به دلهاست رهنمون
یک پرچم قشنگ، ولیکن به رنگ خون
چون پادشاه بی سر خود سربلند و راست
او می خورد تکان و تو گویی دل خداست!
با تار و پود ، قلب مرا تور می زند
شیرینی است ، لیک دلم شور می زند
چوبش اگرچه چوب ولی با ادب بود
او نیست خیزران که به دندان و لب خورد
خطی به عرش از وسط گنبد طلاست
راحت کنم تو را ته این خط خود خداست
+ نوشته شده در دوشنبه ۷ آذر ۱۳۹۰ ساعت 6:25 توسط ذاکر اهل بیت
|