برای این که نبیند فضای آن کوچه

به چشم بسته از این خانه تا حرم می رفت

اگر چه کوچه میان بُر به سمت مسجد بود

ولی ز کوچه ی دیگر به قد خم می رفت

زره چرا به تنش در مسیر مسجد بود

کسی که از سر و دستش فقط کرم می رفت

شبی که نیت عزم سفر به جنت کرد

صفا ز خانه اهل مدینه هم می رفت

هزار کرب و بلا غصه و بلا دیده

کسی که مادر خود زیر دست و پا دیده

اگر چه زهر بلای وجود آقا شد

ولی بهانه ی رفتن کنار زهرا شد

کنار دیده او آتشی به پا کردند

و با لگد، درِ آتش زده ز هم وا شد

شکست جام بلور غرور او وقتی

که مادرش پسِ در از میان خون پا شد

سفیدی گل رویش به ارغوانی زد

دوباره دیدن مادر براش رؤیا شد

همیشه وقت عبور از کنار در می گفت:

خدای من! همهٔ ماجرا همین جا شد

نشد خودش سپر جان مادرش باشد

شبیه مادر خود که فدای بابا شد

میان خواب شنید از لبش علی صد بار

حرام زاده دست از سر مادرم بردار