سیاسی-اجتماعی


من تكیه بر عصای ستمگر نمی كنم

سر پیچی از اوامر رهبر نمی‌كنم

این خیر را معامله با شر نمی‌كنم

"من ترك عشق شاهد و ساغر نمی‌كنم

صد بار توبه كردم و دیگر نمی‌كنم"

 

من از نژاد احمدم و از تبار نور

چشم انتظار مهدی ام و طالب ظهور

مهرش به دل ز موج حوادث كنم عبور

"باغ بهشت و سایه و طوبا و قصر حور

با خاك كوی دوست برابر نمی‌كنم"

 

جهدم به مهرورزی و نشر عدالت است

شورم شعار نیست، جهاد و عبادت است

توفیق خدمت، اهل ادب را بشارت است

"تلقین درس اهل نظر یك اشارت است

گفتم كنایتی و مكرر نمی‌كنم"

 

باشد فضیلت شهدا در نظر مرا

آموخته مقاومت اهل هنر مرا

سرباز عشقم و چه هراس از خطر مرا

"هرگز نمی‌شود ز سر خود خبر مرا

تا در میان میكده سر بر نمی‌كنم"

 

بیگانه گر غضب كندم با غرور و قهر

شیرین شود به كام دلم شوكران و زهر

بیزارم از تظاهر تر دامنان دهر

"این تقوی ام تمام كه با شاهدان شهر

ناز و كرشمه بر سر منبر نمی‌كنم"

 

نازم به حكم حق فیكون است بعد كُن

ز امرش درخت توطئه سوزد ز بیخ و بن

بحث عقیده بود در آن مجمع سخن

"ناصح به طعن گفت كه رو ترك عشق كن

محتاج جنگ نیست برادر، نمی كنم!"

 

خرم كنون كه باغ دل از پای دولت است

شعر كلامی انجمن آرای دولت است

شاه شهید حافظ تقوای دولت است

"حافظ جناب پیر مغان جای دولت است

من ترك خاكبوسی این در نمی‌كنم"