دریا شدی و از بر این خاک گذشتی

با خنجری از دیده غم چاک گذشتی

با عشق میان دل غمدیده نشستی 

 چون اشک از این دیده غمناک گذشتی

 یک لحظـــه بمـــــان خـــوب تو را درک نکــــردم

ای انکه ز محدوده ادراک گذشتی 

 دنبال تو فرسنگ به فرسنگ دویدم 

 همبال خیال از سر افلاک گذشتی 

 ای همسفر خوبترین لحظه عمرم 

 از دوست چه دیدی که از این خاک گذشتی