دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد
دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد
محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد
معتکف گشتم از این پس بدرپیرمغان
که بیک جرعه می از هردوجهان سیرم کرد
آب کوثرنخورم منت رضوان نبرم
پرتو روی توای دوست جهانگیرم کرد
دل درویش بدست آرکه از سرالست
پرده برداشته آگاه ز تقدیرم کرد
پیرمیخانه بنازم که بسر پنجه خویش
فانیم کرده عدم کرده و تسخیرم کرد
خادم درگه پیرم که ز دلجوئی خود
غافل از خویش نمود و زبر و زیرم کرد
"برگرفته از دیوان حضرت امام خمینی(ره)"
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 17:57 توسط ذاکر اهل بیت
|