مزن ای مدعی طعنه که گریه کار مردان نیست

بگریم مرد و مردانه حسین را دوست می دارم

 

مرا از کودکی مادر به این نام آشنا کرده

که آیم در عزاخانه حسین را دوست می دارم

 

شدم رسوا که می بینم تو هم دیوانه می خواهی

به شمعت سوزم و دانم توهم پروانه می خواهی

 

شدم ازعشق دیوانه، حسین را دوست می دارم

بود این حق من یا نه حسین را دوست می دارم

 

نیم عاقل نیم هوشیار کی ام هیچم تو آگاهی

که گاهی آشنا خواهی، گهی بیگانه می خواهی