اباصالح التماس دعا
عشق كربلا
اگر كه دل شكسته اى حسين را صدا بزن
وگر ملول و خسته اى حسين را صدا بزن
در اين بهار معرفت پرستوى بهارىام
اگر چه پر شكسته اى حسين را صدا بزن
سحر شد و سپيده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته اى حسين را صدا بزن
تو سر به زانوى غمى زشرم كرده هاى خود
چرا غمين نشسته اى حسين را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق كربلاى او
دل از همه گسسته اى حسين را صدا بزن
(محمد جواد غفورزاده) (عشق)
ماه درخشان
خوشا جانى كه جانانش حسين است
خوشا دردى كه درمانش حسين است
بود فرمانرواى كشور دل
خوشا ملكى كه سلطانش حسين است
به چرخ دين نجوم بيشماريست
ولى ماه درخشانش حسين است
به نامش دفتر توحيد مفتوح
خوش آن دفتر كه عنوانش حسين است
حسن جان عزيز مصطفى بود
ولى آرامش جانش حسين است
چه صحرائى است يا رب وادى عشق
كه تنها مرد ميدانش حسين است
سيد رضا مويد
زبانحال حضرت زينب(س) در قتلگاه
گلى گم كرده ام مى جويم او را
بهر گل مى رسم مى بويم او را
گل من يك نشانى در بدن داشت
يكى پيراهن كهنه به تن داشت
اگر پيدا كنم زيبا گلم را
به آب ديدگان مى شويم او را
گل گم كرده ات خواهر منم من
سرور سينه ات خواهر منم من
نشانى را كه گفتى جان خواهر
كه دارد در بدن خواهر منم من
در آندم زينب غم ديده ى زار
روان اشك از دو چشمان گهربار
شتابان رفت و آن محزون نالان
بسوى قتلگه با حال افگار
صداى آشنائى آمدش گوش
كه شد از كف برونش طاقت و هوش
بسوى آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بديد و كرد افغان
زبانحال حضرت زينب(س)
هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسيد
بوسيدم آن جايى كه پيغمبر نبوسيد
حيدر نبوسيد, زهرا نبوسيد
حتى نسيم صحرا نبوسيد
وقتى كه در درياى خون زينب شنا كرد
لب را به رگ هاى برادر آشنا كرد
گفت اى برادر كو رإس پاكت
بينم چسان من, غلطان بخاكت
اين سر كه ريزد از لبش شهد حلاوت
فردا به نوك نى كند قرآن تلاوت
با اين كه اين سر, مشكوه نور است
مهمان سرايش, كنج تنور است
(محمد جواد شفق)
سينه زنى شام غريبان
شب غريبان سحر ندارد (2)
سكينه امشب پدر ندارد
غريب حسين جان, غريب حسين جان
غريب حسين جان, غريب حسين جان
بهار زينب خزان ز آه است (2)
گهى دو چشمش به نور ماه است
گهى نگاهش به قتلگاه است
غريب حسين جان, غريب حسين جان(2)
نسيم صحرا شده معطر (2)
ز عطر روى على اكبر
كجاست عمه, كجاست مادر
غريب حسين جان, غريب حسين جان (2)
بگو خلايق ز غم خروشند (2)
بگو به اطفال لبن ننوشند
بگو به سادات كفن نپوشند(2)
غريب حسين جان, غريب حسين جان(2)
كبوتران را ز لانه بردند
زوادى خون نشانه بردند
رباب دلخون پسر ندارد
غريب حسين جان, غريب حسين جان
در ميان دشمن
اى خدا شب شده و من چه كنم؟
يكتن و اين همه دشمن چه كنم؟
اهل كوفه همه پيمان شكنند
خوب نمك خوار و نمكدان شكنند
صبح با من همگى پيوستند
شب در خانه برويم بستند
صبح من شمع و همه پروانه
شب بيگانه تر از بيگانه
صبح بر دامن من چنگ زدند
شام از بام مرا سنگ زدند
طوعه امشب تو مرا خانه بده
مرغ بر بسته ام و لانه بده
(على انسانى)
گل هاى نبوت
خودم ديدم كه صحرا لاله گون بود
زمين از خون ياران غرق خون بود
خودم ديدم فضاى آسمانها
پر انا اليه راجعون بود
خودم ديدم كه نور چشم زهرا
جراحات تنش از حد فزون بود
خودم ديدم كه بر هر برگ لاله
نوشته اين سخن با خطا خون بود
گلى گم كرده ام مى جويم او را
به هر گل مى رسم مى بويم او را
اگر چه در كنار نهر علقم
ز گريه منع كردم خواهرم را
خودم ديدم كه زهرا ناله مى كرد
خودم ديدم سرشك مادرم را
مكن منعم اگر با اينهمه داغ
زنم بر چوبه ى محمل سرم را
گلى گم كرده ام مى جويم او را
به هر گل مى رسم مى بويم او را
خودم ديدم كه دل ها مرده بودند
خودم ديدم همه افسرده بودند
خودم ديدم كبوترهاى معصوم
همه سر زير پرها برده بودند
خودم ديدم كه گل هاى نبوت
زبى آبى همه پژمرده بودند
همان جايى كه فرزندان زهرا
بجرم عشق سيلى خورده بودند
گلى كم كرده ام مى جويم او را
به هر گل مى رسم مى بويم او را
خودم ديدم زمين درياى خون بود
خودم ديدم كه عالم لاله گون است
خودم ديدم گلوى اصغرم را
خودم در بر كشيدم اكبرم را
خودم ديدم حسينم تشنه جان داد
چه جانى برلب آب روان داد
خودم ديدم كنار نعش اكبر
حسينم مى زد و بر سينه و سر
خودم ديدم زبالاى بلندى
كه محبوب خدا را سر بريدن
خودم ديدم طناب ظلم بستن
به دست و بازوى آن شير زنها
ميان اينهمه گلگون كفن ها
كنون من مانده ام تنهاى تنها
كنار قتلگه آمد به يادم
كه بى خود گشتم و از پا فتادم
به رگ هاى برادر بوسه دادم
به جاى مادرم زهرا حسينم
منم گداى زينب(س)
اين دل هماره دارد حال و هواى زينب
امروز دلم گرفته از غصه هاى زينب
از بين آتش و دود آيد صداى زينب
منم گداى زنيب, جانم فداى زينب
از كربلا به كوفه, از شهر كوفه تا شام
بگذشت تازيانه پا جاى پاى زينب
جانم فداى زينب, من خاك پاى زينب
منم گداى زينب, جانم فداى زينب
پيراهن حسينش از او جدا مسازيد
اين تحفه يادگارى مانده براى زينب
جانم فداى زينب, من خاك پاى زينب
منم گداى زينب, جانم فداى زينب
دل خونين
ديده بگشا كه طبيبت سر بالين آمد
ديده بگشا كه حسين با دل خونين آمد
ديده بر هم منه اى سر و بخون غلطيده
تا نگويند حسين داغ برادر ديده
ديده بگشا كه طفلان همه غوغا دارند
جرعه ى آب روان از تو تمنا دارند
امام حسين(ع) كنار بدن على اكبر(ع)
مى زند نيش, سكوتت به دل من, پسرم
لب گشا كشت مرا خنده ى دشمن, پسرم
چشم خون واكن و يك بار دگر حرف بزن
از لب تشنه و سنگينى آهن, پسرم
بى تو از ديده ى من قوه ى بينايى رفت
در عوض ديده ى دشمن شده روشن, پسرم
داغ مرگ پسرش را به دلش بگذارند
آن كه بگذاشته داغت بدل من, پسرم
پاره هاى تنت افتاده, به هر سو گوئى
برگ گل ريخته در دامن گلشن, پسرم
كس نديده است كه از تيغ هزاران جلاد
اينهمه زخم رسد بر سر يك تن, پسرم
تو ذبيح منى و من تن صد چاك تو را
هديه دادم به ره خالق ذوالمن, پسرم
نتوان گفت كه از داغ تو بر من چه گذشت
هيچ كس را نبود تاب شنيدن, پسرم
بوده حرف دل من بر لب ميثم ز آنرو
سيل خون ريخته از ديده بدامن, پسرم
(غلامرضا سازگار) (ميثم)
سپهر كرم, عباس
اى سپهر كرم و جود و سخا يا عباس
اى محيط ادب و مهر و وفا يا عباس
اى حمايتگر قرآن كه تو را رهبر دين
داده فرماندهى كل قوا يا عباس
اى فرات از تو خجل, اى تو خجل از زينب
به روان همه بخشيده صفا يا عباس
گر نيامد به كنار بدنت ام بنين
ديده بگشا و ببين فاطمه را يا عباس
دست تو دست خدا بود كه در گهواره
بوسه مى داد بر آن شير خدا يا عباس
اين عجب نيست كه زهرا به كنار بدنت
سر دهد زمزمه ى وا ولدا يا عباس
اين توئى با بدن غرق بخون روى زمين
يا على در دل محراب دعا يا عباس
در جزا فاطمه آرد به شفاعت همراه
بر نجات همه در روز جزا يا عباس
لعل عطشان
اصغرم پر پر چرا بر دستم اينسان مى زنى
بوسه از فرط عطش بر نوك پيكان مى زنى
من ترا آورده بودم تا كه سيرابت كنم
ديدمت خشكيده لب بر لعل عطشان مى زنى
چون نظر بر من نمودى اى پدر دريافتم
با نگاهت حرف از رفتن به ميدان مى زنى
گر زتير حرمله حلق تو خون آلوده شد
با نگاهت حرف هايى چون بزرگان مى زنى
على اصغر(ع)
آمدى اى تير شادابم كنى
آمدى قربانى بابم كنى
ديدمت از دور مىآئى ولى
بود در قلبم هراسى منجلى
بود اين ترس دل شيداى من
كه هدف باشد تو را باباى من
خواستم آن لحظه از شاه نجف
يا على گردد على اصغر هدف
خوش نشستى بر گلوى خشك من
ريزد اشك خون به روى خشك من
اى فداى غنچه لب هايت على
انبيإ, محو تماشايت على
يا على اصغر فداى خنده ات
من شدم بابا دگر شرمنده ات
قباله ى فدك
سه ساله دختر كه كتك ندارد
او كه قباله ى فدك ندارد
موهاى او سپيد شدن ندارد
سه ساله كه شهيد شدن ندارد
بچه كوچك تازيانه نمى خاد
كشيدن وحشيانه نمى خاد
سرزده از موى سرم سپيده
يك تار موهايم و كس نديده
دختر كوچك تماشا ندار
گرچه همه گويند بابا ندار
زخم دل عمه ى من نمك خورد
هزار دفعه, بجاى ما كتك خورد
چرا نماز و, مى خواند نشسته
مگر كه پهلوى آنهم شكسته
اشك يتيم دشمن و, مى لرزاند
گريه ى او دشمن و, مى ترساند
قيام من تكميل كربلا شد
چهره ى دشمن تو بر ملا شد
بلبل سوخته
آن بلبلم كه سوخته شد آشيانه ام
صياد سنگدل زده آتش به خانه ام
بال و پرم زسنگ حوادث شكسته شد
از بس كه شمر شوم زده تازيانه ام
چون شمع آب شد تنم از بس گريستم
ترسم كه سيل اشك كند سر به نيستم
زان ساعتى كه رفتى و ديگر نديدمت
جوياى گنج بودم و, ويران نشين شدم
دستم نمى رسيد ببوسم ترا زنى
از دور گرد خرمن تو خوشه چين شدم
ويرانه, داغ, زخم زبان, طعنه بيكسى
اين كوه را تن چون كاه چون كشم
پاى تو كو كه بر سر چشمان خود نهم
دست تو كو كه خار زپايم برون كشم
زمزمه
اباصالح التماس دعا هر كجا رفتى ياد ما هم باش
نجف رفتى كاظمين رفتى كربلا رفتى ياد ما هم باش
مدينه رفتى به پابوس قبر پيغمبر و, مادرت زهرا
به ديدار قبر مخفى از, كوچه ها رفتى ياد ما هم باشى
((اباصالح التماس دعا(2)))
زيارت نامه كه مى خوانى بر مزار آن تربت خاموش
به ديدار قبر بى شمع مجتبى رفتى ياد ما هم باش
بغل كردى قبر مادر را, جاى ما هم او را زيارت كن
به ديدار نينوا رفتى, نينوا رفتى ياد ما هم باش
((اباصالح التماس دعا(2)))
شب جمعه كربلا رفتى ياد ما هم كن چون زدى بوسه
كنار قبر ابوالفضل باوفا رفتى ياد ما هم باش
بزن بوسه جاى ما روى فرق عباس و اكبر و اصغر
كنار قبر قاسم و قبر عمه ها رفتى ياد ما هم باش
((اباصالح التماس دعا(2)))
به جاى ما هم زيارت كن عمه ات را در كنج ويرانه
براى بوسيدن آن در دانه ها رفتى ياد ما هم باش
نماز حاجت كه مى خوانى از براى فرج مسجد كوفه
دعا كردى از براى فرج التماس دعا ياد ما هم باش
شدى محرم در مراسم حج, يا منى رفتى ياد ما هم باش
به هر جا رفتى برو مهدى هر كجا رفتى ياد ما هم باش
((اباصالح التماس دعا(2)))
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.