: اشعار شاعر غزلسرای ایران استاد مرحوم حسین منزوی زنجانی
باغ شقایق
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب و بلا آمده انگار
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزه ی تکثیر
ترکیده بر ایینه ی خورشیدضمیران
ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران
خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ
هرگاه که آتش زده شد بیشه ی شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران
وان روز که با بیرقی از یک سر بی تن
تا شام شدی قافله سالار شهیدان
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگذارند
باید که ز خونت بنگارند دبیران
+ نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹ ساعت 19:52 توسط ذاکر اهل بیت
|