امام صادق(ع)-شهادت+ لینک صوت


نه فقط بادِ خزان برگ و برش را سوزاند

زهر از راه رسید و جگرش را سوزاند

دست و پا می‌زد و ساعات نَفَس‌گیری داشت

لبِ پُرخون، دلِ صدپاره...چه تقدیری داشت

دیده‌ی اهل و عیالش ز غمش دریا بود

كه دگر موقع پرپر زدن آقا بود

گوشه‌ی بستر خود یادِ گذشته می‌كرد

چه قَدَر روضه دمِ رفتنِ او بر پا بود

خانه و دود و در و آتش و دستِ بسته

این همه خاطره ارثِ علی و زهرا بود

اشك می‌ریخت و از غربت حیدر می‌سوخت

از غم میخ در و پهلوی مادر می‌سوخت

یاد می‌كرد از آن لحظه كه جان بر لب بود

پا برهنه دلِ شب پشت سر مركب بود

طاقتش طاق شد و بال و پرش می‌لرزید

تا كه می‌خورد زمین دشمن او می‌خندید

لحظه لحظه كه دگر وقت جدایی می‌شد

رنگ و بوی سخنش كرب‌ و بلایی می‌شد

آه از آن روز كه جان از تن خواهر می‌رفت

سنگ ها بال‌زنان سوی برادر می‌رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می‌پیچید

سمت گودال...یكی دست به خنجر...می‌رفت

ساعتی بعد كه آتش به حرم بر پا شد

همه سرها به روی نیزه‌ی لشكر می‌رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست

بینِ گهواره‌ی خالی دلِ مادر می‌رفت

از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند

گوشواره كه نه...گیسو پِیِ معجر می‌رفت

نیمه شب با عجله داشت خبر را می‌بُرد

یك نفر در طَمَعِ جایزه با سر می‌رفت

××× 

برای دریافت صوت این شعر توسط حاج محمد طاهری  اینجا را کلیک کنید