دل من باز روضه می خواند، روضه ی غربت شقایق را 
روضه ی حرمت و شكستن را، روضه ی گریه های صادق را 
روضه ای را كه باز می خواهند، پر پروانه را بسوزانند 
اصلاً انگار شیوه ی خصم است، نیمه شب خانه را بسوزانند
وحشیانه هجوم آوردند، دشمنت داشت خنده سر می داد 
با طنابی كه بست دست تو را، تا كشیدند عمامه ات افتاد 
نه عبایی به روی دوشت بود، پا برهنه زِ خانه ات بردند 
ای محاسن سفید شهر رسول! خونِ دل اهل خانه ات خوردند 
بین آن كوچه ای كه باریك است، چه غم گریه آوری داری 
از زمین خوردن تو فهمیدم، چقَدَر ارث مادری داری 
ارث آن مادری كه در كوچه، صورتش در هجوم سیلی بود 
بعد از آن ضربه، سخت پا می شد، پلك هایی كه شد سیاه و كبود 
ولی آقا خیالتان راحت، بین آن كوچه ظلم باطل شد 
معجر مادر زمین خورده، بین صورت وَ دست حائل شد 
گر چه بردند وحشیانه تو را، تازیانه نخورد همسر تو 
خانه ات را اگر چه سوزاندند، زخم خاری ندید دختر تو 
گر چه بردند وحشیانه تو را، خواهرت بین كوچه دیده نشد 
از عقب بی هوا به پنجه ی باد، موی طفلت دگر كشیده نشد

×××

برای دریافت صوت این شعر توسط حاج محمود کریمی  اینجا را کلیک کنید