آسمان مدینه غمبار است *** شهر آشوب و کار دشوار است

بعد از این مکر و حیله بسیار است *** چشم های علی گهربار است

رنگ زهرا شبیه دیوار است

یک منادی به کوچه راه افتاد *** خبر از رحلت نبی می داد

آه از بیکرانه یِ بیداد *** مرتضی مانده بود بی امداد

وای از رهبری که بی یار است

یک طرف پیکر نبی بر جا *** آن طرف تر سقیفه ای بر پا

مرگ بر آن نشست و آن شوراء *** که شده حاصلش غریبی ما

امّت مصطفی عزادار است

غسل و کفن نبی حکایت داشت *** علی از غربتش روایت داشت

خصم، داعیه ی ولایت داشت *** فاطمه از عدو شکایت داشت

نعش خیرالبشر در آزار است

بر زمین پیکر پیمبر است *** آبِ غسل و کفن هنوز تَر است

صحبت هیزم و هجوم در است *** یاس را فصل برگ و بَر است

سینه ی گل چه جای مسمار است؟

اَبَتا این چه وقت رفتن بود؟ *** ای پدر فصل یاری من بود

غنچه ام را گَهِ رسیدن بود *** دُور یاس تو پر ز دشمن بود

گوییا دُور دُود کفّار است

رفتی ای طالعِ سپیده ی من *** قبله ات قامتِ کشیده ی من

رفتی ای خاکِ تو به دیده ی من *** تا نبینی قدِ خمیده ی من

داغ من داغِ آل اطهار است

چونکه دین تو بی حریم شود *** چه کسی بر علی مجیر شود

تو نبینی حسن غریب شود *** و حسینت شبیه سیب شود

طشت و گودال و تل چه خونبار است

تو نبینی سری بریده شود *** و رگ حنجری دریده شود

نور چشمت به خون تپیده شود *** زینبت مثل من خمیده شود

شأن عصمت مگر به بازار است؟

این مدینه چه ها به خود بیند *** کاروانِ تو را به خود بیند

رجعت از کربلا به خود بیند *** پیروهن پاره را به خود بیند

آسمان مدینه غمبار است