چه خبر از صفای عسگریین

دل گرفته برای عسگریین

چه خبر از شکوه گنبد او

از دوگلدسته های عسگریین

چه خبر از ضریح و کاشی ها

مرقد دلربای عسگریین

مانده ار سُر من رئا گویا

تلّی ی از خاک جای عسگریین

همه گریند با امام زمان

در غم روضه های عسگریین

آن بقیع و خرابی اش کم بود

شد اضافه عزای عسگریین

نه ز سرداب مانده آثاری

نه ز ایوان طلای عسگریین

می برم من شکایت این قوم

پیشگاه خدای عسگریین

روضه دارد وجب وجب خاکش

وای از کربلای عسگریین

نسل اینان ز نسل کوچه بود

شاهدم ناله های عسگریین

گربگویم میان کوچه چه شد

در بیاید صدای عسگریین

فاطمه زیر دست و پا افتاد

گریه کن ، مقتدای عسگریین

منتقم بهر انتقام بیا

یار درد آشنای عسگریین

قاسم نعمتی