همین که شعله به پای تو بی امان پیچید *** صدای ناله ی تو بین آسمان پیچید

نفس نفس زدنت پشت در عذابم داد *** نسیم سوختنت سمت بی کران پیچید

به روی صورت تو شعله چنگ می انداخت *** نهال بودی در ناله ات خزان پیچید

بنا نبود که در سمت پهلویت برود *** ولی بسوی تو با لگد چنان پیچید

میان سینه ی تو میخ فاصله انداخت *** میان پهلوی تو درد استخوان پیچید

چنان زدند که از روی شاخه بار افتاد *** لگد به روی سرت خورد و ناگهان پیچید

همین که زیر در خانه گیر افتادی *** بسوی خانه ی من پای دشمنان پیچید

تو آن وقار نبودی که بر زمین بخوری *** گمان کنم وسط کوچه پایتان پیچید

نشد برای تو کاری کنم فقط سلمان *** تو را میان عبایم در آن میان پیچید

حسنین و من و کلثوم یکجا *** میزدیم ناله ز دل وا امـــــــّا