روح و روان عالم از روح روان مادر است

جان جهان و جان من بسته به جان مادر است

تیغ مکش به روی او پاس ادب  نگاهدار

ناله صبح و آه شب تیر و کمان مادر است

خواهی اگر روی بهشت بوسه بزن به پای او

چشمه پاک سلسبیل اشگ روان مادر است

باغ و بهار عمر او وقف تو گشته ای جوان

طنعه مزن به پیری اش فصل خزان مادر است

غره مشو به شهرتت داده خدای قدرتت

نام ونشان هر کس از نام نشان مادر

ناز تو او کشیده است گر گله می کند مرنج

به ز هزار مرهمی زخم زبان مادر است

استاد کلامی زنجانی