با پا زدند بر در و در را صدا زدند
با پا زدند بر در و در را صدا زدند
بی اطّلاع آمده و بی هوا زدند
دیدند چون حریف نبردش نمی شوند
دستش طناب بسته به او پشت پا زدند
یک عده جاهل متجاهر به فسق هم
لب تشنه آمدند ولی آب را زدند
یک دسته مس که رنگ طلا هم ندیده اند
تهمت به بی کفایتی کیمیا زدند
با جمع نامنظّمشان سنگ ریزه ها
سیلی به روی مادر آیینه ها زدند
شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست
حتّی تو را برای رضای خدا زدند
تحریف کرده اند تو را تازیانه ها
از بس که حرفهای تو را نا به جا زدند
حالا که می شود اگر آن سال ها نشد
پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟
رضا جعفری
       + نوشته شده در شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ ساعت 21:7 توسط ذاکر اهل بیت
        | 
       
   
 با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.
	  با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.