مناجات با حضرت بقیه الله الاعظم اروحنا فدا
امسال هم گذشت ولی یار برنگشت
آشفته ام که ماه شب تار برنگشت
گفتم دوای درد من از راه می رسد
امّا طبیب این دل بیمار برنگشت
وقتی کسی به دیدن یوسف نمی رود
حق می دهم که بر سر بازار برنگشت
چشم انتظار چشم ترم رو به جاده ماند
پنجاه و چند جمعه و دلدار برنگشت
من چه غروب ها که نشستم به پای تو
آیه، قسم، بهانه و اصرار برنگشت
یک سال در گناه دلم را نظاره کرد
شکر خــــــدا ز ما نظر یار برنگشت
با خود حساب کردم و دیدم که سالها
بیراهه رفت این دل و یکبار برنگشت
او سالهاست آبرویم را خریده است
ابر کَرَم ز عبد گنهکار برنگشت
اصلاً بدون او چه بهاری؟ چه لذّتی؟
بی او نسیم هم سوی گلزار برنگشت
این روزها به ماتم مادر نشسته ایم
مرثیّه خوان کوچه و مسمار گشته ایم
سال جدید، سال فرج، سال کربلا
امسال هم گذشت ولی یار برنگشت
+ نوشته شده در یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 8:2 توسط ذاکر اهل بیت
|