ما عاشقیم عاشق این خانواده ایم

جز اهل بیت ما به کسی دل نداده ایم

دستی بروی سینه و دستی بروی سر

در روبروی اهل کرم ایستاده ایم

از شدّت حرارت این عشق و عاشقی

مجنون شدیم و سر به بیابان نهاده ایم

دیگر به جام و باده و ساقی نیاز نیست

ما ها اصالتاّ همه انگورزاده ایم

جای ترنج دست بریدیم بس که ما

محو جمال یوسف این خانواده ایم

شام فراق منتظرانش سحر شده

به به امام عسگری ما پدر شده

جشن بزرگ نیمه شعبان رسیده است

ایّام انتظار به پایان رسیده است

بر روی دست آینه، قرآن بیاورید

یوسف بسوی وادی کنعان رسیده است

ریسه زنید کوچه دل را و بعد از آن

تختی بیاورید سلیمان رسیده است

عطر گلاب نرگس خوشبوی فاطمه

در کوچه باغ کشور ایران رسیده است

ابن رضای چهارم ما شیعه ها

یعنی عزیز شاه خراسان رسیده است

زهراترین ستاره ی دنیا ظهور کرد

از طاق نصرت دل شیعه عبور کرد

وقتش رسیده است بشارت بیاورید

خورشید را به وادی ظلمت بیاورید

یک یک تمام منتظران صف کشیده اند

چندین هزار جام محبّت بیاورید

آمد خبر که کعبه دیگر طلوع کرد

سجّاده ای برای عبادت بیاورید

تا اینکه رهسپار سوی سامرا شویم

از سمت عرش نامه ی دعوت بیاورید

تا کام ماه فاطمه برداشته شود

از کربلا و علقمه تربت بیاورید

آقا رسیده کم نگذارید نوکران

شیرینی بهشتی و جنّت بیاورید

جشن تولّد گل زهرا مبارک است

میلاد با سعادت آقا مبارک است

بانگِ اذانِ عرشِ معلّا بلند شد

صوت صلاه عالم بالا بلند شد

وقتش شده نماز جماعت به پا کند

عیسی به اقتدای تو از جا بلند شد

این چه مقامی است که داری امام عشق

جبریل هم به پای تو آقا بلند شد

آقا گمان کنم که قیامت به پا شده

پرچم به دست حضرت سقا بلند شد

با احتزاز پرچمت احساس میکنم

موجی بروی دامن دریا بلند شد

از بعد آن دگر همه جا رسم گشته است

هرکس شنید نام شما را بلند شد

باید به پیش قائم عالم قیام کرد

با کف زدن به محضر او احترام کرد

ای مانده در مسیر تو چشم امیدها

آقا تویی مراد تمام مریدها

گل می کند میان گلو بغض تازه ای

با هر شمارش ورق سررسیدها

هر جمعه و سه شنبه فقط گریه میکنیم

دل خسته ایم بی تو ز وعد و وعیدها

دل خوش نموده ایم به روز ظهور تو

ای صبح بازگشت تو آغاز عیدها

من مطمئنّم که تو از راه میرسی

با پرچمی به سرخی خون شهیدها

میگیری انتقام شهیدان کربلا

با ذولفقار خود ز تمام یزیدها

با ذولفقار حیدری خود قیام کن

برگرد و کار ظلم و ستم را تمام کن

یک روز میرسد که دوعالم به کام ماست

یعنی لبالب از می مست تو جام ماست

یک روز میرسی به حرم تکیه می کنی

آن روز روز عاشقی و ازدحام ماست

پا در رکاب کرده و تکبیر میکشی

آن لحظه لحظه های خوش انتقام ماست

سربند یاعلی به سر خویش میزنیم

آنجا فدایی تو شدن اهتمام ماست

روز ظهور تو بقیع آباد می شود

تولیّتش به عهده ی والا مقام ماست

از قبرشان درآوری آن دو لعین را

آتش زدن به پیکرشان التیام ماست

بغض گلوی ما همه آزاد می شود

آن روز قلب مادرتان شاد می شود

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است

از دوری تو پاره گریبان شدن بس است

گریه، فراق، گریه، فراق این چه رسمی است؟

دیگر بس است، این همه گریان شدن بس است

موی سپید و بخت سیاه مرا ببین

آقا بیا که بی سر و سامان شدن بس است

سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن

از سفره های غیر تو مهمان شدن بس است

تا کی گناه پشت گناه ای ایّها العزیز؟

تا کی اسیر لذّت و عصیان شدن، بس است

دست مرا بگیر که عبدی فراری ام

دست مرا بگیر گریزان شدن بس است

آقا برس به داد دل خون شیعیان

عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان