گرچه شایسته‌ی هرگونه ملامت هستم

میهمان تو در این ماه کرامت هستم

دور ماندن ز غمت عاقبتش دربه‌دری‌ست

بر سر کوی تو دنبال اقامت هستم

از سزاواری من نیست مرا می‌بخشی

شرمسار کرم و لطف و مرامت هستم

دل بیمار از آن شد که ز تو دور افتاد

تا که نزدیک تو هستم به سلامت هستم

نکند از من و بهبودی من نومیدی

که به هنگام دعا غرق کسالت هستم

یا که شاید نکند از نظرت افتادم

دیدی از بس که چنین در پی غفلت هستم

بهره‌مند از نفس اهل عبادت نشدم

بس که محروم ز اصحاب سعادت هستم

من خودم دردسر خویش شدم می‌دانم

من خودم باعث این خاری و ذلت هستم

رمضانست ولی باز ز خود می‌پرسم

این من هستم که سر کوی تو دعوت هستم؟

کرم فاطمه گر حشر نگیرد دستم

پیش چشم همه رسوای قیامت هستم

اگر‌ آقای خراسان نرسد بر دادم

در بر ساحت تو غرق خجالت هستم

من دلم گرم حسین است، مرا می‌بخشی

به گل فاطمه محتاج شفاعت هستم

(هر چه هم باشم اگر بچه‌ی هیئت هستم)