گفتم: این رسم وفا با من مهجور نبود

گفت: این عشق تو با شکوه تو جور نبود

گفتمش: کورشد این چشم و جمال تو ندید

گفت: می‌دید اگر چشم دلت کور نبود

گفتم: افتاده‌ام از خواب و خوراک از پی تو

گفت: کس در طی این مرحله مجبور نبود

گفتم: آواره‌ی صحرا شده‌ام در طلبت

گفت: اینقدر ره منزل ما دور نبود

گفتم: ای یار مرنجان دل ما را ز فراق

گفت: قدر دل من، قلب تو رنجور نبود

گفتمش: خانه‌ی دل منتظر مقدم توست

گفت: هر بار که من آمده ام نور نبود

گفتم: ای شاه، شب و روز دعا گوی توأم 

گفت: کی بنده دعا کرد که ماجور نبود

گفتم: ای خسرو شیرین دهنان تلخ مگوی

گفت: شعر تو بود، لحن من اینجور نبود