جای گندم
مادر!نمی شود که برایم دعا کنی
درد مرا به دست طبیبت دوا کنی
یا اینکه یک سحر به قنوت نماز وتر
یادی از این اسیر قدیم شما کنی
این دستهای خسته و خالی دخیل توست
یعنی نمی شود که به من هم عطا کنی؟
روزی به جای دانه گندم دل مرا
در سنگ آسیای غمت جابجا کنی
عمری اسیر کوچه تنگی شدیم تا
ما را به روی چادر خاکیت جا کنی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 8:17 توسط ذاکر اهل بیت
|
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.