چرا ام البنين ؟!
چرا ام البنين ؟!
فاطمه
کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام ، به
امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده،
او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی
او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در
نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را
آزار ندهد.
محبت بیدریغ به فرزندان زهرا علیهاالسلام
امالبنین
بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان
ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان
خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر
خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
امالبنین
علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر
فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان
میکرد و آن را فریضهای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود،
همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنین علیهاالسلام
ثمره
زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیهالسلام ، چهار پسر
بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را امالبنین، یعنی مادر پسران
میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنیهاشم حضرت
ابوالفضل العباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
مادر چهار شهید
با
شهادت چهار فرزند امالبنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به
افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر
بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی
خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیهای
قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر
دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیدهام
بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر
دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
فرزندانم به فدای حسین علیهالسلام
امالبنین
بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود و به مدینه آمده بود
تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیهالسلام با خبر
سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیهالسلام چه خبر داری؟ بشیر
گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین
علیهالسلام مرا خبر ده!
بشیر
خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام
حسین علیهالسلام خبر میگرفت و میگفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان
است، فدای حسینم باد.
چون
بشیر خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را به آن حضرت داد، صیحهای کشید و
گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این
علاقه او به امام حسین علیهالسلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار
را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
+ نوشته شده در شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 22:14 توسط ذاکر اهل بیت
|
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.