کنار خیمه ی قلبم بیا و خیمه به پا کن

اسیر جرم و گناهم مرا ز خویش رها کن

مرا فدای خودت کن مرا برای خودت کن

مرا که بی تو حقیرم بیا دوباره صدا کن

هزار سال ز هجرت میان بیم و امیدم

بلای جان شده هجرت بیا و رفع بلا کن

تو شافعی تو شفایی ، تو مالک دل مایی

بیا درون دل من ، تو ملک خویش بنا کن

زمان دوری و هجران ، به سر رسیده عزیزم

بیا تو مرغ دلم را ، به سوی خویش هوا کن

بیا ز نرگس چشمت ، گلاب ناب گرفتم

بیا تو قلب مرا هم به راه خویش فدا کن

صدای ناله ی زینب ز قبر پاک حسین است

که این چنین شده پر غم بیا به عمه دعا کن

ببین که عمه فتاده ، به روی قبر حسینش

بیا تو عمه ما را ، ز داغ عشق رها کن

سلام به حضرت زینب س و گریز روضه:

سلام عشق به زینب سلام یار به زینب س

نگاه عشق شد اینبار ز روی دار به زینب س

اگرچه فصل غم او نشد بهار ولیکن

سلام شاه شهیدان ز صد بهار به زینب س

اسیر غصه ی عشقم اسیر شاه دمشقم

دو صد سلام ز عاشق ز غمگسار به زینب س

نشسته ام به کنار کتاب غصه ی زینب س

درودی از ته جانم از این کنار به زینب س

سواره آمد و نیزه به کتف عمه ی ما زد

چقدر داغ رسیده از این سوار به زینب س

به روی یک سر خونی شراب ناب بریزند

نگو فتاده نگاه بسی خمار به زینب س

نزن تو عمه ی من را... رقیه گفت به والله

تو سیلی و لگدت را نکن نثار به زینب س

سروده جعفر ابوالفتحی