نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل ها گذاشتی

بعد از حسین قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

پشت سر امام زمان غریب خود

تصویر عشق را به تماشا گذاشتی

حیران و مات صبر و رضای تو روزگار

وقتی به روی غصه و غم پا گذاشتی

کوفه اسیر نطق علی گونه ی تو شد

داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی

با خطبه ای که خواندی و کردی عزا به پا

پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

زینب قرار بود کند شام را خراب

حرمت به نام زینب کبری گذاشتی

بازار شهر کوفه کجا و شما کجا

باور نمی کنم قدم آن جا گذاشتی

ای همدم رباب تو با اشک و ناله ات

مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی

گفتی به رأس بر روی نیزه برادرم

از چه رقیه را تک و تنها گذاشتی

تو داغدار بی کفن کربلا شدی

گریان و بی قرار شه سر جدا شدی