در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
دست سنگین کسی میل جنایت دارد
یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد
پشت در حضرت زهراست خجالت دارد
همه جز چند نفر بندۀ شیطان شده اند
میخِ در هم به علی قصد خیانت دارد
دود از چادر زهرا به ثریا رفته
آسمان باز از این خاک شکایت دارد
فاطمه سوخت ولی باز دم از حیدر زد
شیعۀ شیر خدا غیرت و همت دارد
این که این گونه تن فاطمه را لرزانده
عقده از واقعۀ عید ولایت دارد
سوخت در تا که به قنفذ برسد سهمیه ای
چه قدر خانۀ خورشید کرامت دارد
+ نوشته شده در جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 23:19 توسط ذاکر اهل بیت
|
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.