امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا
گریه در گریه اشک هایم را
بی دریغ عاشقانه می خواهم
با من امشب کمی صمیمی باش
من فقط یک بهانه می خواهم
یک بهانه است این که می گریم
تا کمی در کنار من باشی
بیقراری برای من سخت است
تا شما بی قرار من باشی
آخرین شب رسیده انگاری
در کنارت نشسته ام... شاید؟!
آی دنیای بی وفایی ها
دل به فردات بسته ام، شاید...
آسمان خسته است می دانم
چون زمین گیرتر ز دیشب شد
آخرین شب رسیده انگاری
خواهرت پیرتر ز دیشب شد
خیره گشتی دوباره بر شمشیر
زیر لب شعر اشک می خوانی
راستش را بگو تو ای داداش
چند ساعت برام می مانی؟!
هر چه تیر است مال چشمانت
هر چه آتش برای دامن هاست
بعد غربت چه چیز ممکن نیست؟!
شعله ها آشنای دامن هاست
بگذریم از هزار و یک ماتم
خیمه ها در سکوت ناپیداست
_ زینبم یک کمی تحمل کن
روز آغاز تو همین فرداست
+ نوشته شده در شنبه ۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت 23:5 توسط ذاکر اهل بیت
|
با سلام و عرض ادب این وبلاگ جهت گردآوری و تهیه بانک اشعار مذهبی در فضای مجازی می باشد لذا از کلیه شاعران محترم که اشعارشان در این وبلاگ می باشد و نامشان درج نشده است تقاضا داریم جهت ساماندهی و درج نامشان به ما اطلاع دهند.