امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

امام حسین(ع)-مناجات اول مجلس

 

ای گریه بر تو مایه ی آرامشم حسین

نازتو را به جان ودلم می کشم حسین

با اشک روضه صبح من آغاز می شود

خیس است هرشب ازغم تو بالشم حسین

ای کاش مستجاب نگردد دعای من

غیر از زیارت است اگر خواهشم حسین

من ابربغض های فروخورده ام, که شد

نام تو بهترین سبب بارشم حسین

در این محیط فتنه و جنجال ها فقط

در زیر پرچم تو در آسایشم حسین

اندازه ی لیاقت هرکس به دست توست

خاکم که بی تو لایق فرسایشم حسین

در اوج بی سوادی ام استاد می شوم

وقتی که می شود همه ی دانشم حسین

دل بسته ام به لطف تو در امتحان عشق

آماده ی ورود به هر آتِشم حسین

امام حسین(ع)-مناجات



تا خون شهید کربلا می جوشد

با یاد محرم دل ما می جوشد

داغ غم او همیشه عالم سوز است

تا هست خدا خون خدا می جوشد

امام حسین(ع)-مدح و مناجات



 روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد

جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است

دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد

ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند

هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد

دارم خجالت می کشم از خواهش کم

الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!

آدم توسل کرد و ما را توبه دادند

پس آدمیت بود که نام تو را برد

بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم

بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد

دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود

مردی زره برد و قبا برد و عبا برد

با این بساطی که درآورده ست لشگر

باید که جمعت کرد و بین بوریا برد

1392

***

از وب سایت روضه

امام حسین(ع)-ولادت



نور خدا در دل شب ها رسید

سپیده زد، شمس دلارآ رسید

خبر بده به فطرس ای جبرییل

دوای درد تو، مسیحا رسید

بیا خودت را برسان پیش او

بال و پرت سوخت، مداوا رسید

گدا.. گدا.. آی گدایان شهر!

رحمت واسعه به دنیا رسد

ملجاء هر شاه و گدا آمده

شاهِ شهیدِ شهدا آمده

آمده و نبی ست بالا سرش

گرفته قنداقه ی او در برش

بوسه زند گاه به دستان او

گاه به پیشانی و بر حنجرش

چه هدیه ای داده خدا بر نبی

خوشا به حال پدر و مادرش

آمده تا «حسینُ منّی» شود

تا که بخوانند چو پیغمبرش

خون خدا، جان پیمبر حسین

عشق علی، عزیز  مادر حسین

امیر عظیمی
ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم

تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم

عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم

حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم

با یک اشاره اش سر و جان را فدا کنیم

شکر خدا که گرمی بازار حیدریم

حتّی شب ولادت اربابمان حسین

مشغول به سرودن اشعار حیدریم

یا مرتضی علی علی مولا علی علی

اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم

طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ ...

... ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم

فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم

در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم

ما جز علی به هیچ کسی دل نمی دهیم

حتّی به قدر یک نفسی دل نمی دهیم

ما تشنه ایم جرعه ی آبی به ما دهید

بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید

چندین شب است باده ی نابی نخورده ایم

لطفی کنید و باده ی نابی به ما دهید

ما قصد پای بوسی تان را نموده ایم

در بین جاده ایم، رکابی به ما دهید

کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست

آن لحظه ای که حال خرابی به ما دهید

یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»

قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید

جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است

باید سه وعده سور حسابی به ما دهید

وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید

پس واجب است تا که کتابی به ما دهید

پیغمبریم و خدمت ارباب می کنیم

نام تو را به صفحه ی دل قاب می کنیم

محمد فردوسی


ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



امشب همه عالم پر از شور حسین است

چشم ملایک روشن از نور حسین است

سینای دل یک شعله از طور حسین است

قلب رسول الله مسرور حسین است

خورشید ثاراللهیان امشب درخشید

چشم همه آزادگان را نور بخشید

امشب عجب شوری دل دیوانه دارد

امشب یم رحمت به کف دردانه دارد

امشب محمد در بغل ریحانه دارد

امشب علی قرآن به روی شانه دارد

امشب ز هم وا شد گل لبخند زهرا

آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا

این مشرق الانوار رب المشرقین است

این جان عالم این امام العالمین است

این عین حق یعنی علی را نور عین است

این شمع جمع آل پیغمبر حسین است

دیدار روی خالق سرمد مبارک

قرآن به روی سینه ی احمد مبارک

این کیست مصباح الهدا فلک نجات است

شویندۀ لوح تمام سیئات است

این کام خشکش خضر را عین الحیوة است

این هستی ما در حیات و در ممات است

دار و ندار انبیا، هست خداوند

چشم خدا، روی خدا، دست خداوند

نام حسین اول به قلب ما نوشتند

آن گه گل ما را به مهر او سرشتند

آن که بذر حب او در سینه کشتند

نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند

فردای محشر چشمشان سوی حسین است

حور و قصر و خلدشان روی حسین است

ای روح پاک انبیا پروانه ی تو

قلب همه خوبان عالم خانه ی تو

کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو

عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو

بگذار تا آشفته ی موی تو باشم

دیوانه ی زنجیری کوی تو باشم

این جرم های بی شمارم یابن زهرا

این چشم های اشک بارم یابن زهرا

بر درگهت امیدوارم یابن زهرا

تنها تویی دار وندارم یابن زهرا

من هر که هستم "میثم" کوی شمایم

آلوده ام امــا ثــناگـوی شـمایم

غلام رضا سازگار

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



 شروع می کنم این شعر را اگر بشود

در انتهای غزل از تو یک خبر بشود

نمی شود که همیشه نمی شود بشود

چقدر گریه کنم شعر شعر تر بشود

درست نیست بگویم تو آمدی که خدا

به فکر بخشش عصیان یک نفر بشود

چرا که چوبه ی گهواره ی تو کافی بود

پر شکسته ی فطرس دوباره پر بشود

فقط نیامده ای تا حضور محشری ات

دلیل محکم بخشیدن بشر بشود

نیامدی که به یمن دعای تو آقا

زمین تشنه ی باران کوفه تر بشود

نتیجه این که فقط یک دلیل می ماند

تو آمدی که علی باز هم پدر بشود

تو آمدی نوه ی دختریّ پیغمبر

خدا بخواهد و این بار هم پسر بشود

***

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-ولادت



امشب از قافله نور خبر دارم من

از سواران سلحشور خبر دارم من

از نشاط پری و حور خبر دارم من

از شکوه دل پر شور خبر دارم من

شب زیبائی و روز طرب انگیز رسید

ساقی میکده با ساغر لبریز رسید

امشب از نور دل فاطمه صحبت دارم

با شما صحبتی از جلوه عصمت دارم

سخن از شادی گل های مسرت دارم

خبر از آینه ی عشق و محبت دارم

غرق شیدائی و شورم اگر از شور حسین

جبرئیلم که خبر می دهم از نور حسین

شهر یثرب ز رخش نورٌ علی نور بود

رشک فردوس برین رشک دل طور بود

خاطر اهل ولایت همه مسرور بود

خانه فاطمه پر ولوله و شور بود

مرتضی شکر خدا کرده و رویش بوسد

مصطفی گریه کنان زیر گلویش بوسد

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-ولادت




روز الست، روز ازل، لحظه های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی

کم کم شدیم بین همه آشنای عشق

چشمی میان آن همه ما را سوا نمود

دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق

دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان

ما را صدا نمود کسی با صدای عشق

روز الست لحظه ی آغاز عاشقی

ما را خدا نمود اسیر خدای عشق

عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان

روز ازل حسینیه شد سینه هایمان

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-ولادت




تو را آن گونه می نامند مولای تلاطم ها

و نامت غرش آبی آوای تلاطم ها

تو را این گونه می فهمند مجذوبان كه اربابی

و نامت مونس هموارهٔ شب های بی خوابی

تو را این گونه می سنجند با شأن خداوندی

خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پیوندی

تو را پیغمبر بی سرترین پیغام می دانند

تو را بنیانگذار اصلی اسلام می دانند

و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر

كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن سوتر

تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی ست

تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی ست

نمی فهمیم یعنی چه؟ تلاطم از دل دریا

نمی دانیم یعنی چه؟ تولد از دل زهرا

تو را بر محملی از دل از آن بالا فرستادند

تمام آسمان و اهل آن بر پایت افتادند

زمین سر تا سرش چشم است وقتی جلوت اللهی

قدم بگذار ای جان جهان هر جا كه می خواهی

تو را كه مصطفی همواره از جبریل می پرسید

علی در قاب چشم فاطمه هر شب تو را می دید

هادی جانفدا

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و شهادت



ای شجر طیبۀ کردگار

وی ثمر نور خداوندگار

سورۀ مستورۀ اردوی وحی

آیت مخزونۀ دارالقرار

خیر کثیر همۀ اولیاء

رحمت موصولۀ لیل و نهار

کون و مکان، مُلک و مَلک را امیر

آب حیات است تو را وامدار

هستی و مستی همه در دست تست

داده خدا در کف تو اختیار

زمرۀ مخلوق گرفتار تو

فطرت هر فرد تو را بی قرار

سَرو بلند علوی قامتت

شاخۀ طوبای جنان را وقار

چهرۀ زیبای تو مصباح نور

بندۀ گیسوی تو شب زنده دار

عطر خداوندی تو بوی سیب

میوۀ لبخند تو فصل بهار

معدن علم ازلی محضرت

برج عمل از تو شده استوار

بی تو شود غرق، بشر در تباه

با تو به ساحل برسد روزگار

مهد تو کشتی نجات بشر

مرکبِ قنداقۀ تو گاهوار

فطرس پر سوخته هر روز و شب

پیک سلام همگان بر تو یار

حضرت خورشید سلامٌ علیک

مظهر توحید سلامٌ علیک

 محمود ژولیده

ادامه نوشته

امام حسین(ع)-مدح و ولادت



عید است و جهان روضۀ رضوان حسین است

از عرش الی فرش، گلستان حسین است

بـا گریـۀ شـوق نبـی و حیــدر و زهـرا

چشم همگان بر لب خندان حسین است

تنها نه به سویش شـده فطرس متوسّل

خلق دو جهان دست به دامان حسین است

ای خیـل مـلک حـرمت او پاس بدارید

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش

زیرا که خداوند ثناخـوان حسین است

»فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا

العفو بگو، عفو به فرمـان حسین است

گمــراه نگــردید کــه مصباح هدایت

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

آدم نــه فقــط بــر در او بــرد تــوسّل

عالـم بـه سـر سفرۀ احسان حسین است

آزادگـی و غیــرت و ایثــار و شجــاعت

این چـار، الفبـای دبستـان حسین است

بـا خــون شهیــدان بنویسید و بخوانید

این بیت که سرلوحۀ دیوان حسین است

سـردادن و مهـلت بــه ستمــکار ندادن

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است

گـــر تشنــه‌لبِ آب بقاییــد، بیاییــد

سرچشمۀ آن در لبِ عطشان حسین است

شیعـه اسـت کـه تـا دامنـۀ صبح قیامت

با آتش دل شمع شبستـان حسین است

ای شیعـه مکـن بــر دگــران باز درِ دل

ایـن خانـۀ آتـش‌زده از آن حسیـن است

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی

والله قسـم خـون جوانـان حسیـن است

تا صبـح قیـامت بـه سـر نیـزه عیان است

هفتـاد و دو آیـه که ز قرآن حسیـن است

بر گوهــر اشکــش نتــوان یافــت بهایی

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است

در معرکـۀ عشـق نگـه کـن کــه ببینـی

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است

اعجـاز مسیحـا کنـد از زخـم تـن خود

هر کشته که افتاده به میدان حسین است

حاشا که ز شمشیر ستمگـر بهـراسیم

در سینۀ ما چاک گریبان حسین است

هرگـز نـرود آبـش بـا کفـر به یک جو

تا امـت اسـلام، مسلمـان حسین است

حـق است اگر ناز فروشیـم به فردوس

زیرا دل ما روضۀ رضوان حسین است

»میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست

ایـن از اثـرِ فتــح نمایان حسین است


غلامرضا سازگار

امام حسین(ع)-مدح



زیباترین پدیده ی دامان کوثر است

این ماهْ پاره، روشنی چشم حیدر است

در گریه اش مغازله ی ابر و آسمان

در خنده اش طراوت جان پیمبر است

جبریل بال فرش کند پیش پای او

در التیام زخم، مسیحای دیگر است

نام قشنگ او: هوس واژه های شعر

در شاه بیت حادثه مضمون برتر است

آه ای حسین! ای هیجان شکوهمند!

تقدیر تو حرارت تقدیر مادر است

افسانه نیستی که بهای حقیقتی

تعبیر سرخ هر چه که در عشق بهتر است

نقش حماسه می زند آفاق چشم را

هر جا خیال کرب و بلایت مصوّر است

دنیا به بوی نام تو تعظیم می کند



پروانه نجاتی

آزادگی همیشه ز نامت معطر است

امام حسین(ع)-مدح



 با مهر حسین لطف حق می جویَم

وَز اشک غمش بار گنه می شویم

مدحش ز بیان مصطفی می گویم

فرمود حسین از من و من از اویم

سید رضا موید

امام حسین(ع)-مناجات



 

دلی که سوخت زغم شمع محفلش سازند

به هم نشینی پروانه نائلش سازند

دل شکسته بباید که ظرف غم گردد

کسی که درد ندارد چه با دلش سازند

کسی که شکر کند در مسیر سختی ها

رسد به آن چه که حلال مشکل اش سازند

خوشا حیای جنابی که چشم می بندد

اگر به آینه رویان مقابلش سازند

حسین! ای که به کوی تو عرش سجده برد

خوشا کسی که در این کوچه سائلش سازند

گدائی سر کوی تو کار هر کس نیست

مگر کسی که بسوزند و قابلش سازند

مس وجود محبت همین نه زر نشود

که در شراره عشق تو کاملش سازند

ولایت تو امان نامه همیشگی است

نه صفحه ای ست که با مرگ باطلش سازند

هنوز خاک «مؤید» ز اشک نمناک است

ز بعد مرگ اگر کوزه از گلش سازند

 سید رضا موید

امام حسین(ع)-کربلا



 

به یاد كربلا افتاده ام باز

عنان طاقت از كف داده ام باز

به من ماهی نشان دادند آنجا

كه تا امروز مستم از تماشا

دلم پر می زند هرشب به بامش

سلامم می كند دارالسلامش

دل عاشق ز معشوقش جدا نیست

برایم هیچ جایی كربلا نیست

چه می فهمید از حال دل من

شنیدن كی بود مانند دیدن

من مجنون جز این لیلا ندارم

خدایا تاب تا فردا ندارم

سر عاشق نوازی داشت یارم

دو روزی پرده را برداشت یارم

قرق كرد او حرم را تا بمانم

كنار تربتش شعری بخوانم

نشانم داد مزد نوكری چیست

خریدار دل شیدای من كیست

تهیدستم ولی گنجینه دارم

حسین تازه ای در سینه دارم

 محمد فخار زاده

امام حسین(ع)-مناجاتی



 

خاک تو از اشک ما گِل گشت، آن گِل ما شدیم

روح تو در جسم ما گُل کرد، چون گُل وا شدیم

ذرهّ ای بودیم، خورشید رخت ما را گرفت

قطره گشتیم و به دریای غمت، دریا شدیم

با تولّای تو بین خلق، شهرت یافتیم

در تجلّای تو گم گشتیم تا پیدا شدیم

داغ تو پیش از ولادت در دل ما نقش بست

سوختیم و شعلهٔ فریاد عاشورا شدیم

شعله بودیم و تماشای تو ما را لاله کرد

خار بودیم و ز فیضت، نخلهٔ طوبا شدیم

از همان اوّل که بگشودیم، چشم خویش را

تشنگان عشق را با اشک خود سقّا شدیم

نی عجب با عشق اگر پایان بگیرد عمر ما

ما از اوّل عاشق ذریَّهٔ زهرا شدیم

با وجود آن که بر چشم همه دادیم نور

همچو شمع سوخته، در انجمن، تنها شدیم

هر کجا یاد لب خشک تو نوشیدیم آب

سوختیم و از خجالت، آب سر تا پا شدیم

آفتاب روی تو بخشید بینایی به ما

تو به نوک نی درخشیدی و ما بینا شدیم

همچو نخل خشک کز فیض بهار، احیا شود

ما چو "میثم" از نسیم کربلا، احیا شدیم

غلامرضا سازگار

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع قتلگاه

 

تو سر نداری، من سرِ رفتن ندارم

ماندی به رویِ خاك و عالم كربلا شد

بندِ دلم بودی و هر بندِ تن تو

انگار جایِ گندم ری آسیا شد

بی دردسر سرگرم سر بود و نشست و

آن قدر دست و پا زدی تا اینكه پا شد

یكبار بوسیدم گلویت را چگونه...

...جایِ همان بوسه دوازده ضربه جا شد

زینب زمین خورده ولی تو سنگ خوردی

این زخم ها از ضربه های بی هوا شد

آتش میان خیمه ی عباس افتاد

دستی كنار معجر من بی حیا شد

تو سر نداری دخترت معجر ندارد

یعنی بریدند و كشیدند و جدا شد

 محمد امین سبكبار

امام حسین(ع)-روز عاشورا




پیكر قرآن، نشان تیرهاست

آیه آیه، طعمه ی شمشیرهاست

جسم پاك یوسفی در خون و خاك

مثل قلب پیر كنعان، چاك چاك

یك گل خونین و هفتاد و دو داغ

تشنه كام افتاده در دامان باغ

برگ های خشكش از خون، تر شده

غنچه روی سینه اش پرپر شده

سنگ دشمن، درّ نایاب من است

تشنگی، شیرین ترین آب من است

كاش تا بازم فدایی آورم

بود هفتاد و دو یار دیگرم

كاش صدها عون و جعفر داشتم

قاسم و عباس و اكبر داشتم

كاش می دادی مرا، صد طفل شیر

تا سپر می شد گلوشان پیش تیر

این من و این شعله ی تاب و تبم

این بیابان گرد كویت، زینبم

عهد بستم با تو تا پای سرم

رخ كند تقدیم سیلی، دخترم

حكم كن؛ فرمان تو، نور است نور

تا گذارم چهره بر خاك تنور

دوست دارم پیش چشم زینبم

چوب دشمن بوسه گیرد از لبم

ای ملائک، رو در این هامون کنید

شمر را از قتلگه بیرون کنید

ای عزیز فاطمه دادی بزن

آخر ای مظلوم ، فریادی بزن

چاره خصم بد آیین کن، حسین

لب گشا، یک لحظه نفرین کن حسین

ای یم رحمت نمی از ابر تو

ای دو صد ایوب مات صبر تو

چشم هستی بر تو خون بارد حسین

صبر هم اندازه ای دارد حسین

گرده باغ لاله ات خار و خس است

عترتت در بین دشمن بی کس است

قلب دریا سوخته چون حنجرت

از صدای آب آب دخترت

پیکرت آغشته با خون دل است

طره ات در پنجه های قاتل است

یا ز دست قاتلت خنجر بگیر

یا ره گودال بر مادر بگیر

کربلا، این رسم مهمانداری است؟

از گلوی میهمان، خون جاری است

ای جفا جوی ستمگر، آسمان

کار خود را کردی آخر، آسمان؟!

با تو گفتم چرخ بازیگر نگرد

با تو گفتم آسمان، دیگر نگرد

دیدی آخر فتنه ها انگیختند

بر زمین، خون خدا را ریختند

تیغ قاتل زین جنایت خون گریست

من نمی دانم که زهرا چون گریست

مانده در نای گلو آوای من

وای من ای وای من ای وای من

کربلا دریایی از خون آمده

شمر از گودال بیرون آمده

قرص خورشید است در پیراهنش

می چکد خون خدا از دامنش

آن سر ببریده گویی دم به دم

می خورد لب های عطشانش به هم

ریزد از چشمان خون ریزش گلاب

زیر لب آهسته گوید آب آب

 غلام رضا سازگار

امام حسین(ع)-شهادت




مصیبت، طاقتش را سر می آورد

که با خود یک دل پرپر می آورد

از آن تن های غرق خون! بمیرم

هزاران تیر باید در می آورد

×××

تنت خورشیدِ دشت کربلا بود

نه غسل و نه کفن در خون رها بود

بگو ای زینت دوش پیمبر

کجا شایسته ی تو بوریا بود؟

×××

چه باید کرد با این خون جاری

تن خورشید و صدها زخم کاری

به روی خاک گفتم صورتت را ...

الهی من بمیرم سر نداری

یوسف رحیمی

امام حسین(ع)-حضرت رقیه(س)



 

شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است

تمامِ هستیِ پهناورت جدا شده است

غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟!

که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است

چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!

چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!

کبوتران حرم، بال و پر نمی خواهند

که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است

فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست

به این بهانه که انگشترت جدا شده است

طلوع کرده سَرَت...کاروان به دنبالش

میانِ راه ولی دخترت جدا شده است

که نیست در تنِ او جان، که بی امان بدَوَد

چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟

نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پاره ی او

شده کبود در این آسمان ستاره ی او

کمی گذشت که یک سایه ای رسید از راه

که تازیانه به دستش گرفته و ناگاه

به ضرب می زند آن را به پهلویش که بیا

کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا

دوباره خاطره ی کوچه تازه شد در دشت

خمیده قامت و بی جان به کاروان برگشت

رسیده اند به شام و خرابه منزلشان

سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان

وصالِ دختر و بابا رسیده است امشب

به غیرِ اشک،چه کَس حل نموده مشکلشان؟

*"نماز شامِ غریبان..."که گفته اند،اینجاست!

وضو ،ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان

میانِ عاشق و معشوق،جانِ دختر بود

که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان

هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست

در این سکوت که پیچید دورِ محملشان

وزیده است صدایی...شبیهِ لالایی ست

بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست

به روی پای کبودش،نشسته خوابیده

شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده

خرابه ساکت و آرام، اشک می ریزد

شکسته بغض و سرانجام اشک می ریزد

رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش

رسیده است سحر...یا شبِ کبودِ تنش؟!

خمیده تر شده زینب در این سحر انگار

خرابه از غمِ او شد خرابتر انگار!

 عارفه دهقانی

امام حسین(ع)-شهادت



 نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر

چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر

به مشک طعنه زده در میان قحطی آب

خوشا به حال لب آبدار انگشتر

برای دست، دلش تنگ شد زمانی که –

رسیده بود به اتمام کار انگشتر

رقیه را نگذارید تا نگاه کند

به گوشواره ی خود در کنار انگشتر

بگو به زائر کرب و بلا که سوغاتی

کسی ندارد از او انتظار انگشتر

مجید تال

امام حسین(ع)-مناجات




سوگند بر سیاهى شب‏هاى ماتمت

ما زنده‏ایم زنده به عشق محرمت

روز ازل كه بانگ عزایت بلند شد

ما را گره زدند به نخ‏هاى پرچمت

انفاس گرم گریه كنان تو عیسویست

این روضه‏ها پُرند ز عیسى بن مریمت

این ارث مادرى ست اگر پاى روضه‏ات

مى‏سوزم از ته دل و مى‏میرم از غمت

دارم امید وقت نفس‏هاى آخرم

بر چشم‏هاى خود بكشم خاك مقدمت

ما را براى خویش سوا كرده مادرت

هر كس كه هست پاى علم هست محرمت

 حسن لطفى

امام حسین(ع)-مناجات




تا خانۀ تو قبلۀ راز است حسین

ما را به دَرَت رویِ نیاز است حسین

گرَدَد در كعبه باز، سالی یكبار

وین خانه درش همیشه باز است حسین

سید رضا مؤید خراسانی

امام حسین(ع)-مناجات




سوگند بر سیاهى شب‏هاى ماتمت

ما زنده‏ایم زنده به عشق محرمت

روز ازل كه بانگ عزایت بلند شد

ما را گره زدند به نخ‏هاى پرچمت

انفاس گرم گریه كنان تو عیسویست

این روضه‏ها پُرند ز عیسى بن مریمت

این ارث مادرى است اگر پاى روضه‏ات

مى‏سوزم از ته دل و مى‏میرم از غمت

دارم امید وقت نفس‏هاى آخرم

بر چشم‏هاى خود بكشم خاك مقدمت

ما را براى خویش سوا كرده مادرت

هر كس كه هست پاى علم هست محرمت

حسن لطفى

امام حسین(ع)-شهادت



به صبح واقعه در خیل دوست دارانش

به ظهر حادثه در جمع بی قرارانش

غروب بر سر نی باز بین یارانش

"به ذکر و زمزمه چاووش سر به دارانش

امیر لشکر انبوهِ نی سوارانش"

چه باک اگر سر نی زلف او رها مانده است

چه باک اگر که سر از پیکرش جدا مانده است

قرار بود خدا مانَد و خدا مانده است

"سری به شیوه رها از تنی که جا مانده است

کنار پیکر معدودِ بی شمارانش"

کسی که روح قدُس کرده بود تأییدش

همه ملائکه شاگرد درس توحیدش

غروب، زینب از آن سوی دشت می دیدش

"به سعی و هروله در پیش، ماه و خورشیدش

به اشک و آه به دنبال، باد و بارانش"

اگر چه تشنه ولی تشنگان سقّایند

اگر چه خسته ولی سربلند و والایند

که اهل بیت خدا وارثان زهرایند

"به پای تاول و لب های تشنه می آیند

پیاده در غل و زنجیر یادگارانش"

هزار سال گذشته است و آشکار و نهان

هزار سال گذشته است و پیرمرد و جوان

هزار سال گذشته است و کودکان و زنان

"چو روشنای اذان از چهارسوی جهان

به گوش می رسد آوای سوگوارانش"...

حسین کیست که این نغمه زیر و بم زده است

حسین کیست که عشق از حسین دم زده است

حسین کیست که بر نون و والقلم زده است

"قیامتی که به مدحش خدا رقم زده است

قصیده ای به بلندای روزگارانش"

مهدی جهاندار

امام حسین (ع)-مدح و شهادت




زنده در هر دو جهان نیست بجز کشته ی دوست

کشته ام کشته ی او را که جهان زنده به اوست

از در دوست در آ، جلوه گه دوست ببین

که رخ دوست نبینی مگر از دیده ی دوست

خضر ما تشنه ی دریا شد و ما تشنه ی وی

وین زلال از دل دریاست که ما را به سبوست

چشمه ها چشم مرا هر سر مو از غم توست

ای که در باغ تنت، چشمه ی خون هر سر موست

پیش ما از همه سو قبله به جز روی تو نیست

وجه اللهی و روی تو عیان از همه سوست

تیر باران چو تنت از همه سو گشت حسین

سوی حق روی دلت از همه و از همه سوست

گشت از خون تنت کرب و بلا دشت ختن

اینک از تربت او صورت من غالیه بوست

سجده بر خاک تو شایسته بُود وقت نماز

ای که از خون جبینت به جبین آب وضوست

هر کریمی نشود کشته بر آزادی خلق

جز تو ای زنده که جود و کرمت عادت و خوست

بر لب خشک تو جیحون رود از چشم ترم

هر کجا رهگذرم بر لب بحر و لب جوست

زخم شمشیر ندیدم که بدوزند به تیر

جز جراحات عروق تو که این گونه رفوست

تشنه اطفال تو در بادیه مردند و هنوز

خضر بر چشمه ی خضرای لبت بادیه پوست

ناوکم بر دهن آید، که نگویم به کسی

اصغرت را ز کمان، تیر سه پهلو به گلوست

تیغ فولاد کجا، روی لطیف تو کجا؟

دل بر آن روی بگرید اگر از آهن و روست

زنده ی جاوید کیست؟ کشته ی شمشیر دوست

کآب حیات قلوب از دم شمشیر اوست

گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق

آید از آن کشتگان زمزمه ی دوست دوست

آن که هلاکش نمود ساعد سیمین یار

باز به آن ساعدش کشته شدن آرزوست

بنده ی یزدان شناس موت و حیاتش یکی است

زانکه به نور خداش، پرورش طبع و خوست

آن شجری را که حق بهر ثمر پرورید

بانگ «أنا الحق» زند تا ابد از مغز و پوست

عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟

قصه ی ناموس و عشق، صحبت سنگ و سبوست

عاشق دیدار دوست، اوست که همچون حسین

زردی رخسار او، سرخ ز خون گلوست

دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش

منت شمشیر دوست بر بدنش مو به موست

گر به اسیری برند عترت او دشمنان

هر چه ز دشمن بر او، دوست پسندد نکوست

تا بتوانی "فؤاد" در غم او گریه کن

بر تو ازین آب رو، نزد خدا آبروست

 فواد کرمانی


امام حسین (ع)-مدح و شهادت


زنده در هر دو جهان نیست بجز کشته ی دوست

کشته ام کشته ی او را که جهان زنده به اوست

از در دوست در آ، جلوه گه دوست ببین

که رخ دوست نبینی مگر از دیده ی دوست

خضر ما تشنه ی دریا شد و ما تشنه ی وی

وین زلال از دل دریاست که ما را به سبوست

چشمه ها چشم مرا هر سر مو از غم توست

ای که در باغ تنت، چشمه ی خون هر سر موست

پیش ما از همه سو قبله به جز روی تو نیست

وجه اللهی و روی تو عیان از همه سوست

تیر باران چو تنت از همه سو گشت حسین

سوی حق روی دلت از همه و از همه سوست

گشت از خون تنت کرب و بلا دشت ختن

اینک از تربت او صورت من غالیه بوست

سجده بر خاک تو شایسته بُود وقت نماز

ای که از خون جبینت به جبین آب وضوست

هر کریمی نشود کشته بر آزادی خلق

جز تو ای زنده که جود و کرمت عادت و خوست

بر لب خشک تو جیحون رود از چشم ترم

هر کجا رهگذرم بر لب بحر و لب جوست

زخم شمشیر ندیدم که بدوزند به تیر

جز جراحات عروق تو که این گونه رفوست

تشنه اطفال تو در بادیه مردند و هنوز

خضر بر چشمه ی خضرای لبت بادیه پوست

ناوکم بر دهن آید، که نگویم به کسی

اصغرت را ز کمان، تیر سه پهلو به گلوست

تیغ فولاد کجا، روی لطیف تو کجا؟

دل بر آن روی بگرید اگر از آهن و روست

زنده ی جاوید کیست؟ کشته ی شمشیر دوست

کآب حیات قلوب از دم شمشیر اوست

گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق

آید از آن کشتگان زمزمه ی دوست دوست

آن که هلاکش نمود ساعد سیمین یار

باز به آن ساعدش کشته شدن آرزوست

بنده ی یزدان شناس موت و حیاتش یکی است

زانکه به نور خداش، پرورش طبع و خوست

آن شجری را که حق بهر ثمر پرورید

بانگ «أنا الحق» زند تا ابد از مغز و پوست

عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟

قصه ی ناموس و عشق، صحبت سنگ و سبوست

عاشق دیدار دوست، اوست که همچون حسین

زردی رخسار او، سرخ ز خون گلوست

دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش

منت شمشیر دوست بر بدنش مو به موست

گر به اسیری برند عترت او دشمنان

هر چه ز دشمن بر او، دوست پسندد نکوست

تا بتوانی "فؤاد" در غم او گریه کن

بر تو ازین آب رو، نزد خدا آبروست

 فواد کرمانی

امام حسین(ع)-مناجات و شهادت




شب هم به حیرت از تو و این خطّ سِیر شد

آمد کسی به خیمه‌ی نورت «زُهیر» شد

مردی میان مسجد خود نرد عشق باخت

شد خطبه‌ی حماسه و نامش «بُریر» شد

مشتِ شریرِ فتنه ز خون تو باز شد

شکر خدا که مسئله ختم به خیر شد

مهمانی‌ات به کوفه  که با سر شتافتی

یک روز بین مسجد و یک شب به دِیر شد

تا عطر اسم اعظم تو در نسیم رفت

انگشتری که بود به تاراج غیر شد

پاداش سجده‌ی شب و روز فرشتگان

دیدار تو، وَ گفتن «صبحت به خیر» شد

حجت الاسلام جواد محمد زمانی

امام حسین(ع)-مناجات



ای حسینی كه جهان در محنت خون گرید

آسمان بر تو و قبر و وطنت خون گرید

گلشن عشق بود كرببلایت اما

عوض خنده گل این چمنت خون گرید

بود آخر سخنت زمزمۀ واعطشا

دل هر سوخته بر آن سخنت خون گرید

جامه پوشید تو را زینب و هنگام وداع

دید بر پیكر تو پیرهنت خون گرید

بس كه با نیزه و شمشیر به جانت زده اند

هر سر موی تو بر زخم تنت خون گرید

شد كفن كهنه حصیری به تن صد چاكت

زخم های بدنت بر كفنت خون گرید

همه از داغ تو گریند ولی باز حسین

دیدۀ تو به یتیم حسنت خون گرید

در شب یازدهم انجمنی بود تو را

دل ما از غم آن انجمنت خون گرید

نیمی از راه بلا را تو به سر پیمودی

عالمی بر سرِ دور از بدنت خون گرید

ز غمت بس كه دل ما و "موید" خون است

دل آن سوخته چون چشم منت خون گرید

 سید رضا موید