هر کسی گوشش به حرفای منه

دیگه از تشنگی فریاد نزنه‏

هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده

بچه‏ها بابا دیگه تنها شده‏

بابای ما دیگه سقا نداره

بره آب برای ماها بیاره‏

من از این گوشه‏ی خیمه می‏دیدم

حرفاشو با قوم کافر شنیدم‏

بچه‏ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماه قربونی شده‏

عبا رو طوری رو اصغر کشیده

معلومه خیلی خجالت کشیده‏

به خون فرق داداش اکبرمون

به تمام گل‏های پرپرمون‏

دیگه از خیمه‏ها بیرون نریزید

جلوی چشم بابا اشک نریزید

نذارید بابا خجالت بکشه

هر چه از دشمن کشیده بسشه‏