زبان حال حضرت سکینه(س)


 

هر کسی گوشش به حرفای منه

دیگه از تشنگی فریاد نزنه‏

هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده

بچه‏ها بابا دیگه تنها شده‏

بابای ما دیگه سقا نداره

بره آب برای ماها بیاره‏

من از این گوشه‏ی خیمه می‏دیدم

حرفاشو با قوم کافر شنیدم‏

بچه‏ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماه قربونی شده‏

عبا رو طوری رو اصغر کشیده

معلومه خیلی خجالت کشیده‏

به خون فرق داداش اکبرمون

به تمام گل‏های پرپرمون‏

دیگه از خیمه‏ها بیرون نریزید

جلوی چشم بابا اشک نریزید

نذارید بابا خجالت بکشه

هر چه از دشمن کشیده بسشه‏

اربعین-زبان حال حضرت سکینه(س)



 

بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم

دست شستم از دو عالم چون ترا در بر گرفتم

یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت

خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم

هر چه کردم جستجو انگشت و انگشتر ندیدم

پس سراغ حضرتت از عمّه مضطر گرفتم

در مقام قرب بودم مات جسم چاک چاکت

تا برای شیعیان پیغام زان حنجر گرفتم

سوختم آتش گرفتم چون شنیدم ناله تو

ز اولین پیغام تو دستور تا آخر گرفتم

داشتم می مردم از غم در کنار کشته تو

لب بر آن حنجر نهادم زندگی از سر گرفتم

بر تن آزردهٔ من بوسه می زد تازیانه

من برای توشهٔ ره بوسه زان پیکر گرفتم

بس که سیلی زد عدو در راه وصلت بر رخ من

صورتم نیلی شده سنّت ز نیلوفر گرفتم

خواهر کوچک ترم چون دید رأست در خرابه

داد جان در پیش رویم من غمی دیگر گرفتم

خوش به حال او که جان را کرد قربان سر تو

من گران جانم که ماندم قبر تو در بر گرفتم

این من و این جان ناقابل فدای خاک کویت

تا نپنداری که جز تو مونس دیگر گرفتم

مجلس نامحرمان دیدی مرا بازوی بسته

آستین را پیش رویم همچنان معجر گرفتم

خوب می خواندی تو قرآن ای فدای اشک چشمت

تا میان طشت زر بودی تو، من آذر گرفتم

ای پدر بعد از تو من دیگر نخواهم زندگی را

مرگ را زین زندگانی ای پدر خوشتر گرفتم